ماه رجب، ماهی است که انسان باید حجابها را از بین ببرد،زمان، زمان بسیار مساعدی برای آشتی کردن با خدا است، ماه رجب را ماه تخلیه، ماه شعبان را ماه تهلیله و ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت می نامند.
به گزارش سرویس دینی جام نیـوز، آیت الله محمد علی ناصری، پیش از ظهر امروز در جلسه درس اخلاق خود اظهار کرد: ماه رجب ماه عجیبی است. مَلکی در آسمان است که حضرت حق به واسطه آن، بندگان خویش را در این ماه دعوت میکند که «انا جلیس من جالسنی».
استاد اخلاق حوزه تصریح کرد: زمان، زمان بسیار مساعدی برای آشتی کردن با خدا است، ماه رجب را ماه تخلیه، ماه شعبان را ماه تهلیله و ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت می نامند.
وی بیان کرد: در یازده ماه گذشته سال همه اشتباهات، خطاها، گناهان، فراموشیها و غفلتها ما ثبت و ضبط شده است و هر کدام از این خطاها و اشتباهات به یک حجابی در اطراف قلب ما تبدیل شده است.
آیت الله ناصری ادامه داد: حال چه کار باید کرد؟ این حجابها شوخی نیست، اگر حتی روزی یک گناه کرده باشیم یازده ماه را در ۳۰ روز ضرب کنیم چه عددی به دست میآید؟! هر گناهی که سراغ ما بیاید مسافت زیادی ما را از خداوند و اهل بیت دور میکند.
استاد اخلاق حوزه افزود: ماه رجب، ماهی است که انسان باید حجابها را از بین ببرد، خداوند ظرف زمان را برای تخلیه گذاشته است، خداوند متعال میفرمایند هر خواسته ای دارید، به در خانه خودم بیایید و از من بخواهید که به تو عنایت میکنم(یا من ارجوه لکل خیر).
وی عنوان کرد: در این ماه قریب به پنج نوع عبارت برای استغفار از ائمه اطهار (علیه السلام) روایت شده که هر کدام یک اثر مخصوص خود دارد، البته در ماههای دیگر هم استغفار مورد تاکید است، البته همچنین نمازها و دعاهای این ماه هر کدام یک اثری دارد همانند میوهها که هر یک برای خود اثری دارند.
آیت الله ناصری خاطرنشان کرد: اگر وقتی برای خواندن همه دعاها نمیکنید، روزی حداقل یک دعا از دعاهای وارده در ماه رجب را بخوانید، حیف است که این ماه بگذرد و ما از حجابهای باطنی خویش کم نکرده باشیم.
استاد اخلاق حوزه ابراز کرد: یکی از اهداف دعاهایی که از اهل بیت (علیه السلام) رسیده است، تعلیم ما انسانها است که اگر خواستیم دعا کنیم بدانیم چگونه دعا کنیم.
وی افزود: امام سجاد (علیه السلام) در صحیفه سجادیه میفرمایند، خداوندا قدرت و تاجی به من بده که کفایت کند مرا و به دیگران محتاج نباشم، تاج، بر دو معنا است، یک معنای آن چیزی است که سلاطین از جنس طلا و نقره بر سر میگذارند که علامت و نشانه عظمت و بزرگی، سلطنت، حکومت و شخصیت است.
استاد حوزه اذعان کرد: معنای دوم «تاج» در کلام حضرت سجاد (علیه السلام) آمده است که ایشان میفرماید، خدایا قدرتی به من بده که به کمال عبودیت و بندگی رسیده و تاج بندگی بر سرم بگذار، یعنی توفیقی به من بده که به نحوی تو. را عبادت کنم ، که یکی از بندههای خاص تو باشم، همان طور که برای سلاطین به علامت قدرت و حکومت تاج میگذارند به من هم در بندگی و در عبادت کردن تو در منتها درجه بندگی و عبودیت تاج بندگی بر سر گذارم.
آیت الله ناصری در پایان گفت: ما باید از خدا بخواهیم که بنده صالح او باشیم، بنده باشیم! نه آزاد، همچنین حضرت سجاد (علیه السلام) دوستان و پیروانشان را تعلیم داده و میفرمایند، کاری کنید که تاج عبودیت و بندگی به سر شما گذاشته شود و انتهای درجه قرب حق را پیدا کنید، از این رو دنیا مهم نیست چرا که ما چند صباحی بیشتر در این دنیا عمر نخواهیم کرد پس سعی کنیم طبق رضایت الهی در این عمر محدود خود عمل کنیم.
خاطرات رهبر انقلاب از شهید سپهبد علی صیاد شیرازی
او را از اوایل پیروزی انقلاب میشناختم
من تقریباً از اوّلین روزهای پیروزی انقلاب این شهید را شناختم. از اصفهان پیش ما میآمد، گزارش میداد و کمک میخواست؛ از آن وقت ما با ایشان آشنا شدیم. او سپس به کردستان رفت و بعد هم در دوران جنگ تحمیلی فعّالیت کرد؛ بعد از جنگ هم که معلوم است. اینکه شما میبینید یک ملت، بزرگش، کوچکش، زن و مردش، جوانش، پیرش، امروزیش، دیروزیش، برای ابراز احترام به پیکر این شهید، یک اجتماع عظیم را به وجود میآورند - که جزو تشییعهای کم نظیر در دوران انقلاب بود - بهخاطر همین اخلاص و همین صفاست. خدای متعال دلها را متوجّه میکند. ما این را لازم داریم و الحمدلله امروز هم افرادِ اینگونه داریم.
بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵
شیر همهی بیشهها
کشتن کسی مثل «صیّاد شیرازی» خیلی هنر و توانایی و پیچیدگی تشکیلاتی نمیخواهد. آدمی از خانهاش بیرون میآید، سوار اتومبیلش میشود و بدون محافظ راه میافتد و میرود. در این میان اگر دو نفر آدم، نامردانه و مخفیانه و با فریبگری تصمیم بگیرند او را به قتل برسانند، کار سادهای است، والّا اگر میخواستند مردانه جلو بیایند، صیّاد شیرازی یک نفری جواب امثال آنها را میداد.
کسی مثل امیرالمؤمنین علیهالصّلاةوالسّلام را هم یک نفر آدم با یک همدست میتواند بکشد؛ چون او شیر همهی بیشههای مردانگی و شجاعت بود. بنابراین کشتن کسی مثل صیّاد شیرازی، نه دلیل قوّت سازمانی و نه دلیل طرفدار داشتن کسی است. این کار جز خباثت و شقاوت و دوری روزافزون آنها از مردم و ارزشها، چیز دیگری را نشان نمیدهد.
وقتی مردم به این حادثه، این طور جواب میدهند، خیلی چیزهای بزرگ به دست ملت میآید. خون شهید حقیقتاً چیز مبارک و عجیبی است. شما ببینید در تشییع شهید صیّاد شیرازی چه اجتماعی تشکیل شد! همه متأثّر بودند و گریه میکردند. هیچ کس به خاطر رودربایستی و برای نشان دادن خود نیامده بود؛ همه با یک انگیزهی قلبی آمده بودند.
بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵
معجزه اخلاص
بنده وقتی به تلویزیون نگاه میکردم، سیل عظیم و خروشان جمعیت را میدیدم. من چند جا این حالت را دیدهام که یکی از آنها اینجا بود. دیدم یک عامل معنوی اثر میگذارد و آن، اخلاص است.
برادران عزیز! اخلاص چیز عجیبی است؛ یعنی کار را برای خدا کردن و همان چیزی که مضمون عامیانهاش در شعری آمده است: «تو نیکی میکن و در دجله انداز». انسان برای خدا کارِ خوب و درست و صحیح بکند و در پی این نباشد که حتماً به نام او ثبت شود و امضای او زیر آن بیاید؛ این بلافاصله اثر میدهد. خدای متعال بعد از شهادت این مرد، در همین قدم اوّل، به او اجر داد.
البته خودِ شهادت بزرگترین اجری بود که خدا به او داد؛ چون این طور کشته شدن، برای انسان خیلی افتخار است. بالاخره صیاد شیرازی، یک مرد پنجاه و چند ساله، ده سال دیگر، بیست سال دیگر، سی سال دیگر - که با یک چشم به هم زدن میگذرد - از دنیا میرفت و از همین دروازه عبور میکرد؛ منتها با یک ناخوشی، با یک بیماری، با یک تصادف، یا با یک سکتهی قلبی؛ از این حوادثی که دائم اتفاق میافتد.
بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵
حیف بود صیاد بمیرد
دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم: یکی اینکه دعا کنید من روسفید بشوم، دوم اینکه دعا کنید من شهید بشوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها که این روزگارهای مهم را گذراندید، نباید بمیرید؛ شماها همهتان باید شهید شوید؛ ولیکن حالا زود است و هنوز کشور و نظام به شما احتیاج دارد. بعد گفتم آن روزی که خبر شهادت صیاد را به من دادند، من گفتم صیاد، شایستهی شهادت بود؛ حقش بود؛ حیف بود صیاد بمیرد. وقتی این جمله را گفتم، چشمهای شهید کاظمی پُرِ اشک شد، گفت: انشاءاللَّه خبر من را هم بهتان بدهند!
فاصلهی بین مرگ و زندگی، فاصلهی بسیار کوتاهی است؛ یک لحظه است. ما سرگرم زندگی هستیم و غافلیم از حرکتی که همه به سمت لقاءاللَّه دارند. همه خدا را ملاقات میکنند؛ هر کسی یک طور؛ بعضیها واقعاً روسفید خدا را ملاقات میکنند، که احمد کاظمی و این برادران حتماً از این قبیل بودند؛ اینها زحمت کشیده بودند.
بیانات در مراسم تشییع پیکرهای فرماندهان سپاه ۱۳۸۴/۱۰/۲۱
مرگ تاجرانه
بنده از قدیم میگفتم شهادت مرگ تاجرانه و مرگ زرنگهاست. آدم همین روغن ریخته را نذر امامزاده میکند. انسان جانِ رفتنىِ از دست دادنىِ نماندنی را به گونهای به خدای متعال میسپرد؛ در صورتی که این متعلّق به اوست و او بالاخره انسان را میبرد. بنابراین اوّلین اجری که خدا به شهید داده، خودِ شهادت است؛ یعنی روغن ریختهی او را قبول کرد و هدیهای را پذیرفت و در نتیجه شهید در عالم وجود و تا قیامت، انسان با ارزش و ماندگاری شد.
بیانات در دیدار فرماندهان ارتش - ۱۳۷۸/۱/۲۵
منبع:
بیانات رهبر انقلاب در دیدار فرماندهان ارتش
ویژگیها ی علما دینی در نامه ای که امام جواد علیه السلام به سعد الخیر می نویسد:
1- راهبری گمراهان
«… یَا أَخِی إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ فِی کُلٍّ مِنَ الرُّسُلِ بَقَایَا مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ یَدْعُونَ مَنْ ضَلَّ إِلَى الْهُدَى/ اى برادر! خداى متعال در (امت) هر یک از پیامبران، تنى چند از عالمان قرار داد تا گمراهان را به راه آورند»
2- همراهی مردم در تحمل آزار مخالفان
«وَ یَصْبِرُونَ مَعَهُمْ عَلَى الْأَذَى/ و با مردم در تحمل آزار مخالفان همراه باشند»
3- پاسخگوی فریادگر الهی
«یُجِیبُونَ دَاعِیَ اللَّهِ/ و فریاد گر الهى را پاسخ گویند»
4- دعوت گر مردم به خدا
«وَ یَدْعُونَ إِلَى اللَّهِ/ و مردمان را به خدا بخوانند»
5- بلند جایگاه
«فَأَبْصِرْهُمْ رَحِمَکَ اللَّهُ فَإِنَّهُمْ فِی مَنْزِلَةٍ رَفِیعَةٍ وَ إِنْ أَصَابَتْهُمْ فِی الدُّنْیَا وَضِیعَةٌ/ پس (خدا تو را رحمت کند) خوب به ایشان بنگر (و آنان را بشناس) که جایگاهى بلند دارند، با اینکه کیفیت زندگى دنیایى آنان ناچیز است»
6- زنده کردن مردگان با کتاب خدا
«إِنَّهُمْ یُحْیُونَ بِکِتَابِ اللَّهِ الْمَوْتَى/ ایشان با کتاب خدا، مردگان را زنده مى کنند»
7- بینا کردن کوران با روشنی خدا
«وَ یُبْصِرُونَ بِنُورِ اللَّهِ مِنَ الْعَمَى/ و با روشنى خدایى کوران را بینا مى سازند»
8- زنده کردن کشته های ابلیس
«کَمْ مِنْ قَتِیلٍ لِإِبْلِیسَ قَدْ أَحْیَوْهُ/ چه بسیار کشته هاى ابلیس که به دست ایشان زنده شده»
9- راه آوردن گمراهان
«وَ کَمْ مِنْ تَائِهٍ ضَالٍّ قَدْ هَدَوْهُ/ و چه بسیار گمراهان سرگردان که به وسیله ایشان راه یافته اند»
10- جانبازی
«یَبْذُلُونَ دِمَاءَهُمْ دُونَ هَلَکَةِ الْعِبَادِ/ آنان خون خود را براى جلوگیرى از هلاک بندگان مى دهند»
11- اثرگذاری بر بندگان
«وَ مَا أَحْسَنَ أَثَرَهُمْ عَلَى الْعِبَادِ وَ أَقْبَحَ آثَارَ الْعِبَادِ عَلَیْهِمْ/ اثر ایشان در بندگان چه نیکو است و آثار بندگان برایشان چه زشت» (کافی چاپ إسلامیه ج8 ص 56 رسالة منه ع إلیه أیضا).
در این روایت ویژگی های علماء و دانشمندان دینی به روشنی بیان شده است و جایگاه رفیع و مهم ایشان را در راهبری مردم و هدایت ایشان می رساند و مسؤولیت و وظیفه خطیر آنها را در هدایت و دعوت مردم گوشزد می کند.
منبع:
اصول کافی
آقای آهنگران تعریف میکند: اتاق کوچکی از ساختمان نهضت سواد آموزی اهواز در اختیار سید حسین علم الهدی بود. او و چند نفر از دوستانش، از جمله من، به آنجا
رفت و آمد داشتیم. یکی از شبها، من و سید حسین در این اتاق مشغول مطالعه بودیم. نیمههای شب بود که سید حسین نهجالبلاغه میخواند. وقتی من نگاه کردم
دیدم چهرهاش برافروخته شده و دارد اشک میریزد. من زیرچشمی به نهجالبلاغه نگاه کردم و صفحه را به ذهن سپردم. پس از مدتی که سید حسین نهجالبلاغه را
بست و برای استراحت بیرون رفت، من نهجالبلاغه را باز کردم و آن صفحه را نگاه کردم. دیدم همان خطبهای است که حضرت در فراق یاران با وفایش گریه میکند و
میفرماید: این عمار این ذو الشهادتین..
منبع:
. لحظههای آشنا، ص۴۹.
دنیا را در مقابل خودش به اعجاب وا میدارد!
ما از اهلبیت(علیهمالسلام) چیزهای زیادی داریم؛ چیزهایی است که اگر امروز عرضه بشود، دنیا را واقعا در مقابل خودش به اعجاب وا میدارد؛ مثل این نهجالبلاغه. روی نهجالبلاغه کار بشود، نکات مهمش برداشته بشود، تفکیک بشود، مطالبش تفسیر و حلاجی بشود، در روایات فحص بشود. اینقدر ما معارف عالیه داریم که امروز بشر محتاج آنهاست. اینها از زبان اهلبیت، به عنوان بیان اهلبیت و به عنوان اسلامی است که اهلبیت معرفی میکنند. پس، ترویج افکار اهلبیت هم یک نکته است.
بیانات در دیدار با اعضای شورای عالی مجمع جهانی اهلبیت(ع)04/07/1370
با نهج البلاغه انس پیدا کنید
عزیزان با نهجالبلاغه انس پیدا کنید. نهجالبلاغه، خیلی بیدار کننده و هوشیار کننده و خیلی قابل تدبر است. در جلساتتان، با نهج البلاغه و کلمات امیرالمؤمنین صلواتاللهوسلامهعلیه انس پیدا کنید. اگر خدای متعال توفیق داد و یک قدم جلو رفتید، آن وقت با صحیفهی سجادیه - که علیالظاهر فقط کتاب دعاست؛ اما آن هم مثل نهجالبلاغه، کتاب درس و کتاب حکمت و کتاب عبرت و کتاب راهنمای زندگی سعادتمندانهی انسان است - انس بگیرید. البته حرف نگفته و گفتنی بسیار است؛ منتها چون تا ظهر، وقت بسیاری باقی نمانده و میخواهم به سؤالات پاسخ دهم، این است که این بخش را تمام میکنم.
بیانات در دیدار از دانشگاه صنعتی شریف 01/09/1378
اوج هنر و زیبایی
سخن امیرالمومین نهجالبلاغه است؛ فصیحترین کلام آدمی در میان عرب. «نهج البلاغه» اوج هنر و اوج زیبایی است؛ زیبایی لفظ و زیبایی معناست. انسان مبهوت میماند! هیچ شاعر بزرگ عرب، هیچ نویسندهی هنرمند عرب، نتوانسته بگوید که من از مراجعهی به نهجالبلاغه بینیازم.
بیانات در خطبههای نماز جمعهی تهران 10/10/1378
اگر اندکی با نهجالبلاغه آشنا شویم…
اگر ما اندکی با نهجالبلاغه آشنا بشویم و راهمان را به سوی این کتاب باز کنیم، راه سوءاستفادهی دشمنهای کوچک و خرد و ریزی که در داخل هستند و نیز راه استفادهی دشمنهای بزرگ جنایتکاری که از غفلت ما و از دوری ما از اسلام، همیشه استفاده کردهاند بسته خواهد شد.
پرتویی از نهجالبلاغه با عنوان «علی و نهجالبلاغه»