امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
“یتیم واقعی کسی است که از امام زمانش جدا شده باشد”
(مکیال المکارم/ ج 2/ ص 257)
آری… ما یتیم شده ایم
خودمان خواسته ایم که یتیم باشیم… که امام زمان(عج الله تعالی)غایب باشد…
اگر اینطور نبود دست در دست هم میدادیم و زمینه را برای ظهور فراهم می کردیم…
دوست من انصافا ما در چه خواب عمیقی فرو رفته ایم…!
که اصلا جای خالی پدرمان را حس نمیکنیم…اصلا از خودمان نمی پرسیم که چرا باید امام زمان ما غایب باشد…؟؟
مگر خدا امام زمان(عج الله تعالی) را برای غیبت خلق کرده است؟! اینکه اصلا پذیرفتنی نیست؛ او امام و پیشوای ماست، چه دلیلی دارد که رهبر امت دیده نشود؟!
آیا این به خاطر #بی_توجهی و #اعمال_زشت ما انسان ها نیست؟؟”
آری…این#غفلت ماست که باعث #آوارگی و #ذلت ما شده…
#به_راه_بیاییم_تا_از_راه_بیاید
اللهم عجل لولیک الفرج
منبع: به قلم خودم
زینب کبرى(سلام الله علیها) دختر بزرگوار امام علی(علیه السلام)، روز پنجم جمادى الاول سال 5 یا 6 هجرت در مدینه چشم به جهان گشود، و در واقعه کربلا حضور داشتند که به عنوان اسوه صبر و مقاومت شناخته شدند.
هنگامی که خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا(صل الله علیه) رسید. رسول خدا(صل الله علیه) براى دیدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا(سلامالله علیها) آمد و به دختر خود فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: «دخترم، فاطمه جان، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم».
فاطمه(سلام الله علیها) نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونههاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر(صل الله علیه) فرزند دلبند زهراى عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه(صل الله علیه) ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: «پدرم ، چرا گریه مى کنى؟!»
رسول خدا (صل الله علیه) فرمود: «گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتى دردناکى رو به رو مىشود و چه مصیبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مىکند».
در آن دقایقى که آرام اشک مىریخت و نواده عزیزش را مىبوسید، گاهى نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى که بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مىگشت خیره خیره مىنگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: «اى پاره تن من و روشنى چشمانم، فاطمه جان، هر کسى که بر زینب و مصایب او بگرید، ثواب گریستن کسى را به او مىدهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند.»
منبع: خطابه زینب کبرى(سلام الله علیها) پشتوانه انقالب امام حسین(علیه السلام)، صفحه 55
در منابع تاريخي آمده است: حميد بن مسلم (كه يكي از گزارشگران واقعه عاشورا است) مي گويد: در روز عاشورا ديدم زني خود را در ميان شعلههاي آتش انداخت (و به اصطلاح خود را به آتش زد) و بدني را بيرون كشيد كه مثل مرده بود و پاهايش بر زمين كشيده مي شد.[1] پيش رفتم و پرسيدم: اين زن كيست؟ گفتند: زينب خواهر حسين است. گفتم بيمار كيست؟ گفتند علي بن الحسين است.[2]
در گزارش ديگري كه از امام زين العابدين عليه السلام به دست ما رسيده آمده است:
چون پدر، برادران و عموها و ساير اهل بيت ايشان را به شهادت رساندند و زنان اهل حرم را بر شتران بي جهاز سوار كرده و ما را به سوي كوفه روانه كردند ناگاه چشمم به اجساد آنان افتاد كه بر زمين افتاده و كسي آنان را دفن نكرده بود . اين مسئله بر من بسيار سخت گذشت و به گونهاي مضطرب شدم كه نزديك بود روح از بدنم بيرون رود. وقتي عمه ام زينب حالت مرا مشاهده كرد گفت: ما لي اراك تجود بنفسك يا بقية جدي و ابي و اخوتي؟ چه شده اي يادگار جد و پدر و برادرانم كه مي بينم نزديك است روح از بدنت جدا شود؟ گفتم اي عمه جان چگونه بي تابي نكنم در حالي كه مي بينم بدن هاي پدر، عموها، برادران و عموزادگان و اقوامم عريان بر زمين افتاده و به خون رنگين است نه كسي آنان را كفن كرده و نه دفن نموده است و حتي كسي نزد آنان تردد نمي كند گو اينكه آنان را مسلمان نمي دانند و از كفار مي شمارند …[3] در ادامه اين گزارش آمده است زينب كبري سلام الله عليها به دلداري و بيان وقايع آينده درباره قبر و مقام سيد الشهدا پرداخت و با بيان اين كلمات حضرت را آرام نمود.
به نظر مي رسد علت اين كه روز تولد ايشان را روز پرستار ناميده اند پرستاري هاي ايشان (تا حد گذشتن از جان،) از تنها بازمانده نسل سيد الشهدا و امام عصرش باشد. در واقع حفظ جان حجت خدا به دست آن بانو سپرده شده بود كه در موارد متعدد اين مسئوليت سنگين را بر عهده گرفت و در موارد متعدد از جان حضرت سجاد عليه السلام نگهداري نمود كه به عنوان نمونه مي توان به موارد زير اشاره نمود:
1- زماني كه لشكريان عمر سعد به خيمه ها ريختند و شمر بن ذي الجوشن تصميم به كشتن آن حضرت گرفت. زينب كبري سلام الله عليها آن چنان تضرع و بي تابي نمود كه امام نجات يافت.
2- هنگام سوختن خيمه ها اگر آن بانو نبود به نظر ميرسد با توجه به شرايط بوجود آمده چه بسا حضرت در ميان شعله هاي آتش مي سوخت.
3- هنگام عبور شهدا از قتلگاه، كه شرح آن گذشت.
4- در مجلس ابن زياد. در اين باره آمده است: ابن زياد به گفتگو با امام سجاد علیه السلام پرداخت و زماني كه نتوانست حريف سخنان آن حضرت شود دستور قتل ايشان را صادر كرد اما زينب كبري مانع شد و گفت: تا من زنده ام نخواهم گذاشت او را بكشيد …
پي نوشت: ———————————-
[1] . عباس قلي خوان سپهر، طراز المذهب، (1314ق)، ج1، ص253.
[2] . محمد مهدي تاج لنگرودي، سيماي حضرت زينب، (انتشارات ممتاز، 1380ش) ص119.
[3] . ابن قولويه قمي، كامل الزيارات، (المكتبة المرتضوية، 1356ق)، ص444.
امیر مؤمنان، حضرت علی علیه السلام در فرمایشی زیبا میفرماید: «خوشا به حال آن که به بندگان خدا نیکی کند و برای آخرت خود زاد و توشه برگیرد». حال با توجه به این حدیث گران مایه، میتوان پی برد پرستاران که شبانه روز در پی برطرف ساختن گرفتاریهای بیماران و درمان آنها هستند، به چه پاداشی میرسند و نزد خداوند متعالی، چه جایگاه و مقامی دارند.
مقام معظم رهبری، در مورد کارهای نیک پرستاران می فرماید: «هر حرکت انسانیِ یک پرستار برای بیمار، یک حسنه است و کمکی است به انسانی محتاجِ کمک؛ آن هم در شرایطی حساس».
منبع:
گروه دین و اندیشه،نشریه گلبرگ، ش 7
مقام معظم رهبری، درباره اهمیت پرستاری می فرماید: «برای حفظ سلامت در جامعه، اهمیت پرستاری در طراز اول قرار دارد؛ یعنی اگر بهترین پزشکان و جراحان، کار خودشان را با بیمار به بهترین وجه انجام دهند، اما از آن بیمار پرستاری نشود، به طور غالب، کار آن پزشک یا جراحِ عالی قدر، بی فایده خواهد بود».
ایشان در جایی دیگر، نقش پرستار را معادل کار پزشکی ماهر میداند و میفرماید: «نقش پرستاری و بیمارداری در حفظ سلامت و بازگشت سلامت بیمار، نقش درجه اول است؛ معادل است با نقش یک پزشک ماهر. بسیاری از این نکته غفلت دارند. لذا آن وزن و ارزشی که باید برای پرستار در نظر گرفته شود، از ذهن آنها مغفول میماند و به آن توجه نمیکنند».
منبع:
نشریه گلبرگ، ش 75