آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 6 تا 8 سوره مبارکه «کهف» به دنیای پرزرق و برق و آزمایشهای الهی اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً * إِنّا جَعَلْنا ما عَلَى الاْ َرْضِ زِینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً * وَ إِنّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیْها صَعِیداً جُرُزاً؛ گویى مىخواهى به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى، اگر به این گفتار ایمان نیاورند! ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل مىکنند! (ولى این زیورها پایدار نیست،) و ما (سرانجام) قشر روى زمین را خاک بىگیاهى قرار مىدهیم». (کهف/ 6 تا 8)
غصه مخور! جهان میدان آزمایش است
از آنجا که در آیات گذشته، سخن از رسالت و رهبرى پیامبر(صلی الله علیه) بود، در نخستین آیه مورد بحث، به یکى از مهمترین شرایط رهبرى که همان دلسوزى نسبت به امت است، اشاره کرده، مىگوید: «گویی تو مىخواهى جان خود را بر باد دهى و خویشتن را از شدت اندوه، هلاک کنى که: چرا آنها به این کتاب آسمانى ایمان نمىآورند»؟ (فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً).
چند نکته:
1 ـ «باخِع» از ماده «بخع» (بر وزن نخل) به معنى هلاک کردن خویشتن از شدت غم و اندوه و به تعبیر دیگر «دق مرگ نمودن» است.
2 ـ کلمه «أَسَفاً» که شدت غم و اندوه را مىرساند، تأکیدى است بر این موضوع.
3 ـ «آثار» جمع «اثر» در اصل، به معنى جاى پا است، ولى، به هر علامتى که از چیزى باقى مىماند «اثر» گفته مىشود.
انتخاب این تعبیر، در آیات فوق، اشاره به نکته لطیفى است، و آن این که: گاهى انسان از جایى مىرود، چون ماجرا تازه است آثار او باقى مىماند، اما هنگامى که طول کشید، آثار هم محو مىشود، یعنى تو آن قدر از عدم ایمان آنها ناراحتى که حتى پیش از محو شدن آثار آنها، مىخواهى خود را از غصه هلاک کنى.
این احتمال نیز وجود دارد که: منظور از آثار، اعمال و رفتار آنها بوده باشد.
4 ـ تعبیر به «حدیث»، در مورد قرآن، اشاره به نوآورىهاى این کتاب بزرگ آسمانى است، یعنى آنها حداقل این مقدار، به خود زحمت نمىدادند که این کتاب تازه را با محتواى جدیدى که داشت، مورد بررسى قرار دهند، و این دلیل بر نهایت بىخبرى است که انسان از کنار چنین موضوع مهم تازهاى بىتفاوت بگذرد.
5 ـ دلسوزى فوقالعاده رهبران الهى
از آیات قرآن و تواریخ، به خوبى استفاده مىشود: رهبران الهى بیش از آنچه تصور شود، از گمراهى مردم رنج مىبردند، به ایمان آنهاعشق مىورزیدند، از این که: مىدیدند تشنه کامانى در کنار چشمه آب زلال نشستهاند و از تشنگى فریاد مىکشند، ناراحت بودند، اشک مىریختند، دعا مىکردند، شب و روز تلاش و کوشش داشتند، در نهان و آشکار تبلیغ مىکردند، در خلوت و اجتماع فریاد مىزدند، و از این که: مردم راه روشن و راست را گذارده، به بىراهه مىرفتند، غصه مىخوردند، غصهاى جانکاه که گاهى آنها را تا سرحد مرگ پیش مىبرد!
و راستى تا چنین نباشد «رهبرى» در مفهوم عمیقش پیاده نخواهد شد!
گاه این حالت اندوه به قدرى شدید مىشد که جان پیامبر(صلی الله علیه) به خطر مىافتاد، و خدا او را دلدارى مىداد.
در سوره «شعراء» آیات 3 و 4 مىخوانیم: لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ * إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ:
«گویى مىخواهى خود را هلاک کنى که چرا اینها ایمان نمىآورند؟ * غم مخور، ما آنها را آزاد قرار دادهایم و اگر بخواهیم آیهاى از آسمان فرو مىفرستیم که گردنهایشان بى اختیار در برابر آن فرود آید».
آیه بعد، ترسیمى از وضع این جهان، به عنوان یک میدان آزمایش براى انسانها، و توضیحى براى خط سیر انسان در این مسیر است.
نخست مىگوید: «ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم» (إِنّا جَعَلْنا ما عَلَى الاْ َرْضِ زِینَةً لَها).
جهانى پر زرق و برق ساختیم، که هر گوشهاى از آن دل مىبرد، دیدگان را به خود مشغول مىدارد، و انگیزههاى مختلف را در درون آدمى بیدار مىکند، تا در کشاکش این انگیزهها، درخشش این زرق و برقها و چهرههاى دلانگیز و دلربا، انسان بر کرسى آزمایش قرار گیرد، و میزان قدرت ایمان، نیروى اراده و معنویت و فضیلت خود را به نمایش بگذارد.
لذا بلافاصله اضافه مىکند: «تا آنها را بیازماییم کدامینشان بهتر عمل مىکنند»؟ (لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً).
بعضى از مفسرین خواستهاند: مفهوم «ما عَلَى الاْ َرْضِ» را محدود به «علماء» و یا خصوص«مردان» کنند و بگویند: زینت زمین اینها هستند، در صورتى که این کلمه مفهوم وسیعى دارد که: همه موجودات روى زمین را شامل مىشود.
جالب این که: تعبیر به «أَحْسَنُ عَمَلاً» شده، نه «أَکْثَرُ عَمَلاً»، اشاره به این که: آنچه در پیشگاه خدا ارزش دارد، حسن عمل و کیفیت عالى آن است، نه فزونى، کثرت، کمیّت و تعداد آن.
به هر حال، این هشدارى است به همه انسانها و همه مسلمانها که در این میدان آزمایش الهى، فریب زرق و برقها را نخورند. و به جاى آن که به این مظاهر فریبنده دلبستگى پیدا کنند، به حسن عمل بیندیشند.
سپس مىگوید: اینها پایدار نیست و سرانجام محو و نابود خواهد شد، ما همه آنچه را روى زمین است، از میان خواهیم برد «و صفحه زمین را، خاک بىگیاهى قرار خواهیم داد» (وَ إِنّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیْها صَعِیداً جُرُزاً).
«صَعِید» از ماده «صعود» در اینجا به معنى صفحه روى زمین است، صفحهاى که در آن خاک، کاملاً نمایان باشد.
و «جُرُز» به معنى زمینى است که گیاهى در آن نمىروید گویى گیاهان خود را مىخورد، و به تعبیر دیگر «جُرُز» به سرزمینى گفته میشود که: به خاطر خشکسالى و کمى باران، تمام گیاهانش از میان بروند.
آرى، این منظره زیبا و دل انگیزى را که در فصل بهار، در دامان صحرا و کوهسار مىبینیم: گل ها مىخندند، گیاهان مىرقصند، برگها نجوا مىکنند، و جویبارها زمزمه شادى سر دادهاند، به همین حال باقى نمىماند، فصل خزان فرا مىرسد، شاخهها عریان، جویبارها خاموش، غنچهها خشکیده، برگها پژمرده، و آواى حیات به خاموشى مىگراید.
زندگى پر زرق و برق انسانها نیز همین گونه است، این کاخهاى سر به آسمان کشیده، این لباسهاى رنگارنگ، این نعمتهاى گوناگون، این انسانهاى آماده به خدمت، و این پستها و مقامها و مانند آن، نیز جاودانى نیستند، روزى فرا مىرسد که: جز یک قبرستان خشک و خاموش از این جامعهها بیش باقى نمىماند و این درس بزرگ عبرتى است.
کمک میخوام، بابا پس خدا کجاست؟ مگه حرفهای منو نمی شنوه؟ من به کی دردمو بگم؟ دیگه چه جوری دعا کنم ؟خسته شدم؟ یعنی یکی نیست که منو راهنمایی کنه! یعنی خدا به خاطر اعمال بدم داره از من انتقام میگیره؟ چرا پس دعاهای من مستجاب نمیشه ؟
گاهی ما شرّ خود را از خداوند می طلبیم و آگاه نیستیم که این، شرّ برای ما محسوب می شود در حالی که خداوند همیشه خیر انسان را می خواهد. اگر ما دعایی بر خلاف مصلحت خود بکنیم اگر چه جواب داده نمی شود ولی همانطور که در روایات ما آمده ثواب آن برای آخرت ما ذخیره خواهد شد و عوض آن در آخرت به انسان داده می شود به نحوی که انسان آرزو می کرد ای کاش هرگز دعاهایش در دنیا مستجاب نمی شد.
دعا هرگز به معنای تعطیلی قوای انسانی و فعالیت او نیست یعنی دعا هرگز جانشین عمل نمی شود بلکه مکمل عمل است. پس بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که بدون انجام عملی تنها با دعا و نیایش به همه خواسته های خود برسیم.
دعا از مصادیق روشن (ذکر الله) است یاد خدا باعث آرامش روح و روان مى باشد. « أَلا بِذِکرِ اللهَ تَطمَئِنُ القُلُوبِ»(رعد:28) انسانى که با دعا سر و کار دارد هرگز یأس و ناامیدى بر او غالب نمى شود و با دعا و نیایش مشکلات مادى و معنوى خود را از او مى خواهد و اجابت را باور دارد.
پناهگاه واقعى بشر ذات خلاق عالم است، چرا که هرکسى از طریق دل، راهى به خدا دارد، حتى شقى ترین و معاندترین افراد و شاهد زنده آن توجه و تضرع و زارى آن ها در بن بست هاست، وقتى از علل و اسباب مادى ناامید مى شوند بى اختیار به او پناه مى برند.چه بسا خطاکارانی که در اوج نا امیدی و نا توانی با درخواست از خداوند به مقصود خود می رسند، پس این تفکر که خدا در صدد انتقام از ما باشه اشتباه است.
البته اینجا یک سوال خیلی مهم هم هست که باید بهش فکر کرد. اون سوال اینه: آیا دعای مستجاب اونه که ما به چشم ببنیم؟ آیا امکان نداره خدا دعای ما رو طوری مستجاب بشه که ما اصلا نفهمیم؟ شاید زمان آن رسیده باشد که بدانیم با چه فنونی می توانیم به استجابت دعاهای خود اطمینان داشته باشیم.
1. نشناختن جهت و راه دعا (فرمول دعا)
رسیدن بـه هـر هدفی، راهی دارد، برای استجابت دعا نیز باید راه هـایـی را پـیمود. امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: باید پیش از دعا حـمـد و سـتـایش خدا کنی، نعمتهایی را که به تو بخشیده به یاد آوری، سـپـس شـکـر و سپاس گویی، آن گاه درود بر پیغمبر و آل او فـرسـتی، سپس از گناهانت یاد کرده اقرار نمایی و از آسیب آن به خدا پناه بری؛ این است جهت و راه دعا.(فیض کاشانی، تفسیر صافی ص54)
۲. وفا نکردن به عهد نسبت به خداوند (یکی بده صدتا بگیر)
شـایـد انسان خود را مانند ماشینی فرض کند که سازنده یا مالک آن بـاید همواره نیازهای آن را برآورد؛ مثل آب، روغن، سوخت و… . و تـصـور کـنـد چون آفریده خداوند است، خداوند باید همواره او را کـمـک کـند، بدون این که عهدی بر گردن او باشد. ولی چنین نیست، بـلـکه خداوند عهدهایی بر گردن بندهاش دارد که باید عملی شوند تا خداوند نیز پیمانش را وفا کند. امام صادق(علیهالسلام) در پاسخ عدهای کـه از عـلت عدم استجابت دعا پرسیده بودند، فرمود: به دلیل این کـه شما به عهدهای خود در پیشگاه خداوند وفا نمیکنید، در حالی که خدای تعالی میفرماید: به عهد من وفا کنید تا من به عهد شما وفـا کنم. به خدا قسم اگر به عهد خدا وفا کنید، خدای متعال نیز به عهد شما وفا میکند.
از جـمـلـه عـهـدهـایی که انسان بر گردن دارد، عمل صالح است که مـصـادیـق فراوانی دارد؛ مانند: انجام واجبات، ترک محرمات، قرائت قرآن، صله رحم، کمک به نیازمندان و….
۳. ایمان و یقین ناکافی (به خدا اعتماد کن)
کسی که دست به دعا برمی دارد اگر ایمان قلبی به اجابت دعای خود نـداشـتـه بـاشد، نتیجه نمیگیرد و مانند آن است که تشنهای در بـیـابـان بـی آب و عـلـف به دنبال دریا بگردد. نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) میفـرماید: (اُدعُوا اللهَ وَ اَنتُمُ مُوقِنُونَ بِالِاجَابَه)؛ خدا را بخوانید و یـقـیـن بـه اجـابت داشته باشید.(کنز العمال، ج2، ص72) امام صادق(علیهالسلام) نیز میفرماید: (إِذَا دَعَـوت فـَظَنَ أنَ حَاجَتَکَ بِالبَابِ)؛ در وقت دعا یقین کن که حاجت تو بر در خانه آمده است.(بحار / ج 93 / ص 305)
۴. شرک در دعا (از دست کسی کاری ساخته نیست)
شـرک بـسـیـار ظـریف است و در هر امری از امور دینی و عبادی میتـوانـد دخـیـل بـاشـد. در دعا نیز این موضوع یکی از عوامل عدم اسـتـجـابـت دعا است. هرگز نمیتوان خارج از محدوده توحید قرار گـرفت و انتظار استجابت دعا را داشت. خدای متعال میفرماید: « هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ » (او خـدای زنـده ابـدی اسـت و جز او هیچ خدایی نیست. پس تنها او را بـخـوانـیـد و بـه اخلاص بندگی کنید که ستایش و سپاس مخصوص خدای یکتا و آفریدگار عالمیان است .) (غافر/ 65) باید دانست که فقط و فقط خداست که ریز و درشت نیازهای آدمی را برآورده میکند اما به دست بندگانش و انسان نباید اشتباه کند و این وسیله را همه کار بپندارد. وقتی دعا میکنی چشمت را از همه ببند و مدام به این فکر کن که از دست کسی کاری ساخته نیست.
۵. همراه نبودن یاد خدا و صلوات در دعا (استفاده از پارتی)
در دعـا تـوجه به خدا و رسولش اهمیت بسیار دارد. کسی که دعا میکـنـد نـبـاید از یاد خدا و رسولش غافل شود، که اگر غافل گردد، مـانـنـد آن است که غذای بی چاشنی بخورد. مزه و لطف دعا در این اسـت کـه بـا یـاد خـدا و رسـول هـمـراه گردد. امام کاظم(علیهالسلام) میفـرمـایـد: هرکس پیش از ستایش خداوند و درود و صلوات بر پیامبر دعا کند مانند کسی است که بدون زهتیراندازی کند.( بحارالانوار, ج4, ص253.)
۶. نیت آلوده (با خدا رو راست باش)
در دعـا بـایـد نـیـت، پاک و اخلاص، کامل باشد. امام صادق(علیهالسلام) میفـرماید: به راستی بنده وقتی که با نیت پاک و قلب با اخلاص خدای را بـخـوانـد اگـر به عهد خدای عزوجل وفا کرد، دعایش مستجاب میشـود و اگـر خدا را بدون نیت پاک و اخلاص بخواند، دعای او اجابت نمیشود.
7. تضرع و زاری و اصرار نکردن (عنصر سماجت)
مـداومـت در دعا و تضرع کردن به درگاه الهی، رمز موفقیت در دعا اسـت. کـسی که بدون تضرع و اصرار انتظار فرج و گشایش مشکلات خود را دارد، توفیق چندانی نخواهد یافت. خدای بزرگ میفرماید: « ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدین » (خدای خـود را بـه تضرع و زاری و با صدای آهسته بخوانید.) (اعراف / 55 ) رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفـرماید:به راستی خداوند افرادی را که اصرار در دعا دارند دوست میدارد.( نهج الفصاحه, ص76)
پیامبر اکرم (صل الله علیه)می فرمایند:
اَلضَّیفُ یَنزِلُ بِرِزقِهِ وَیَرتَحِلُ بِذُنوبِ اَهلِ البَیتِ.
میهمان، روزى خود را می آورد و گناهان اهل خانه را می برد.
بحارالأنوار، ج 75، ص 461، ح 14
اصبغ بن نباته از امير المؤمنين (علیه السلام) نقل مى كند كه به پسرش امام حسن مجتبي(علیه السلام) فرمود:
فرزندم، آيا به تو بياموزم چهار خصلتى را كه با آن از طبيب بى نياز شوى؟
عرض كرد: آرى يا امير المؤمنين،
امام فرمود: بر سر غذا منشين مگر اينكه گرسنه باشى و از سر غذا برنخيز مگر اينكه اشتهاى آن را داشته باشى (سير نخورى) و غذا را خوب بجوى و هر گاه كه خواستى بخوابى قضاي حاجت بنما. اگر اينها را به كار بردى از طبّ بى نياز خواهى شد.
منبع:
الخصال، ترجمه جعفرى ؛ ج1 ؛ ص355، حديث شماره67
مراکز حساس دولتی یکی، یکی به تصرف انقلابیون در آمد. رادیو تهران که از ساعت 11 ظهر 22 بهمن در محاصره نیروهای مردمی قرار داشت،در ساعت 2 بعدازظهر کاملا در اختیار آنان قرار گرفت.
اولین کلامی که از رادیو پخش شد و به گوش مردم رسید نوید فتح این مرکز را میداد:
“توجه بفرمائید، توجه بفرمایید. اینجا تهران صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب است"
در ساعت 5:45 پیام امام خمینی (ره) از رادیو پخش شد و امام در این پیام مردم را از اعمال غیرقانونی برحذر داشت…
نوزدهم بهمن ماه 1357
این روز با یک راهپیمایی بزرگ آغاز شد، این راهپیمایی از جمله تظاهرات و اجتماعاتی بود که به دعوت امام خمینی (ره) در پشتیبانی از نخستوزیری بازرگان برگزار میشود.
راهپیمایی از 9 منطقه تهران شروع و به سمت میدان آزادی ادامه یافت. گروه بسیاری از همافران نیروی هوایی با یونیفورمهای نظامی در این راهپیمایی حضور داشتند شعارهای راهپیمایان در دعوت از ارتش به همبستگی با ملت و حمایت از دولت موقت بود.
پس از آن که تمام راهپیمایان نقاط مختلف تهران در میدان آزادی تجمع کردند، قطعنامهای توسط برگزارکنندگان مراسم خوانده شد که در آن از فرار شاه و بازگشت رهبر انقلاب استقبال شده بود. همچنین ضمن حمایت از نخستوزیری بازرگان، نیروهای مسلح به اطاعت از دولت او دعوت شدند. در این قطعنامه به دولت بختیار جهت مقاومتش در برابر موج خروشان انقلاب اخطار داده شد و اعلام گردید که فقط قراردادهایی اعتبار دارند که به تصویب دولت موقت رسیده باشند.(1)
پرسنل نیروی هوایی پس از این تظاهرات عازم محل اقامت امام خمینی (ره) شده و در مقابل ایشان ادای احترام کردند. این خبر ب همراه تصویری باشکوه در روزنامه کیهان منتشر شد. این اقدام برای سران ارتش چندان غیرمنتظره بود که در اعلامیهای در صدد تکذیب حضور نظامیان در این راهپیمایی برآمدند. آنان که هنوز بر توهم وفاداری و سوگند به شاه باقی بودند عکس ادای احترام همافران در برابر امام را جعلی خواندند. در مقابل این اقدام ارتش، دفتر امام خبر و عکس کیهان را صحیح و واقعی دانست.(2)
از سوی دیگر اخبار روزنامهها در روز 19 بهمن حاکی از آن بود که قرهباغی ارتش را از دخالت در سیاست برحذر داشته بود.(3)
در مقابل موج حمایتها از دولت موقت، یک روز قبل از این در 18 بهمن عدهای تحت عنوان طرفداران قانون اساسی در سالن بدمینتون استادیوم امجدیه (شیرودی) گرد آمده بودند. این عده که به دعوت جبهه وحدت ملی در این مراسم حاضر شده بودند، با شعارهایی چون: زنده باد ارتش، پاینده باد قانون اساسی و بختیار سنگر تو نگهدار به ستیز با انقلاب اسلامی مردم ایران پرداختند. این تجمع به گفته ناظران در حدود چهار، پنج هزار نفر را شامل میشد.
قطعنامهای که در پایان این مراسم قرائت شد بر حفظ قانون اساسی، استقلال و تمامیت ارضی کشور، مبارزه با استعمار سرخ و سیاه و حمایت از ارتش و دولت قانونی بختیار تأکید داشت(4)
روز پنجشنبه 19 بهمن برای دولت موقت روز موفقیتآمیزی بود. در این روز دولت موقت روز موفقیتآمیزی بود. در این روز دولت لیبی دولت بازرگان را به رسمیت شناخته و هفت وزارتخانه به تصرف کارمندان طرفدار دولت موقت در آمد(5) این اقدامات بختیار را آشفته ساخت و او که تا آن زمان دولت بازرگان را دولت سایه مینامید وزیران کابینه بازرگان را به بازداشت تهدید کرد(6)
جمعه بیستم بهمن 1357
روز 20 بهمن در حالی فرا رسید که مردم تهران برای شنیدن اولین سخنرانی نخستوزیر دولت موقت عازم دانشگاه تهران میشدند. دانشگاه تهران پس از کودتای 28 مرداد در معرفی تهاجم و سرکوب رژیم شاه قرار داشت و بازرگان نیز در سخنرانی خود به این وظیفه خطیر دانشگاه در آن سالها اشاره کرد؛ “دانشگاه چنین افتخار و حق بزرگی دارد که هیچگاه بعد از 28 مرداد ساکت نبوده، در آن دورانهای اختناق بعد از 28 مرداد و جبهه ملی، در اختناق شدیدی که بر سراسر ایران حکمفرما بود، تنها مکانی که در آن اجتماع و اعتراض علیرغم مزاحمت، زندان، شکنجه و غیره تعطیل نشد و هر چند ماه. اگر نگوییم هر چند هفته فریاد مرگ بر شاه بلند میشد. دانشگاه بود که چشم و چراغ ایران بود.” بازرگان در این سخنرانی از بختیار خواست که برای جلوگیری از خونریزی و اتلاف سرمایههای کشور از قدرت کنارهگیری کند(7)
در آن سوی جبهه انقلاب، مخالفان به نام هواداران از قانون اساسی بار دیگر در ورزشگاه امجدیه گرد آمدند. این بار اجتماعکنندگان از فضای ورزشگاه خارج شده و در خیابان روزولت (شهید مفتح) تظاهرات کردند که این تظاهرات منجر به درگیری شد. از سوی دیگر در خوی عدهای به نام روستائیان طرفدار قانون اساسی، مردم را مورد ضرب و شتم قرار داده و چند نقطه از شهر را به آتش کشیدند(8)
در حالی که روز 20 بهمن رو به پایان بود، هیچ کس تصور نمیکرد شبی پرحادثه در پیش باشد اما آن شب، تهران آبستن حوادث بود. اوایل شب عده زیادی از همافران و درجهداران نیروی هوایی در سالن آسایشگاه جمع شدند تا تصاویر امام را از تلویزیون ببینند. هنگامی که تصویر امام (ره) بر صفحه پدیدار شد، همافران با ابراز احساسات برای ایشان صلوات فرستادند. این ابراز احساسات موجب خشم افسران تیپ گارد جاویدان شده و درگیری میان طرفین شروع میشود. در همان شب یگانهایی از تیپ جاویدان از نقاط دیگر تهران برای سرکوب همافران عازم دوشانتپه میشدند بامداد 21 بهمن در راه بود و پایگاه هوایی دوشانتپه لحظه به لحظه در حلقه تنگ محاصره نیروهای گارد جاویدان در میآید. همافران که در محاصره بودند متحمل تلفات شدیدی شدند. در اواخر شب نیروهای مردمی و گروههای مسلح به یاری همافران شتافته و نبرد سختی بین دو طرف آغاز شد. سرانجام نیروهای گارد مجبور به عقبنشینی شدند. هجوم دوباره نیروهای گارد جاویدان به پادگان دوشانتپه نبرد خونین دیگری را رقم زد(9)
21 بهمن درگیری مسلحانه و نقشهای برای کودتا
صبح روز 21 بهمن مردم تهران به هواداری از همافران تظاهرات کردند. در چند نقطه از تهران نزاع رخ داد و از میدان فوزیه (امام حسین) تا خیابان نیروی هوایی به طور ممتد صدای تیراندازی به گوش میرسید. در حالی که مردم به سمت دوشانتپه حرکت میکردند، عدهای از همافران در منزل امام خمینی (ره) پناه گرفتند. گزارش روزنامههای تهران حکایت از کشته و زخمی شدن صدها تن درگیریهای دوشانتپه داشت. در این زمان آیتالله محمود طالقانی به نمایندگی از امام (ره) از یگانهای نظامی خواست به پادگانهای خود بازگردند و به درگیریها خاتمه دهند(10) از پیش از ظهر روز 21 بهمن مذاکرات میان فرماندهان ارتش و رهبران انقلابیون آغاز شد، اما زد و خوردها در نقاط مختلف تهران ادامه داشت؛ پادگان سلطنتآباد در شمال تهران به تصرف انقلابیون در آمد و تا سیاست نظامی آمریکاییها تسخیر شد.
درب زندان اوین توسط مردم به روی زندانیان رژیم پس از سالها گشوده شد(11) این تحولات در حالی رخ میداد که بختیار خود را هنوز نخستوزیر قانونی میدانست و در سخنرانی خود در مجلس سنا از آمادگیش برای مذاکره با مخالفان خبر داد. علیرغم این سخن، در ساعت 2 بعدازظهر 21 بهمن، از رادیو اعلامیه فرمانداری نظامی تهران پخش شد. فرمانداری نظامی با ریاست سپهبد رحیمی در این اعلامیه ساعات منع عبور و مرور را از ساعت 30/16 تا 5 بامداد اعلام کرد و در اعلامیه بعد این زمان تا 12 ظهر 22 بهمن تمدید گردید(12) امام خمینی (ره) در حالی که بیمار بود، طی اعلامیهای به مردم هشدار داد و اعلام نمود: “به دستور فرماندار نظامی وقعی نگذارید و به خیابانها بیایید چرا که گاردیها و فرماندار نظامی توطئه کردهاند تا با استفاده از نبودن مردم، همافران را تار و مار کنند."(13)
پس از اعلام سفارش امام (ره)مردم به خیابانها ریخته و در هر گوشهای از شهر سنگری بر پا شد. به گفته خبرنگار بی بی سی روحانیون در بین شهر میگردند و میگویند که آیتالله خمینی اعلام کرده است ساعتهای منع عبور و مرور غیرقانونی است و همچنین ایشان گفته است اگر لازم شود متقابلا میجنگد."(14) در جبهه انقلابیون در مورد اعلامیه فرماندار نظامی گمانهایی وجود داشت که از آن جمله تصور بر این بود که فرمانداری نظامی قصد داشته با اعلام منع عبور و مرور از فرصت استفاده کرده و در خالی بودن خیابانها، امام خمینی (ره) را دستگیر کنند(15)
بختیار با همه تظاهری که به مذاکره با دولت موقت داشت، سعی میکرد با خشونت در مقابل انقلاب بایستد. از همین رو ساعت 6 بعدازظهر روز 21 بهمن در جلسه شورای امنیت ملی با فرماندهان ارتش شرکت کرد و از آنان خواست با شدت تمام مقررات حکومت نظامی را اجرا کنند. او حتی دستور داد منطقه اطراف پادگان دوشانتپه بمباران شود. و در همان جلسه دستور دستگیری سران انقلاب را صادر کرد(16)
علیرغم این خطرها تهران بیدار بود و مردم به فرمان رهبر انقلاب، بیاعتنا به حکومت نظامی در خیابانها سر کردند. از آنجا که این خبر در میان مردم شایع شده بود نیروهای ارتش از شهرهایی همچون قزوین به سوی تهران در حرکتند، مردم شهرها اطراف تهران از خانههای خود بیرون آمده و در خیابانها و جادهها مشغول حفر خندق و ایجاد مانع شدند تا بدین وسیله از پیشروی نیروهای نظامی به سوی تهران ممانعت کنند.](17) در شهر تهران نیز وسایط نقلیه بزرگ و اتوبوسهای شرکت واحد تا آنجا که توانستند شاهراهها و خیابانهای بزرگ را مسدود کردند تا از این طریق مانع رفت و آمد ماشینهای نظامی و تانکها بشوند(18)
22 بهمن، اعلام بیطرفی ارتش و پیروزی انقلاب اسلامی
صبح 22 بهمن 1357 فرماندهان ارتش آماده میشوند تا در جلسه شورای عالی ارتش در ستاد کل بزرگ ارتشتاران حاضر شوند. در ساعت 30/1 تعدادی از فرماندهان،معاونین، رؤسا و مسئولان سازمانهای ارتش در این جلسه حضور پیدا کردند. مهمترین این افراد عبارت بودند از: عباس قرهباغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، احمدعلی محققی، امیرحسین ربیعی، کمال حبیباللهی و عبدالعلی بدرهای. جلسه با سخنان ارتشبد قرهباغی آغاز شد که طی آن به تشریح وضعیت نیروهای ارتش و مشکلات آنها پرداخت.
عبدالعلی بدرهای فرمانده نیروی زمینی از کمبود نیروهای تحت امرش برای کمک به فرمانداری نظامی و جلوگیری از ورود گردان پیاده لشگر قزوین پرده برداشت. آنچه در این جلسه گفته شد، همه حکایت از ناتوانی ارتش در برابر موج خروشان انقلاب داشت سپهبد حاتم خطاب به فرماندهان ارتش گفت:
به طوری که تیمساران ملاحظه میکنید، با توجه به آخرین وضعیت خصوصی یگانها که فرماندهان نیرو تشریح کردند،به عللی که همه میدانیم، ارتش در موقعیت خاصی قرار گرفته است که نیروها بنا به اظهار فرماندهانشان قادر به انجام علمی نمیباشند. از طرف دیگر اعلیحضرت رفتهاند و بنا به اظهار نخستوزیر، مراجعه نمیکنند. ماهها است که امور کشور تعطیل است. آیتالله خمینی خواهان جمهوری اسلامی است. تمام ملت ایران هم عملا در این مدت نشان دادهاند که پشتیبان و خواستار جمهوری اسلامی هستند. بختیار هم با توجه به اظهاراتش در مجلس و همچنین در مصاحبههایش میخواهد جمهوری اعلان کند ولی طرفدار در بین مردم ندارد، پیشنهاد من این است که در این مناقشه سیاسی ارتش خود را کنار کشیده و مداخله ننماید.
در ساعت یک بعدازظهر اعلامیه ارتش مبنی بر بیطرفی از رادیو پخش شد. شورای عالی ارتش در این اعلامیه از سربازان خواست تا به پادگانها باز گردند(19)
امام خمینی (ره) نیز در پیامی خطاب به ملت ایران از آنان خواست در عین هوشیاری و مراقبت و آمادگی برای در هم کوبیدن هر نوع حمله تازهای از سوی ارتش، از حمله، آزار و درگیری با آنها در پادگانهایشان خودداری شود.
از سوی دیگر در آن روز نمایندگان مجلس شورای ملی به سفارش جواد سعید رئیس مجلس به طور دستهجمعی استعفا دادند(20)
مراکز حساس دولتی یکی، یکی به تصرف انقلابیون در آمد. رادیو تهران که از ساعت 11 ظهر 22 بهمن در محاصره نیروهای مردمی قرار داشت،در ساعت 2 بعدازظهر کاملا در اختیار آنان قرار گرفت(21)
اولین کلامی که از رادیو پخش شد و به گوش مردم رسید نوید فتح این مرکز را میداد:
“توجه بفرمائید، توجه بفرمایید. اینجا تهران صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب است"
در ساعت 5:45 پیام امام خمینی (ره) از رادیو پخش شد و امام در این پیام مردم را از اعمال غیرقانونی برحذر داشت(22)
بعدازظهر 22 بهمن روزی دیگر بود. سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران و معاونش اولین افرادی بودند که توسط مردم دستگیر و به مدرسه رفاه آورده شدند. پس از سقوط پادگان جمشیدیه در ساعت 7 بعدازظهر، نیکپی، منصور روحانی و نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) که در آنجا تحت نظر قرار داشتند توسط مردم دستگیر شدند.(23)
طبق آنچه که در روزنامهها نوشتند در حوادث روزهای 21 و 22 بهمن 654 نفر شهید و هزاران نفر مجروح شدند.(24)
پی نوشت:
1 . روزنامه اطلاعات، پنجشنبه 19 بهمن ماه 1357، شماره 15780، ص 1
2 . روزنامه کیهان، شنبه 21 بهمن 57، 10634، ص 1.
3 . روزنامه اطلاعات، پیشین، ص 1.
4 . روزنامه اطلاعات، پیشین، ص 8.
5 . همان، ص 1.
6 . همان، شنبه 21 بهمن 1357، شماره 15781، ص 8.
7 . عبدالعلی بازرگان، مسایل و مشکلات نخستین سال انقلاب از زبان بازرگان، ناشر، مولف، تهران 1362، ص 77.
8 . اطلاعات، پیشین، ص 8.
9 . همان، ص 2.
10 . همان، ص 2.
11 . مهدی بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، رسا، تهران 1377، ج 2، ص 324.
12 . روزنامه اطلاعات، یکشنبه 22 بهمن 1357، شماره 15782، ص 8.
13 . پیشین، ص 8.
14 . ع. باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، تفکر، قم 1373، ص 448.
15 . پیشین، ص 448.
16 . همان، ص 450-449
17 . اکبر خلیلی، گام به گام با انقلاب، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران 1375، ج 1، ص 306.
18 . پیشین، ص 310
19 . غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، رسا، تهران 1373، ج 2، ص 392-387.
20 . روزنامه اطلاعات، دوشنبه 23 بهمن 1357، شماره 15783، ص 1.
21 . همان، یکشنبه 22 بهمن 1357، شماره 15782، ص 8.
22 . همان، دوشنبه 23 بهمن، ص 8.
23 . پیشین، ص 2.
24 . روزنامه کیهان، دوشنبه 23 بهمن 1357، شماره 10636، ص 2.