«چهار چیز است که یکى از آنها به خانهاى در نیاید، مگر این که آن خانه ویران شود و روى برکت را نبیند: خیانت، دزدى، شرابخوارى و زنا؛ أربَعٌ لاتَدخُلُ بَیتا واحِدَةٌ مِنهُنَّ إلاّ خَرِبَ و لَم یَعْمُرْ بِالبَرکَةِ: الخِیانَةُ، و السَّرِقةُ، وشُربُ الخَمرِ، و الزِّنا». این کلام رسول گرامی اسلام حضرت محمد (ص) مسیر از بین رفتن برکت در زندگی ویرانی دنیا و آخرت را برایمان به تصویر کشیده است.
حجتالاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان استاد برجسته حوزه علمیه، مفسر و مترجم قرآن کریم به بیان روایتی از مرحوم شیخ انصاری از علمای بزرگ اسلام پرداخت و گفت: یکی از القابی که علمای بعد از شیخ انصاری به این عالم بزرگ دادند این بود که شیخ تالی تلو معصوم بوده است، یعنی معتقد بودند اگر کسی بعد از امام زمان (عج) کسی دارای مقام عصمت بوده، یکی از آنها مرحوم شیخ انصاری بوده است. برخیها او را شیخ اعظم و برخی هم او را استاد فقها نامیدند.
وی خاطرنشان کرد: روزی فردی نزد شیخ انصاری آمد و چند سوال از او کرد، او پرسید: آیا شما مال یتیم میخوری؟ گفت: هرگز، آیا دروغ میگویی؟ گفت: ابدا، … در آخر پرسید: اگر روزی یک زن جوان، آراسته و طنّازی در مسیر شما قرار گرفت چه میکنی؟ …
ادامه این روایت و پاسخ مرحوم شیخ انصاری را در فیلم زیر ببینید.
امام صادق علیه السّلام:
ما قَضی مُسْلِمٌ لِمُسْلِمٍ حاجَةً إِلاّ ناداهُ اللّه ُ تَبارَکَ وَ تَعالی: عَلَیَّ ثَوابُکَ وَلا اَرْضی لَکَ بِدُونِ الْجَنَّةِ.
هـر مسلمانی که نیاز و حاجت مسلمانی را برطرف نماید، خدای متعال به او می فرماید: اجـر و ثواب تـو به عهده من است و به کمتر از بهشت برای تو راضی نخواهم شد.
پی نوشت:
بحارالانوار، ج 74، ص 312
درست۶ روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران، مقارن ساعت ۱۴:۳۰ سوم مرداد سال ۶۷ منافقین و ارتش عراق به تصور اینکه اوضاع داخلی ایران نابسامان است، عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از مسیر سرپل ذهاب و از جنوب گردنه پاتاق (نزدیکی سرپل ذهاب) آغاز و به طرف شهر کرند پیشروی کردند.
حدود ساعت ۱۸:۳۰ اولین تانکهای عراقی با آرم منافقین وارد شهر شدند و پس از تصرف کرند، حرکت خود را به سمت اسلامآباد غرب آغاز و به محض رسیدن به مدخل شهر، اقدام به قطع برق و ارتباط مخابراتی و هم چنین تیراندازی و آشفته نمودن اوضاع کردند.
این در حالی بود که از چند روز پیشتر ارتش عراق در تکاپو بود تا در آخرین فرصتها صحنه نبرد را به نفع خود تغییر دهد. پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، ارتش عراق در اقدامی شتابزده، منطقه خوزستان را بار دیگر مورد هجوم گسترده قرار داده و تا جاده اهواز ـ خرمشهر پیشروی کرده و خرمشهر را نیز در معرض تهدید قرار داده بود.
به این ترتیب در حالی که اغلب یگانهای ایران در جبهه جنوب مستقر بودند، منافقین از اوضاع داخلی ایران سوءاستفاده کرده و از مسیر پاتاق تا تنگه چهار زبر پیشروی کردند. منافقین طرح عملیات خود را در یک جلسه ۲۴ ساعته آماده کرده بودند و در تاریخ ۳۱ مرداد، نیروهای خود را توجیه کرده و نام عملیات خود را هم فروغ جاویدان گذاشته بودند.
گویا در همان جلسه، منافقین به خیال واهی پیشروی تا تهران، با تحلیل وضعیت داخلی ایران گفته بودند که جمعبندی نهایی را در میدان آزادی تهران انجام خواهند داد.
تمرکز نیروهای ایرانی در جبهه جنوب منجر بدان شد که حرکت منافقین در داخل خاک ایران در ابتدا به سرعت انجام گیرد. اما بلافاصله بعد از اینکه خبر هجوم دشمنی که چندان هم هویتش مشخص نبود به نیروهای خودی رسید، شهید علی صیاد شیرازی راهی کرمانشاه شد تا اوضاع را بررسی کند.
صیاد شیرازی در زمان حیاتش در جایی ماجرای ورود منافقین و مطلع شدن از حمله آنها را اینگونه تعریف میکند: «… یک دفعه ساعت ۳۰/۸ شب از ستاد کل به من زنگ زدند و گفتند: دشمن از سرپل ذهاب، گردنه پاتاق با سرعت به جلو مىآید. همین جورى سرش را انداخته پایین مىآید. من گفتم: کدام دشمن؟! اگر تنها از یک محور میآید، پس چه جور دشمنی است؟! گفتند: نمىدانیم. گفتند: همین طور آمده الان هم به کرند رسید و کرند را هم گرفتند. چون بعد از پاتاق، مىشود کرند، بعد از کرند، مىشود اسلامآباد غرب و سپس نیز مىآیند به کرمانشاه. گفتم: این چه جور دشمنى است؟ گفتند: ما هیچى نمىدانیم…
شهید صیاد شیرازی ادامه میدهد: «…آخر گفتم: فقط به هواپیما بگویید که ساعت ۳۰/۱۰ آماده بشود ما با هواپیما برویم به کرمانشاه. طاق بستان محل قرارگاه بود. مجبور شدیم پیاده شویم، ماشین گرفتیم، رفتیم تا رسیدیم و تا ساعت ۳۰/۱ شب ما دنبال این بودیم، این دشمنى که دارد مىآید، کیه؟ ساعت ۳۰/۱ شب یک پاسدارى آمد، گفت: من اسلامآباد بودم، دیدم منافقین آمدند، ریختند توى شهر! تازه فهمیدم منافقین هستند ریختند توى شهر.»
در این عملیات منافقین، حدود ۳۰ تیپ رزمی جهت تهاجم خود به خاک ایران تشکیل داده بودند. هر تیپ ۱۷۰ نفر نیروی رزمی (۲۰ زن و ۱۵۰ مرد) در اختیار داشت که به همراه نیروهای پشتیبانی به ۲۸۰ نفر میرسید و دارای دو گردان پیاده، یک گردان تانک، یک گردان ادوات و یک گردان ارکان و پشتیبانی رزم بود.
در بدو ورود منافقین، تعدادی از نیروهای سپاه و مردم با آنان درگیر شدند سپس با استفاده از تعداد زیادی تانک دجله و خودرو، نیروهای منافقین به طرف کرمانشاه عزیمت کردند که در منطقه حسن آباد،۲۰ کیلومتری اسلام آباد به دلیل سازماندهی جدید رزمندگان ایرانی و جمع آوری نیرو، منافقین زمین گیر شدند.
نیروهای خودی در فاصله ۲۰۰ متری آنان در ارتفاعات چهارزبر ضمن تشکیل خط پدافندی با آنان درگیر شده، و بعدازظهر ۴ مرداد با محاصره شهر اسلام آباد، به منظور انسداد عقبه و راه فرار، سه راه اسلام آباد – کرند را قطع، و آنها را محاصره کردند.
رزمندگان خودی در روز ۵ مرداد عملیات مرصاد را با رمز «یا علیبنابیطالب(ع)» آغاز کردند و طی چندین ساعت، صدها تن از منافقین را به هلاکت رسانده و مابقی را به فرار وا داشتند.
در این عملیات، رزمندگان اسلام از قسمت سه راهی اهواز (پشت پمپ بنزین اسلام آباد) دشمن را دور زدند و تلفات زیادی به منافقین وارد کردند. طبق یک آمار بیش از ۲۵۰۰ نفر از منافقین در این عملیات به هلاکت رسیدند.
تنگه چهار زبر که محل زمین گیر کردن نیروهای منافقین بود امروز به مرصاد معروف شده است. جایی که نیروهای رزمنده کشورمان به دلیل کمین برنامه ریزی شده توطئه شوم نیروهای منافقین را خنثی کردند. مرصاد یعنی کمین.
غروب غریبت، در لابه لای دقیه های خاکی بقیع قد میکشد. مدینه، با التهاب به مدار پرواز کبوتران دست می برد تا مردم، آیه های زخمی نشناختنت را به دوش بکشند و عذر نیاورند.
زمین، آبستن اشک می شود. خورشید، قد خم میکند و دستهای ملتمس عرشیان، همگام با فرشیان، شعر بیقراری را در آغوش میکشند.
داغ در گلوی شیعیان منتشر میشود تا بلوغ ابری بقیع را نظاره کنند.
نبض تاریخ به هم خورده است
نبض تاریخ، به هم خورده است. دشمنان، با زهرشان، قلب تو را نشانه رفته اند تا حوصله خدا را سر ببرند.
با این بدبختی عمیقی که فراهم کرده اند، نه تنها به ساحت سبزت راه نیافته اند، که آتش جهنم خودشان را شعله ورتر ساخته اند. اینان، سپاهیان شیطانند که از دهلیزهای پرپیچ و خم جهالت و نکبت سردرآورده اند. اینان می خواهند آینه امامت را بشکنند؛ ولی دیری نخواهد پایید که مذلت و سرافکندگی خویش را در قامت «وجوه یومئذ خاشعه» تجربه خواهند کرد.
خورشید از چشمان تو تقلید میکند.
هنوز هم دنیا، از شکوه جاری تو وام میگیرد. هنوز هم خورشید، از چشمان تو تقلید میکند. دانشگاه، به نام تو زنده است؛ حوزه از زلال دانش تو آب میخورد و عطش دانش اندوزی راهیان عشق، با کلام تو سیراب میشود.
منبع:
شعراز:نقی یعقوبی
بخشش امام صادق علیه السلام
مردی از حاجیان در مدینه به خواب رفت و چون برخاست، پنداشت هَمْیان او را دزدیده اند. جعفر بن محمد را در نماز دید و او را نمی شناخت. بدو درآویخت که همیانم را تو برده ای. پرسید: در همیانت چه بود؟ گفت: هزار دینار. وی را به خانه برد و هزار دینار به او داد. چون مرد به خانه رفت، همیان خود را در خانه دید. عذرخواهان بازگشت. امام مالی را که به او داده بود، نپذیرفت و گفت: چیزی که از دستم برون شود، به من باز نمی گردد.» مرد خواست که او را بشناسد، به او گفتند: «جعفر صادق علیه السلام است.»گفت: چنین کرداری از چون او سزد».
منبع:
(شهیدی، 1377: 90)