تعریف کرد که: بهش گفتم علی (روح الله) نزدیک 60 روزه که اینجایی، بسه دیگه نمیخوای برگردی؟ تو صورتم نگاه هم نکرد، همونجوری که داشت کارشو انجام میداد جواب داد: کجا برم، ناموسم اینجاست زن و بچه ی شیعه، ناموس شیعه تو الفوعه و کفریا و نبل و الزهرا تو محاصره است، اونا ناموس منند، کجا بذارم برم … چند روز بعد پیکر پاک و سوخته اش رو برگردوندند … بدهکاریم … به شهیدان
منبع:خاطرات شهدا/ ج1
محمدحسین با جهاد انس داشت قرارمان این بود که دوستان شهید محمدخانی قبل از نماز مغرب در مسجد صاحبالزمان(عج)جمع شوند. قاسم کارگر، مسئول بسیج دانشآموزی مسجد صاحبالزمان(عج) نخستین فردی است که سراغش میرویم. او مدتها بهعنوان مربی بسیج با محمدحسین در ارتباط بود. کارگر از روزهای ورود شهید محمدخانی به بسیج میگوید: «حدود سال ۷۴ بود که محمدحسین برای ثبتنام در بسیج سراغم آمد. آن روزها اوکلاس پنجم بود.» ورود شهید به بسیج با اجرای برنامههای ویژه بسیج محلهاش همراه شد.
کارگر سخنانش را اینگونه ادامه میدهد و میگوید: «محمدحسین جزو بچههایی بود که خیلی راحت در دل همه جا باز میکرد. قرار بود تابستان آن سال با دانشآموزان ممتاز مدارس، کلاسهای فوق برنامه داشته باشیم. محمدحسین هم جزو دانشآموزان درسخوان بود و سعی میکرد در همه کارها پیشقدم باشد.» دوره راهنماییاش را در مدرسه امام موسی صدر واقع در خیابان تفرش غربی در محله مهرآبادجنوبی سپری کرد.
مسئول بسیج دانشآموزی مسجدصاحبالزمان(عج) به خاطرهای که از شهید دارد اشاره میکند و میگوید: «تابستان آن سال بهعنوان برنامه اختتامیه فعالیت بسیج دانشآموزی بچهها را برای اردو به بهشت زهرا بردیم. محمدحسین برخلاف بقیه دوستانش با محیط بهشت زهرا(س) و قطعه شهدا به خوبی آشنا بود. وقتی بر مزار شهدا حاضر میشدیم محمدحسین زندگینامه آن شهید را برایمان تعریف میکرد. این کودک ۱۲ساله برخلاف بسیاری از افراد به خوبی با شهدا آشنا بود.
منبع:خاطرات شهدا/برگرفته از قصه دلبری
روح الله فارق التحصیل دبیرستان مؤتلفه بود.
یک بار به یک مناسبتی از روح الله خواستند که برای بچه ها چند کلامی صحبت کند.
تک تک جملاتش را به خاطر دارم. او می گفت:« رفقا یک چیز از من داشته باشید. با پای مادرتون دوست باشید.
مدام پایش را ببوسید ، به خصوص کف پای مادرتون رو…»
این حرف ها رو وقتی میگفت که مادرش را از دست داده بود.
وقتی خبر شهادتت رو شنیدم مادرم اومد تو اتاق تا علت گریه هام رو بپرسه همونجا به حرفت عمل کردم و به پاهاش افتادم و قول می دهم که بازهم این کار را انجام بدم.
مطمئن هستم هرکسی این خاطره ی تو را بشنود حتما به حرفت عمل میکند.
روح الله جان آغوش گرم مادرت مبارک.
منبع:خاطرات شهدا/ج1
تاکنون آثار متعددی درباره اینکه چطور استعداد شاعری خود را بر کاغذ بیاورید، منتشر شده است؛ کتابهایی که هرکدام تلاش کردهاند تا تکنیکهای شاعری و شعر را به علاقهمندان و هنرجویان آموزش دهد. نگارش این دست از آثار سابقه دیرینی در ادب فارسی دارد؛ از کتابهایی که به آموزش فنون بلاغی پرداخته تا آثاری که تکنیکهای وزن شعر و … را دستهبندی و ارائه کردهاند.
شعر از جمله هنرهای پرمخاطب در دوران معاصر است. گاه میتوان با یک تکبیت و یا حتی با یک مصراع، مخاطبانی را سالها با خود همراه کرد و در ذهن و زبان آنها ماندگار شد. با توجه به افزایش اقبال به شعر در سالهای اخیر و همچنین تأثیر فضای مجازی بر سلامت شعر، برخی از کسانی که دستی بر آتش دارند تلاش کردند تا با برگزاری کارگاههای آموزشی یا انتشار کتاب، شاعران جوان را در این مسیر یاری رسانند. وجود مشکلات گوناگون در حوزههای مختلف به ویژه زبان، گاه کارشناسان و شاعران را نگران کرده است؛ به طوری که برخی از آنها معتقدند که هرچند کمیت شعر در سالهای اخیر رو به گسترش است، اما کیفیت شعر فارسی نیز در حرکتی معکوس هر ساله تنزل مییابد.
کتاب «تار و پود»، نوشته سیدمهدی موسوی، از جمله تازهترین آثاری است که در حوزه آموزش فن شعر منتشر و روانه کتابفروشیها شده است. نویسنده در این اثر تلاش دارد تا با روشی کارگاهی، چکیدهای از تجربیات خود را در اختیار مخاطبان قرار دهد. ساختار کتاب نیز بیشتر از آنکه به شرح مفاهیم و دستهبندی اطلاعات بپردازد، با ارائه نمونههای متعدد و همچنین با بهرهگیری از شعر شاعران موفق، کارگاهی خواندنی را برای مخاطب ارائه کند.
در جلد اول این کتاب که پیش از این منتشر شده بود، تلاش شد مبانی نظری شعر و شگردهای شاعرانه با روشهای کارگاهی تلفیق شود. در جلد دوم بنا بر آن است فضایی صرفاً کارگاهی تدارک دیده شود تا از این رهگذر، برخی از ریزهکاریها و فنون شاعرانه در مقام عمل تحلیل و بررسی شود؛ به همین دلیل این مجموعۀ کارگاهی در پنج فصل تنظیم شده است.
موسوی در مقدمه این کتاب راجع به موضوع فصلهای «تار و پود» مینویسد: در جلد اول این کتاب، تلاش شد مبانی نظری شعر و شگردهای شاعرانه با روشهای کارگاهی تلفیق شود. در این جلد، بنا بر آن است فضای صرفاً کارگاهی تدارک دیده شود تا از این رهگذر، برخی از ریزهکاریها و فنون شاعرانه در مقام عمل، تحلیل و بررسی گردد. به همین دلیل این مجموعه کارگاهی، در پنج فصل تنظیم شده است.
در فصل اول(بازآفرینی شعر) سر وقت اشعاری رفتهایم که گرفتار کاستیها و سستیهای زبانی و موسیقیاییاند یا پرداخت ضعیفی دارند و از انسجام شایستهای بهرهمند نیستند؛ سپس تلاش شده است که با پیشنهادهای ساده و ملموس، این کاستیها برطرف گردد و مخاطب، مستقیم در جریان شعر قرار گیرد و فرایند بازآفرینی یا حک و اصلاح آن را به طور عینی و شفاف دریابد.
در فصل دوم(از کوشش تا کشش شاعرانه)، برای هر شگرد شاعرانهای سرمشقی انتخاب کردهایم تا علاقهمندان از روی آن به تمرین بپردازند و کنشگرانه شگردهای ادبی را مشق کنند و با کوشش شاعرانه، رفتهرفته به کشش و جوشش شاعرانه دست یابند.
در فصل سوم(مشق جانشینی و همنشینی)، اشعار و ابیاتی از برخی شاعران انتخاب و با حذف کلمه یا عباراتی از این اشعار، جایگزینهایی پیشنهاد شده و در ادامه، این پیشنهادها با سروده شاعر سنجیده و ارزیابی گردیده است. در فصل چهارم(بازآرایی شعر) نیز، از برخی شاعران تقاضا شده است تا نمونه شعرهایی را که پس از سرودن، بازبینی و بازآرایی کردهاند، در اختیارمان بگذارند.
پس از مقایسه نمونههای اولیه با نمونههای اصلاح شده، به اختصار توضیح دادهایم که با این بازآرایی، چگونه شعری به کمال مطلوبتری نائل شود. در فصل پنجم(حکایتها و روایتهای کارگاهی شعر)، خاطرات و یادداشتهای کارگاهی برخی از شاعران نقل شده است تا نشان دهیم که گاهی پیشنهادهای اساتید یا دوستان شاعر، چگونه میتواند به آراستن و پیراستن شعر یاری برساند.
کتابستان معرفت جلد دوم «تار و پود» را در هزار نسخه و در 248 صفحه منتشر کرده و در دسترس علاقهمندان قرار داده است.
شعری که شهید محمدخانی درطول دوران زندگی اش مدام آن را زمزمه می کرد و بعد از شهادتش توسط مادر بزرگوار شهید محمدخانی در محضر رهبر معظم انقلاب خوانده شد وامام خامنه ای آن را تصحیح کردند:
سر که زد چوبه ی محمل ، دل ما خورد ترک
غربتش ریخت به زخم دل عشاق نمک
وچنان سوخت که بر سر در آن ، این شده حک
سر زینب به سلامت ، سر نوکر به درک
حضرت آقا در جواب این مادر شهید شعر را تصحیح کرده و فرمودند: چرا به درک؟ به فلک!
منبع: خاطرات شهدا / ج1