وحشت زده و هراسناک از خواب بیدار شد و به نزد پیامبر آمد.
ای رسول خدا! در خواب دیدم که باد سختی وزید و بر اثر آن دنیا در ظلمت فرورفت و من از شدت آن به این سوی و آن سوی افتادم.
تا اینکه به درختی بزرگ پناه آوردم. ولی باد ریشه آن را کند و من به زمین افتادم.
به شاخه ای از آن درخت پناه بردم که آن نیز بر اثر توفان دوام نیاورد.
به شاخه دیگر درخت روی آوردم. آن شاخه نیز از شدت باد در هم شکست.
در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه آوردم که ناگاه آن دو شاخه نیز شکست و من از خواب بیدار شدم.
رسول خدا(ص) فرمودند: عزیز دلم! آن درخت کهن سال من هستم که به زودی تندباد اجل ریشه آن را از جای کنده و او را از پای درمی آورد.
و تو ریسمان عاطفه و ولایتت را به شاخسار درخت مادرت فاطمه(س) می بندی و پس از مادر، دل به پدر، آن شاخه دیگر خوش می کنی و پس از پدر دل به دو برادر می سپاری که آن دو نیز در پی هم، ترک این جهان می کنند و تو را تنها می گذارند…
منبع:
برداشتی آزاد از: سیدمهدی شجاعی، آفتاب در حجاب، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1382، چ
عظمت خطبه ها
عظمت مقام علمی وفکری زینب(س)ازمطالعه خطبه های او تنها دردوشهر کوفه وشام می توان در یافت، درجه علمی
و ادبی خطبه ها با همه مختصر بودنش به میزانی است که اگر از زینب کبری هیچ اثری نمانده بود جز همین دو خطبه، با ز هم کافی بود که او را در جنبه علمی و ادبی در سطح بسیار بالایی قرار دهد، به ویژه که این سخنان از سوی زنی دردمند و رنج دیده بود، زنی که داغ عزیزان را دیده و در سوگ و ماتم گرانقدرترین محبوبان خود می سوخت.
سخن زینب نثری است چون نظم، برای شنوندگان مفهوم است و برای نکته سنجان در مرحله عالی ارزش از نظر تعریف و ترکیب کلام فوق العاده فنی و ادبی و از نظر ظاهر بسیار ساده است و در عین حال توان ابداع شبیه آن سخت است. او فصیحه و بلیغه است و نمونه سخنان موجود او بهترین گواه بر این مدعا. برخی نویسندگان سخنانش را به سحر آمیز بودن شبیه کردند و حتی دشمنان او که در مسند قدرت بودند و از موضع سلطه سخن می گفتند، نمی دانستند در برابر سخنانش چگونه موضع بگیرند.
علامه مامقانی (ره) با استناد به خطبه های زینب در وصف شیرینی و رسایی سخنانش می گوید: «او در فصاحت و بلاغت چنان بود که گویی زبان علی (ع) در کام داشت و این مدعا را می توان از خطبه های او دریافت و البته غرض او همان خطبه هایی است که در کوفه و شام ایراد کرده است»
زینب از دیدی ادیبه است، ادیبه ای که در عین آن مخمصه ها و بحران ها، با همه دردمندی ها سجع و قافیه سخن را از دست نداد و ادیبانه سخن گفتن به صورت ملکه ای از او درآمده بود. سخنانش که از جان بر می خواست و برای خدا ادا می شد و در جان مردم نفوذ کرد. به عنوان نمونه او در کوفه خطبه خواند؛ هنوز بیش از دو سه خط حرف نزده بود که مردم زار زار شروع به گریه کردند و پس از مدتی فریاد از دل ها برخاست.
کلام او برای خدا پاک و حرکات او تسبیح بود؛ برای خصم شمشیری بران، برای مردمان راهنما، برای زنان هدایتگر و برای طبقات مختلف مردم حرکت انگیز بود. خطبه های زینب بدن ها را می لرزاند و صداها را در گلوها خاموش می کرد و حتی به گفته بزرگی زنگ شتران را از نوا می انداخت.
سخنان او شور انگیز، در نهایت فصاحت و بلاغت، با احاطه به آیات قرآنی وبا نگاه به فلسفه و جهان بینی اسلام بود و از نظر برهان و استدلال همگان را حیرت زده داشت. آثار بعدی این سخنان بیداری مردم غفلت زده و هشیار کردن جامعه خفقان زده بود که حیاتی گله وار داشتند و از آزادی و مردانگی و شهامت غافل بودند. زینب به آنان هشیاری و جرأت داده بود و آنها را در تعقیب هدف به حرکت انداخت.
خطبه حضرت زینب (س) در کوفه
این خطبه عقیله بنی هاشم راویان بسیاری دارد که یکی از آنها خزینه اسدی است که می گوید: «سال ۶۱ هجری وارد کوفه شدند و زمان ورود مصادف بود با ورود اسیران آل محمد (ص). در میان آنها زینب را دیدم که به خدا قسم تا آن روز زنی را به این نجابت و حیا و به این پوشیدگی و عفاف و این سخن وری ندیده بودم، چنان شجاعانه خطبه می خواند که گویی زبان علی در دهان داشت»
همانطور که گفته شد خطبه ایشان چه در کوفه و چه در شام از فصاحت و بلاغت عجیبی برخوردار است و سراسر ان با الهام از قرآن و سوابق تاریخی اسلام و متقین و استوار و قابل دفاع است، سخن گفتن در آن موقعیت عظیم توسط زنی داغ دیده و دردمند و خسته برای شنونده هیجان انگیز و موج آفرین بود و آن را جز معجزه و کرامت نمی توان نامید.
آغاز خطبه ایشان با حمد و ثنای پروردگار می باشد و می فرمایند: «سپاس و ستایش خاص خداست و درود بر پدرم محمد و بر خاندان پاک و برگزیده اش باد»
دختر علی (ع) اسیر دشمن بود در حالی که برادر و فرزندان برادر و فرزندان خود را از دست داده و سرهای بریده را بر نیزه ها نظاره گر بود. حمد و ثنای این زن قهرمان آن هم در اوج سهمگین بلا و مصیبت و سپاس و درود او بر پیامبر خدا (ص)، مقام صبر و استقامت و ایمان زینب را در راهی که انتخاب کرده می رساند و دلبستگی شدید و بینش و شناخت عمیق و دانش او را به اسلام جلوه می دهد. بیان حمد و سپاس از زبان زینب در این بارگاه که مرکز تجمع و هسته اصلی همه جنایات زمینیان و بازمانده قابیلیان علیه هابیلیان برجسته تاریخ انسان ها بود، تجلی کامل ایمان آن بزرگ حماسه زنان جهان به عدل خداست.
سپس به سرزنش و توبیخ مردم می پردازد: «توبیخ آن ها از آن بابت بود که آنان با صد مکر و حیله امام خود را دعوت کردند و پس از اجابت خود در برابرش صف آرایی کردند. چرا فریب دشمن خوردند؟ چرا تسلیم زور شدند؟ آنها را که از شدت هیجانات به گریه آمده بودند مورد سرزنش قرار داد که می گریید؟ آیا هنگام گریه است؟ این اسارت ها را چه کسی پدید آورد؟ جز آن بود که توانمندان بذل همت نکرده و آبرومندان از آبروی خویش برای حسین مایه نگذاشتند؟»
زینب (س) در خطبه هایش از مثال بهره می برد به این صورت که وضع آنها را به وضع پیرزنی شبیه می کند که رشته های خود را محکم و استوار می بافت شب هنگام آنها را باز می کرد، چرا که آن ها نیز پیمان محکم بستند و زود آن را از هم گسستند.
به آن ها هشدار می دهد که بد زمینه ای را برای خود فراهم کرده اند و بد سرنوشتی را برای خود پدید آورده اند. ننگی برای خود خریده اند که هرگز از دامان خود آن ها قابل شستشو نیست و به همین جهت در خود گریه کنند و باید اشک بریزند بدان خاطر که ننگ کشتن نسل پیامبر را نمی توانید از میان بردارید.»
در این خطبه، جامعه و حکومت شناسی این بانوی علیمه دیده می شود، چرا که بیان می دارد هر کسی در خور حکومت نیست، رهبری امت باید در اختیار کسی باشد که سر حلقه مردم است، اهل صفا و صلح و ارامش است. رأی او قاطع است، پشتیبان رأی او منطق است و او رهبر طریقه هدایت است»
او به معرفی امام و رهبر واقعی می پردازد تا به آنها بفهماند که امام باطل کیست و امام حق که بود؟ زینب (س) که اسیر دشمن بود با شجاعت تمام می گوید حکومت موجود حکومت فاسد ، اهل ریا، و تزویر ، دارای ظاهری خوش و درونی فاسد است، و کوشید آن را بر ملا سازد که جلوه آن مفسده عظیم قتل نوه پیامبر، سر حلقه مردم، و مرهم دل دردمندان بود. حاکم باید پناهگاه مردم باشد و چه کسی پناه دهنده تر از حسین ؟ حاکم باید دادرس مردم در عین بلا باشد و غیر از حسین چه کسی در خور این مقام؟ و حاکم باید چراغ روشنی و حجت خدا بر مردم و مدار و جایگاه باشد و حسین این چنین بود.»
ما رأیت الا جمیلا
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی سیدکمال حیدری (دامظله)
حدیث داریم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : « اَشرافُ أُمَّتی أصحاب اللّیل » ؛ « اشراف امت من نـماز شب خـوان ها هستند . »در دنـیا اشـراف چـه کـسانی هستند؟ آنهایی که خانه ی دو هزار متری دارند و ریاست و ماشین چه و چه … به اینها می گویند اشراف مملکت ، اما در قیامت ، اشراف آن کسانیند که نماز شب خوان هستند .الان شب ها بلند است خودتان را عادت بدهید که شب ها زودتر استراحت کنید تا سحرها بلند شوید . البته من به غیر طلبه ها می گویم . طلبه ها که بلند می شوند .می گویند : در زمان قدیم استادی از شاگردش پرسید : « سحرها کی بلند می شوی ؟» شاگرد گفت : « دوساعت مانده به اذان » استاد فرمود : « کم است ! » قدیم این طور بودند . حالا ما اگر نیم ساعت یا سه ربع پیش از اذان هم بلند شویم خوب است . هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد
( از فرمایشات آیت الله مجتهدی تهرانی در محضر مجتهدی ، ج1 ، ص 103)
چهار چيز از من ياد گير و چهار چيز را به خاطر بسپار !
آقا امیر المومنین علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: پسرم ! چهار چيز از من ياد گير : همانا ارزشمند ترين بي نيازي عقل است، و بزرگ ترين فقر بي خردي اسـت، و تـرسـناك تــرين تـنــهايي خــود پـــسنـدي اســت، و گـرامـي ترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيكوست. وچهار چيز را بخاطر بسپار كه تا به آنها عمل مي كني زيان نبينی:
1 - پسرم ! از دوستي با احمق بپرهيز، چرا كه مي خواهد به تو نفعي رساند اما دچار زيانت مي كند.
2 - از دوستي با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز داري از تو دريغ مي دارد.
3 - و از دوستي با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايي تو را مي فروشد.
4 - و از دوستي با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند، دور را به تو نزديك، و نزديك را دور مي نماياند.
(حكمت 38، نهج البلاغه )
قدرت طلبی در هر که باشد، اسباب این می شود که زمین بخورد. قدرت طلبی از هر که باشد از شیطان است؛ می خواهد رئیس جمهور آمریکا قدرت طلبی کند یا یک طلبه ای در مدرسه (و یا …) بخواهد قدرت طلبی بکند؛ و شیطان ما را هم از این راه، بیشتر از جاهای دیگر می تواند بازی بدهد؛ که تو فلانی هستی! تو چه هستی! دیگران چی اند!. هیچ فرقی مابین آدمی که به حسب ظاهر قدرتمند دنیا است و دارد باز هم دنبال قدرت می گردد، با آن آدم زاهدی که توی یک صومعه نشسته است، در این جهت فرق نیست. تمام فسادهایی که در عالم پیدا می شود، از خودخواهی پیدا می شود، از حبّ جاه، از حبّ قدرت، از حبّ مال، از امثال این هاست و همه اش برمی گردد به حبّ نفس و این «بت» از همه بزرگ تر است و شکستنش هم از همه مشکل تر است. تعقیب کنید که اگر نمی توانید به تمام معنی بشکنید –که می توانید ان شاءالله– مشغول باشید به شکستن دست و پای یک همچو بتی.
منبع: امام خمینی –ره - صحیفه نور، ج 13، ص 2