18 اردیبهشت 1399
هوا تازه روشن شده بود که حاج_قاسم آمد توی مقر و خواست برویم نزدیڪ عراقےها و منطقه را شناسایی ڪنیم. چون شب قبل تا صبح، نزدیڪ همان جایی را ڪه حاجی گفته بود شناسایی ڪرده و خیلی خسته بودم، اول مخالفت کردم؛ اما محمدتقے بلند شد و گفت: برویم!! گفتم: نه، توی… بیشتر »
1 نظر
13 اردیبهشت 1399
امان از این ترکشها! چه دردها که به جان حاجی نمیانداختند. مدام دردش را میخورد. یادم هست بعضی وقتها قرآن که میخواست بخواند گردنبند طبی میبست. دائم بدنش را به هم فشار میداد تا شاید دردش کم شود. میخواستیم تنش را ماساژ بدهیم نمیگذاشت. میگفت:… بیشتر »
09 اردیبهشت 1399
? خوابی که سردار سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زینالدین دیدن : ✍️هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش، توی جادهی سردشت…» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی… بیشتر »
30 فروردین 1399
✍️شهید قاسم سلیمانی : شهدا خیلی انسان های تیزهوش و باذکاوتی هستند دلیل آن هم همین پیروزی و برندگی و برد آنها از صحنهی دنیاست. ذکاوت در این نیست که من چگونه ثروت اندوزی میکنم، من در رقابت با کسی چگونه مکانی را تصرف کنم، ذکاوت این است که من چگونه بین… بیشتر »