بعد از پایان کلاس،
استاد علامه جعفری گفت:
من خیلی فکر کردم و به این جمعبندی رسیدهام که رسالت هزار پیغمبر در عبارتی خلاصه میشود و آن کوک چهارم است.
شاگردان پرسیدند که “کوک چهارم"چیست؟
علامه با آن لهجه شیرین گفتند:
کسی کفشش را برای تعمیر نزد کفاش میبرد، کفاش با نگاهی میگوید این کفش سه کوک میخواهد و هر کوک مثلا ده تومان و خرج کفش میشود سی تومان.
مشتری هم قبول میکند. پول را میدهد و میرود تا ساعتی دیگر برگردد.
کفاش دست به کار میشود. کوک اول، کوک دوم و در نهایت، کوک سوم و تمام…!!
اما با یک نگاه عمیق در مییابد اگر چه کار تمام است، ولی یک کوک دیگر اگر بزند عمر کفش بیشتر میشود و کفش، کفشتر خواهد شد.
از یک سو، قرار مالی را گذاشته و نمیشود طلب اضافه کند و از سوی دیگر، دو دل است که کوک چهارم را بزند یا نزند.
او میان نفع و اخلاق، میان دل و قاعدهی توافق، مانده است.
یک دو راهی ساده که هیچ کدام خلاف عقل نیست.
اگر کوک چهارم را نزند، هیچ خلافی نکرده، اما اگر بزند، به رسالت هزار پیامبر تعظیم کرده.
اگر کوک چهارم را نزند، روی خط توافق و قانون راه رفته، اما اگر بزند، صدای لبیک او، آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.
دنیا پر از فرصت کوک چهارم است، و ما کفاشهای دو دل…!!
علامه محمد تقی جعفری (ره)
✨? برای اقامه اوامر الهی همه مولفه های قدرت را تقاضا می کنیم. یعنی قوت ایمان، اراده، اندیشه، اقتصاد و جسم و … .
✨? جسم مرکب روح است لذا از مولای خود قوت جسم را برای انجام عبادت و مسئولیت های الهی طلب می کنیم. قوت جسمانی تنها به سلامتی و ورزیدگی بدن بر نمی گردد. بلکه قوت ایمان هم، قدرت و استقامت جسمانی را افزایش می دهد.
✨? چشیدن شیرینی ذکر خدا نعمتی است که انس با خدا را در پی خواهد داشت. حواسمان باشد که خداوند شیرینی ذکر را از عالم بی عمل می گیرد.
✨? توفیق شکر گزاری، هم قدردانی و تشکر زبانی از مولای بخشنده است و هم به کار گیری صحیح مواهب اوست.
✨? پایان بخش دعا به نوعی دریافت یک بیمه نامه است، یعنی درخواست پناه و حفاظت الهی برای عدم لغزش و معصیت در آینده و نیز پرده پوشی گناهان گذشته.
???????????
محمدابراهیم هیچ وقت دوست نداشت شناخته شود و همیشه سعی میکرد گمنام بماند، به دلیل همین هم خانواده و دوستان، اطلاعات دقیقی از محل و نوع مسئولیت او نداشتند.
یک روز مادرش را در بیمارستان چالوس بستری کردند، من در لشکر 92 زرهی اهواز خدمت میکردم و از آنجایی که محمدابراهیم جبهه را ترک نمیکرد و به خانه نمیآمد، از منزل تماس گرفتند و از من خواستند تا موسی را پیدا کنم و ماجرا را با او در میان بگذارم.
به پایگاه شهیدبهشتی اهواز رفتم و با پرس و جوهای زیاد به هر طریقی که بود، توانستم او را در واحد اطلاعات عملیات پیدا کنم.
محمدابراهیم پس از احوالپرسی، مرا به سنگر برد و با کنسرو بادمجان و کمی نان از من پذیرایی کرد. گفتم : پس کمی از کنسرو میخورم تا شام اصلی را بیاورند.
محمدابراهیم گفت: بخور که شام دیگری در کار نیست، با تعجب پرسیدم: شامتان همین است؟ محمدابراهیم گفت: مگر عیبی دارد؟ گفتم: اینجوری که میگفتند شما برای خودت اینجا برو بیایی داری و کلی آدم زیر دستت است، خندید و گفت: من اینجا کارهای نیستم و در ثانی اینجا همه از یک نوع غذا میخورند.
همیشه لباس خاکی بسیجی بر تن داشت و لباس سبز آرمدار سپاهی را نمیپوشید و میگفت: «میخواهم نیروهای بسیجی با من راحت باشند.» بارها ناشناس همراه آنان به کندن کانال میپرداخت و از مشکلات آنان آگاه و در جلسات به رفع آن میپرداخت.
?فرماندهٔ طرح و عملیات لشگر۲۵کربلا
سردارشهید_محمدابراهیم_موسیپسندی?
سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۰/۳/۱۲ چالوس ، مازندران
شهادت : ۱۳۶۲/۲/۹ جادهٔ آبادان ، خرمشهر
وقتی برای سومین بار و در عملیات خیبر از ناحیه سینه مجروح شد ولی با همان حال بد در منطقه ماند. او نیروهایش را تنها نگذاشت تا اینکه بدنش ضعیف شد و به ناچار به بیمارستان منتقلش کردند. همچنین برای گذراندن دوران نقاهت از بیمارستان به منزل در نجفآباد منتقل شد.
یک دستگاه خودرو تویوتا در اختیار او گذاشته بودند که در مواقع ضروری از آن استفاده کند. او نیز ماشین را در پارکینگ خانه قرار داده بود تا در صورت لزوم از آن استفاده کند. یک شب که حالش بد شده بود به یکی از اقوام که ماشین داشت زنگ زده بود و از او خواسته بود تا او را به بیمارستان برسانند. وقتی از او پرسیدند که چرا با آن تویوتا نرفتی پاسخ داد: “من چنین اجازهای به خودم نمیدهم. آیا این امکان برای هر مجروحی وجود دارد؟”
حاج مصطفی در گیر و دار نبرد شدید با این که فرمانده توپخانه قرارگاه بود خودش بالای دکل میرفت و دیدبانها و آتشبارها را هدایت و کنترل میکرد. وقتی نیروهایش اعتراض میکردند که چرا به خط رفتی؟ میگفت: به محضر با صفا و پر عشق بچههای خط مقدم نیازمندم.”
روزی موی سرش را از ته زد. دوستانش گفتند: “چرا خودت را مثل سربازها کردهای؟” پاسخ داد “وقتی از سربازهای یگانم میخواهم موی سرشان را کوتاه کنند، نمیتوانم قبل از اینکه خودم چنین نباشم از آنها بخواهم که موی سرشان را ماشین کنند.”
حاج مصطفی بر قلبها فرماندهی میکرد و در جبههها میگفت: برادرا یادتون باشه در مقابل هر شلیک یه یا حسین(ع) بگید. وعده ما کربلا.
او همیشه بعد از نماز صبح زیارت عاشورا میخواند و زمانی که فرمانده است و برایش در گرمای سوزان جبههها پنکه می آورند میگوید: هر وقت برای همه چادرهای رزمندگان پنکه تامین شد برای من هم بیاورید.
?فرماندهٔ توپخانهٔ قرارگاه نجف
سردارشهید_مصطفی_تقی_جراح?
سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۳۳/۱/۱ نجفآباد ، اصفهان
شهادت : ۱۳۶۵/۲/۹ آبادان
غیرالمغضوب علیهم…
? سوره حمد همش روضه هست…
خدایا منو توی راه اونایی که بهشون غضب کردی نبر…
هیئتی ها میدونن من چی میگم..
?خدایا منو توی راه قاتلین اباعبدالله الحسین نبر…
من رو در راه اونی که سیلی به صورت فاطمه زهرا (س) زد نبر…?
✴️ من ازش متنفرم… منو ازش جدا کن…
? اوج دعای کمیل همینه…
اوج دعای کمیل اون لحظه ای هست که صدا میزنه
فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِکَ وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلاَئِکَ …
خدایا منو میخوای ببری با دشمنان خودت یه جا عذاب کنی…؟ حالا گیرم که بتونم عذاب جهنم رو تحمل کنم اما دشمنانت رو چطور تحمل کنم…?
✅ اوج سوره حمد همینه: غیر المغضوب علیهم…
اولش از عذاب ناله میزنه بعد میگه باشه من اینو تحمل میکنم ولی جمع شدن با دشمنانت رو چطوری تحمل کنم…؟?