29 آذر 1398
لحظه مجروحیت یا شهادت، از لحظات نابی است که در طول ۲ هزار روز جنگ، بارها در جبههها رخ داده است. در این شماره به گفتگو با جانباز محمدحسن مرادی پرداختیم تا گذری کوتاه به خاطره او از دفاع مقدس و چگونگی جانبازیاش بپردازیم. متن زیر روایتهای این جانباز ۷۰… بیشتر »
1 نظر
13 آذر 1398
بسم رب الشهدا و الصدیقین یکی از برادرهام شهید شده بود. قبرش اهواز بود. برادر دومیم توی اسلام آباد بود. وقتی با خانواده ام از اهواز برمی گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد . نزدیکی های غروب رسیدیم به لشکر. باران تندی هم می آمد. من رفتم دم چادر فرماندهی ،… بیشتر »
12 آذر 1398
غاده با تعجب دوستش را نگاه کرد، حتی دل خور شد و بحث کرد که «مصطفی کچل نیست، تو اشتباه میکنی.» دوستش فکر میکرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده… دو ماه از ازدواج غاده و مصطفی میگذشت که دوستِ غاده مسئله را پیش کشید: «غاده! در ازدواجِ… بیشتر »
21 خرداد 1398
حمیدرضا که در سالهای جوانی عازم جبهه شده بود، در ۱۸ سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید. وی نخستین بار در سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی در معیت لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در منطقه عمومی فکه حضور یافت. وجودش پاک و سرشار از بندگی خدا بود. در اوج جوانی… بیشتر »
19 اسفند 1396
ابتدا روایاتی که در این زمینه وارد شده است را نقل می کنیم: الصَّدُوقُ فِی الْهِدَایَةِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَیُّمَا امْرَأَةٍ مُسْلِمَةٍ مَاتَتْ فِی نِفَاسِهَا لَمْ یُنْشَرْ لَهَا دِیوَانٌ یَوْمَ الْقِیَامَة؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم… بیشتر »