شب جمعه از راه رسیده . و این شب جمعه ُ شب جمعه ی ویژه ای شده . شب زیارت امام حسین ع
دلم برای حرم امام حسین (ع)تنگ شده …
دل تو چطور ؟ نمی دونم تا حالا به کربلا سفر کردی یا نه ؟اگه نرفتی ارزو می کنم خیلی زود قسمتت بشه و اگه رفتی ….دیگه نیازی به توضیح نداری …یادته ورودی حرم از سمت بین الحرمین ؟ زمین سراشیبی داره.. پاتو که توی صحن می ذاری …جلوتر که میری…اذن دخول که می خونی…در ورودی رو که می بوسی…اشکت که جاری می شه …برای تو رفتن وقت خوبیه ُ باچشمهای خیس از اشک و با تن خسته از سفر…چشمت که به حرم میفته…دست که روی سینه می ذاری…و بعد از یه عمر حسرت دیدن شش گوشه با بغضی به وسعت سالهای انتظار می گی : السلام علیک یا اباعبد الله …
شب جمعه که میشه دل منو تنها میذاره
به گمونم که میره کربلا سوغات بیاره …
حالا دلم تنگه …تنگه عطر سیب حرم…
منبع:دلنوشته
از صفای ضریح دم نزنید
حرفی از بیرق و علم نزنید
گریه های بلند ممنوع است
روضه که هیچ سینه هم نزنید
کربلا رفته ها کنار بقیع
حرفی از صحن و از حرم نزنید
زائری خسته ام نگهبانان
به خدا زود می روم نزنید
زائری داد زد که نا مردان
تازیانه به مادرم نزنید
غربت ما بدون خاتمه است
مادر ما همیشه فاطمه است
کاش درهای صحن وا بشود
شوق در سینه ها به پا بشود
کاش با دست حضرت مهدی
این حرم نیز با صفا بشود
کاش با نغمۀ حسین حسین
این حرم مثل کربلا بشود
در کنار مزار ام بنین
طرحی از علقمه بنا بشود
پس بسازیم پنجره فولاد
هر قدر عقده هست وا بشود
چارتا گنبد طلایی رنگ
چارتا مشهد الرضا بشود
این بقیعی که این چنین خاکی است
رشک پروانه های افلاکی است
در هوایش ستاره می سوزد
سینه با هر نظاره می سوزد
هشت شوال آسمان لرزید
دید صحن و مناره می سوزد
بارگاه بقیع ویران شد
دل بی راه و چاره می سوزد
این حرم مثل چادر زهراست
که در اینجا دوباره می سوزد
این حرم مثل خیمه ی زینب
که در اوج شراره می سوزد
سال ها بعد قدری آن سو تر
چند قرآن پاره می سوزد
منبع:
شاعر:مجید تال
خدایا تو می دانی که تنها هستم تنهاتو ناظر اعمال،افکار،قلم ونوشته ی من هستی.ای خدایا بزرگ بارها و لحظه و به دفعات از تو غافل شده ام تو خود می دانی که چگونه غرق در گناه و غرق در اشتباه شده ام.
نا امید نیستم.همیشه حرف دل من این بود که روزی در بین علما،صلحا به خصوص شهدا آبرویی کسب کنم و سرافکنده نباشم.
خدایا مرا ببخش تا دوباره بنده ای باشم که تورا بندگی می کنم.زمانی که به فکر گناه بودم متاسفانه به فکر عقوبت آن نبودم که چنین اعمال زشتی از من سرزده.
تو خود بهتر می دانی که همیشه به فکر شهدا بوده ام.
خدایا اگر روزی در جلوی دیدگان شهدا پرده ی گناه مرا باز کردی بسوزانم تاکسی مرا نبیند. چرا که از هم اکنون وحشتم گرفته است.
منبع: کتاب پل
شیطان اندازه ی یک حبه ی قند است
گاهی می افتد توی فنجان دلها
حل می شود آرام آرام بی آنکه ما بفهمیم،
روحمان سر می کشد آن را ،آن چای شیرین را،شیطان زهراگین دیرین را ،آن وقت او خون می شود درخانه ی
تن،می چرخدومی گرددومی ماندآنجا او می شود ما ،ما می شویم او.
منبع:تولیدی
قرآن زندگي انسان فرزند آدم، بر زمين را به سه دوره تقسيم كرده است:
1. دوران پرستاري و حضانت
2. دوران وحدت
3. دوران پراكندگي و اختلاف
دوره اول زندگي انسان همان دوره اي است كه آدم [عليه السلام] بر زمين هبوط كرد و خداوند حضانت و پرستاري آدم و حوا را به عهده گرفت. اين دوران تا زمان رحلت حضرت آدم ادامه داشته است.
پس از رحلت آدم عليه السلام دوران دوم زندگي بشر كه دوران وحدت نوعي بشر است، آغاز مي شود. صريح آيات قرآني اشاره به وجود همين دوران كرده كه در آن مردم امت واحده اي بوده اند و اختلافي در آنان نبوده است، سپس اختلاف كرده اند و انبياء براي رفع اين اختلاف مبعوث شده اند.
در آيه 213 سوره بقره چنين آمده است:
«كاَنَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّنَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَينَْ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدِى مَن يَشَاءُ إِلىَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيم» مردم (در آغاز) يك دسته بودند (و تضادى در ميان آنها وجود نداشت. در اينحال) خداوند، پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسمانى، كه به سوى حق دعوت مى كرد، با آنها نازل نمود تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. تنها (گروهى از) كسانى كه كتاب را دريافت داشته بودند، و نشانه هاى روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف كردند. خداوند، آنهايى را كه ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. و خدا هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مى كند.
در آيه ديگر نيز به همين موضوع اشاره شده است:
«وَ ما كانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً واحِدَةً فَاخْتَلَفُوا»مردم در آغاز به جز يك امت نبودند، ولى بعدا اختلاف كردند.
از امام محمد باقر عليه السلام نيز روايت شده است:«كان الناس قبل امة واحدة علي فطرة الله لا مهتدين و لا ضالين فبعث الله النبيين»مردم قبل از نوح همه يك امت بوده، و هدايتشان همان هدايت فطرى بود، و از نظر ديندارى و بى دينى و اهتدا و ضلالت دو قسم نبودند، تا آنكه خدا انبيا را مبعوث كرد.
بر اساس اين آيات و روايت فاصله بين اتمام دوره پرستاري انسان (حدودا تا رحلت حضرت آدم عليه السلام) تا زمان حضرت نوح را دوران وحدت اوليه بشر ناميده و آنرا دوران گذار انسان ها به دوران تشريع و حاكميت دين يعني دوران سوم مي دانيم.
در اين دوره انسانها، عليرغم آغاز حيات انسان با تعليم و تعلم،از علم محروم بوده و جز در اساسي ترين نيازها اطلاعات محدودي داشته اند. بنابراين انسان ها در اين دوره با يكديگر هيچ اختلافي نداشتند و امت واحده بودند. و طبق روايت امام باقر عليه السلام « لا مهتدين و لا ضالين» بوده اند. يعني شريعتي نداشتند كه به نسبت آن هدايت يا گمراه شوند. بلكه مطابق فطرت خداپرست زندگي مي كردند. در اين دوره به دليل كثرت منابع و قلت انسانها، مشكلي از جهت دسترسي به منابع وجود نداشته و مايه وحدت انسانها نوعيت آنها بوده، نه چيز ديگر،تا سرانجام بر اثر افزايش افراد و گسترش طيف اختلاف احوال و آراء انسانها، اختلاف در معاش رخ داد. اين اختلاف آغاز دوره سوم حيات بشر است.
اين اختلاف از زماني آغاز شد كه انسان براي رفع نيازهايش و براساس فطرتش، به تشكيل اجتماع پرداخت. آنگاه همان فطرت او را وادار كرد تا براي اختصاص دادن منافع به خود با يكديگر اختلاف كنند. از طرفي انسان با تشكيل اجتماع دريافت كه همانگونه كه او به خدمات ساير انسان ها نيازمند است ديگران نيز به خدمات او نياز دارند. در نتيجه حق و حقوق مطرح گرديد و نياز به عدالت اجتماعي احساس شد. هم چنين انسان ها گرچه از جهاتي با هم وحدت دارند، اما از جهاتي مانند احساسات، ادراكات و نيازها مختلفند. اختلاف در احساسات و ادراكات باعث مى شود كه هدفها و آرزوها هم مختلف شود، و اختلاف در اهداف باعث اختلاف در افعال مى گردد، و آن نيز باعث اختلال نظام اجتماع مى شود.
بنابراين اختلافاتي كه لازمه جامعه بشري است و راه گريزي از آن نيست، ميان انسان ها پديد آمد. و پيدايش همين اختلافات بود كه بشر را ناگزير از تشريع قوانين كرد. و به همين جهت خداى سبحان كه به نيازهاي بشر آگاه است شرايع و قوانينى براى آنان تاسيس كرد، و اساس آن شرايع را توحيد قرار داد، كه در نتيجه هم عقايد بشر را اصلاح مى كند، و هم اخلاق آنان، و هم رفتارشان را، و به عبارتى ديگر اساس قوانين خود را اين قرار داد كه نخست به بشر بفهماند حقيقت امر او چيست؟از كجا آمده؟ و به كجا مى رود؟ و اگر مى رود بايد در اين منزلگاه موقت چه روشى اتخاذ كند؟ كه براى فردايش سودمند باشد؟
بنابراين دوران وحدت نوعي انسان دوران بين رحلت آدم تا بعثت نوح عليهم السلام است و پايان دوران وحدت كه در آن اختلافات جامعه بشري آغاز مي شود با آغاز نبوت نوح(ع)مقارن بوده است و در نتيجه كتاب او اولين كتاب آسماني است كه متضمن شريعت بوده است.
منبع:
. تفسير نمونه، ج2، ص: 95