إِنْ أَعْطَيْتَ لَمْ تَشُبْ عَطَاءَكَ بِمَنٍّ، وَ إِنْ مَنَعْتَ لَمْ يَكُنْ مَنْعُكَ تَعَدِّياً؛ تَشْكُرُ مَنْ شَكَرَكَ، وَ أَنْتَ أَلْهَمْتَهُ شُكْرَكَ؛
حق تعالي بينياز از منت
امام سجاد عليهالسلام دعاي وداع را با اين جمله شروع فرمود: يَا مَنْ لَا يَرْغَبُ فِي الْجَزَاءِ؛ «اي خدايي که رغبتي به پاداش نداري.» به زبان خودمانيتر يعني اي خدايي که انتظار پاداش نداري. امام عليهالسلام در ادامه وصف احسانها و نعمتهاي الهي ميفرمايد: بخشش تو به گونهاي است که بر کسي منت نميگذارد. اگر نعمتي به کسي مرحمت ميکني اين نعمت بيمنت است و اگر نعمتي را از کسي دريغ بداري به معناي تضييع حق او و تعدي به او نيست. توضيحاتي که در شبهاي گذشته عرض کرديم ميتواند اين تعابير را روشن کند. خدا چون به هيچ وجه به هيچ چيز در هيچ حالي نياز ندارد، وقتي بخششي هم به کسي ميکند نيازي ندارد به اين که او را تحقير کند. درحقيقت اقتضاي فياضيت ذاتي خداوند است که افاضه ميکند و در واقع فيض، به قصد ثاني مطلوب است يعني از آن جهت که لازمه کمال ذات است مطلوب است. خدا بالذات خودش را دوست دارد و آثار وجودي خودش را از آن جهت که آثار او هستند دوست ميدارد. به تعبير ديگر مطلوبيت و محبوبيت مخلوقات، مطلوبيت بالتبع و بالقصد الثاني است. يعني ديگران را دوست دارد چون لازمه ذات خودش هستند.
به هر حال منت گذاشتن انگيزه نفساني ميخواهد و آن وقتي است که انسان احساس کمبود کند و به خيال خود براي ترميم اين کمبود خود وقتي احساني به کسي ميکند ميگويد: منم که در حق تو احسان کردم و اگر من اين کار را نکرده بودم تو چنين و چنان ميشدي. گفتن اين سخنان براي پوشاندن حقارت ذاتي است. اگر موجودي هيچ نقصي در وجودش نباشد و کمبودي نداشته باشد، حقارت براي او معنايي ندارد و هيچ انگيزهاي براي منت گذاشتن ندارد، بلکه ميبخشد چون دوست دارد فيض از او ناشي شود و به خلايق برسد. اين مطلب روشن است و بر اساس مباني استدلالي هم خدا نيازي به منت گذاشتن ندارد.
برخي گمان کردهاند که کلمه «مَنَّ» که در بعضي آيات ذکر شده بهمعني منت گذاشتن است. در صورتي که «منّ» در اين آيات به معناي نعمت سنگين دادن است. «منّ عليه» يعني نعمت سنگيني به کسي دادن. لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ1 يعني: انعم الله علي المومنين بنعمة عظيمة. به هر حال، خدا منت بر سر کسي نميگذارد.
منبع:
آلعمران، 164.
داستان را حتماً بخوانید……
مردي صبح زود از خواب بيدار شد تا نمازش را در مسجد بخواند. لباس پوشيد و راهي مسجید شد.
در راه مسجد، مرد به زمين خورد و لباسهايش کثيف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهايش را عوض کرد و دوباره راهي خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً به زمين خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. يک بار ديگر لباسهايش را تبدیل کرد و راهي مسجید شد.
در راه مسجید، با مردي که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسيد. مرد پاسخ داد: (( من ديدم شما در راه مسجد دو بار به زمين افتاديد.))، به خاطر همین چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر مي کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه مي دهند. همين که به مسجد رسيدند، مرد اول از مرد چراغ
بدست در خواست مي کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداري مي کند.
مرد اول درخواستش را دوبار ديگر تکرار مي کند و مجدداً همان جواب را مي شنود. مرد اول سوال مي کند که چرا او
نمي خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شيطان هستم.)) مرد اول با شنيدن اين جواب تکان خورد. شيطان در ادامه توضيح مي دهد:
((من شما را در راه مسجد ديدم و اين من بودم که باعث زمين خوردن شما شدم.)) وقتي شما به خانه رفتيد، خودتان را تميز کرديد و به راهمان به مسجد برگشتيد، خدا همه گناهان شما را بخشيد. من براي بار دوم باعث زمين خوردن شما شدم و حتي آن هم شما را تشويق به ماندن در خانه نکرد، بلکه دوباره به راه مسجد برگشتيد. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشيد. من ترسيدم که اگر يک بار ديگر باعث زمين خوردن شما بشوم، آنوقت خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشيد. بنا براين، من سالم رسيدن شما را به مسجید مطمئن ساختم.
نتيجه داستان:
کار خيري را که قصد داريد انجام دهيد به تعويق نياندازيد. زيرا هرگز نمي دانيد چقدر اجر و پاداش ممکن است داشته باشد.
منبع:
داستان آموزنده
ما براى اوقات خواب خود افسوس میخوريم كه چرا براى نماز شب بيدار نمى شويم، در صورتى كه اوقات بيدارى را به غفلت میگذرانيم!
زيرا اگر در بيدارى به توجّه و بندگى مشغول بوديم، توفيق بيدارى شب را نيز براى تهجّد و خواندن نافلهى شب و تلاوت قرآن پيدا مىیكرديم.
بهجت عارفان در كلام آيت الله مصباح
بنده خیال میکنم چیزیکه در زندگی ایشان کاملاً بیّن بود و هر کس اندکی با ایشان معاشرت پیدا میکرد یا از فرمایشات ایشان استفاده میکرد متوجّه میشد این بود که ایشان تمام سخنان و رفتارشان روی یک محور متمرکز بود و آن اینکه تقرّب به خدای متعال یا کمال حقیقی برای انسان جز در سایه اطاعت خدا و عمل به دستورات شریعت حاصل نمیشود. تکیهکلام ایشان انجام واجبات و ترک محرمات بود. هرکه از ایشان میپرسید چه باید بکنیم چه دستور اخلاقی شما توصیه میکنید محورش همین بود.
انجام واجبات ترک محرّمات
تکیهکلام ایشان در تمام مدّتی که ما خدمت ایشان میرسیدیم و گاهی صحبت از مسائل اخلاقی و معنوی میشد، مسلّمات شریعت بود، این مطلب را بارها تأکید میکردند که اگر ما آنچه از شریعت میدانیم عمل کنیم خدا آنچه لازم باشد به ما خواهد فهماند، لزومی ندارد که بگردیم دنبال یک چیزهایی که خیلی مجهول هست، میفرمودند:
هرچه در شریعت بیشتر روی آن تأکید شده و آیات قرآن و روایات، بیشتر به آن تأکید کرده دلیل آن است که آن راه، راه تقرّب به خدا و مهمتر و مؤثّرتر است.
خوشه اي از خرمن دستورالعمل هاي بهجت عارفان
بسمه تعالی
هیچ ذکری، بالاتر از «ذکر عملی» نیست؛
هیچ ذکر عملی، بالاتر از « ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات نیست.»
و ظاهر این است که ترک معصیت به قول مطلق، بدون«مراقبه دائمیّه»، صورت نمیگیرد.
من کلام علی(علیه السلام):
«إعلم أنّ کلّشیءٍ من عملک تبع لصلاتک:
بدان که هر چیزی از عمل تو تابع نماز توست »؛
علیکم بالمحافظة علی الصّلوات الخمس فی اوائل أوقاتها و بالإقبال بالکلّ إلیه تعالی فیها، لاتفوتکم السعادة إن شاء الله تعالی:
بر شما باد به محافظت بر نمازهای پنجگانه در اوّلین وقتهای آنها و بر شما باد به روی نمودن و توجّه با تمام وجود بسوی خدای تعالی(در این صورت) سعادت را از دست نخواهید داد إن شاء الله تعالی
آقایانی که طالب مواعظ هستند، از ایشان سؤال میشود: آیا به مواعظی که تا حال شنیده اید، عمل کردهاید، یا نه؟
آیا می دانید که: «هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید».
آیا اگر عمل به معلومات- اختیاراً - ننماید، شایسته است توقّع زیادتی معلومات؟
آیا باید دعوت به حق، از طریق لسان باشد؟ آیا نفرموده:«با اعمال خودتان، دعوت به حق بنماید؟»
آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم، یا آنکه یاد بگیریم؟
آیا جواب این سؤالها از قرآن کریم: (والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا)، و از کلام معصوم:«من عمل بما علم، ورثه الله علم ما لم یعلم» و «من عمل بما علم، کفی ما لم یعلم»،[جواب روشن نمیشود؟]
خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را میدانیم، زیر پا نگذاریم و در آنچه نمیدانیم، توقّف و احتیاط نمائیم تا معلوم شود.
نباشیم از آنها که گفتهاند:
پی مصلحت مجلس آراستند نشستند و گفتند و برخاستند!
منبع:
معاونت تهذیب حوزههای علمیّه
شخصيت درخشان و بزرگوار امام حسين عليهالسّلام دو وجهه دارد: يك وجهه، همان وجههى جهاد و شهادت و توفانى است كه در تاريخ به راه انداخته و همچنان هم اين توفان با همهى بركاتى كه دارد، برپا خواهد بود؛ كه شما با آن آشنا هستيد. يك بعد ديگر، بعد معنوى و عرفانى است كه بخصوص در دعاى عرفه به شكل عجيبى نمايان است. ما مثل دعاى عرفه كمتر دعايى را داريم كه سوز و گداز و نظم عجيب و توسّل به ذيل عنايت حضرت حق متعال بر فانى ديدن خود در مقابل ذات مقدّس ربوبى در آن باشد؛ دعاى خيلى عجيبى است.
دعاى ديگرى مربوط به روز عرفه در صحيفهى سجاديه هست، كه از فرزند اين بزرگوار است. من يك وقت اين دو دعا را با هم مقايسه مىكردم؛ اوّل دعاى امام حسين را مىخواندم، بعد دعاى صحيفهى سجّاديه را. مكرّر به نظر من اين طور رسيده است كه دعاى حضرت سجّاد، مثل شرح دعاى عرفه است. آن، متن است؛ اين، شرح است. آن، اصل است؛ اين، فرع است. دعاى عرفه، دعاى عجيبى است. شما عين همين روحيه را در خطابى كه حضرت در مجمع بزرگان زمان خود - بزرگان اسلام و بازماندگان تابعين و امثال اينها - در منى ايراد كردند، مشاهده مىكنيد. ظاهراً هم متعلّق به همان سال آخر يا سال ديگرى است - من الان درست در ذهنم نيست - كه آن هم در تاريخ و در كتب حديث ثبت است.
به قضيهى عاشورا و كربلا برمىگرديم. مىبينيم اينجا هم با اينكه ميدان حماسه و جنگ است، اما از لحظهى اوّل تا لحظهى آخرى كه نقل شده است كه حضرت صورت مباركش را روى خاكهاى گرم كربلا گذاشت و عرض كرد: «الهى رضاً بقضائك و تسليماً لأمرك»، با ذكر و تضرع و ياد و توسّل همراه است. از وقت خروج از مكه كه فرمود: «من كان فينا باذلاً مهجته موطناً على لقاءاللَّه نفسه فليرحل معنا»، با دعا و توسل و وعدهى لقاى الهى و همان روحيهى دعاى عرفه شروع مىشود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائكِ» لحظهى آخر. يعنى خود ماجراى عاشورا هم يك ماجراى عرفانى است. جنگ است، كشتن و كشته شدن است، حماسه است - و حماسههاى عاشورا، فصل فوقالعاده درخشانى است - اما وقتى شما به بافت اصلى اين حادثهى حماسى نگاه مىكنيد، مىبينيد كه عرفان هست، معنويّت هست، تضرّع و روح دعاى عرفه هست. پس، آن وجه ديگر شخصيت امام حسين عليهالسّلام هم بايد به عظمت اين وجه جهاد و شهادت و با همان اوج و عروج، مورد توجه قرار گيرد. …
منبع:
بيانات مقام معظم رهبری در ديدار با گروه كثيرى از پاسداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به مناسبت روز پاسدار 13/09/1376
زراره از امام صادق ع نقل می کند که از پیامبر در سرزمین مِنا درباره شب قدر سؤال کردند آن حضرت داخل مسجد شب و در برابر جمعیت طیّ خطابه ای, بعد از ستایش خداوند, فرمودند «من نیز به جزئیات آن اگاه نیستم, ولی بدانید که هرکس ماه رمضان را دریابد و تندرست باشد و روزها را روزه بگیرد و شب ها را به دعا بایستد و مواظب نمازش باشد و به سوی نمازجمعه بشتابد و در این حال عید فطر را درک کند, شب قدر را درک خواهد کرد و به پاداش پروردگار نائل می شود»
● درک شب قدر
زراره از امام صادق(ع) نقل میکند که از پیامبر در سرزمین مِنا درباره شب قدر سؤال کردند. آن حضرت داخل مسجد شب و در برابر جمعیت طیّ خطابهای، بعد از ستایش خداوند، فرمودند: «من نیز به جزئیات آن اگاه نیستم، ولی بدانید که هرکس ماه رمضان را دریابد و تندرست باشد و روزها را روزه بگیرد و شبها را به دعا بایستد و مواظب نمازش باشد و به سوی نمازجمعه بشتابد و در این حال عید فطر را درک کند، شب قدر را درک خواهد کرد و به پاداش پروردگار نائل میشود»
● قلب ماه رمضان
شبهای قدر فرصتی است برای بازگشتن به سوی حضرت حق و توبه کردن از گناهان و پیمودن راه درست. شب قدر، فرصتی است برای پاک کردن ظاهر و باطن از هر آلودگی. شب قدر شب زاری و سبک شدن روح از بار گناهان ورهایی از دوزخ است. فرصتی دوباره برای اظهار شرمساری و پشیمانی از گذشتهها است. مبادا این فرصت را از دست دهیم و در این شب روحانی، از امور معنوی غافل شویم. مبادا شب قدر بگذرد و ما همچنان غرق در ناپاکیها باقی بمانیم و خود را از عمق منجلاب به معراج پاکی و وارستگی نرسانیم. مبادا شبِ نماز و تلاوت بگذرد و ما از برکات این لحظههای شکوهمند و شیرین بیبهره بمانیم.
حیف اگر…
صفحه دفترِ گسترده آفاق جهان را،
گاهی
پیش چشمت بگشای
پنجه در پنجه ابلیس فکن
تا کی و چند، اسارت در «خویش»؟
میتوانی که گریبان برهانی از «نفس»
میتوان ز «خود» آزاد شوی.
تو، فروغ سحری
موج بی آرامی
جویباری جاری
خنده صبحی و مهتاب شبی
تو فروزندهتر از خورشیدی
حیف اگر وصله ناجور و کج جامه «هستی» باشی!
درد و افسوس اگر مشتری زشتی و پستی باشی.
حیف اگر در «شب قدر»
«قدر» خود نشناسی؛...
منبع: