دل خوشی ام چیست /
چه چیز دارم که با آن ثابت کنم دوستت دارم خدا/
گفتی که اگر نماز بخوانی وبر من واحب کردی من نماز بخوانم/
با خودم اینگونه پنداشتم که/
شاید دارم یه جوری ناچیز از تو تشکر می کنم/
ولی فهمیدم نماز رو دادی برای سلامتی خودم /
ای خدا تو چقدر عاشق بندگانت هستی /
ای خدای من چگونه تشکر کنم از تو ، زبانم قاصر است /
تک تک اذکار که به من یاد دادی به من انرژی مثبت می دهد/
تو تشکر نمی خواستی /
تو سلامتی من را می خواستی/
خدای بزرگ و مهربانم دوستت دارم/
اگرچه آن هم با زبان است ولی من به بزرگی و مهربانیت امید دارم
منبع دلنوشته
یا صاحب الزمان…
تمام خوشبختی دنیا و آخرت من درگرو دستهای توست…
کمکم کن تا یکی از پیروان حقیقی شما باشم…
می دانم گفتن فقط لازم نیست…
باید پیروی حقیقی باشیم از جان ودل…
منبع:دلنوشته
پیامبر اکرم (ص) در روز دهم ماه رمضان سال هشتم هجرت با ده هزار نفر از مدینه به سوی مکه حرکت کرد و با نقشه خردمندانه مکه را به محاصره در آورد و بدون خونریزی دشمن را وادار به تسلیم نمود. از عواملی که به تحقق این هدف کمک شایانی نمود، علاوه بر مسئله «استتار» و «اصل غافلگیری» این بود که عباس عموی پیامبر بعنوان خیرخواهی برای قریش به سوی مکه رفت و ابوسفیان را به اردوگاه اسلام آورد و سران قریش بدون ابوسفیان نمی توانستند تصمیم قاطعی بگیرند. هنگامی که او در برابر عظمت بی سابقه اسلام سر تسلیم فرود آورد و ابراز ایمان نمود پیامبر از وجود او برای ارعاب مشرکان حداکثر استفاده را برد، چرا که ابوسفیان بعد از مشاهده نیروی ده هزار نفری مسلمانان به مکه برگشت و با رنگ پریده و بدن لرزان گفت: واحدهایی از ارتش اسلام که هیچ کس را تاب مقاومت آنان نیست شهر را محاصره کرده اند و چند لحظه دیگر وارد شهر می گردند پیشوای آنان محمد به من قول داده که هر کس به مسجد و محیط کعبه پناه ببرد، و یا اسلحه به زمین گذارد، در خانه خود را به عنوان بی طرفی ببندد و یا وارد خانه من و یا خانه «حکیم حزّام» گردد، جان ومال او محترم و از خطر مصون است.
پیامبر به این نیز اکتفا نکرد، پس از ورود به مکه علاوه بر پناهگاههای سه گانه پرچمی به دست «عبدالله ختمی» داد و فرمود که فریاد کند: هر کس زیر پرچم او گرد آید در امان است.
سرانجام پیامبر اکرم وارد مسجد الحرام شد و دستور داد درب کعبه را باز کردند، و در حالی که دستهای خود را بر چهار چوبه های درب گذارده بود رو به مردم کرده چنین گفت: سپاس خدایی را که به وعده خود عمل نمود و بنده خود را کمک کرد و دشمنان را به تنهایی سرکوب ساخت
منبع:
سوره نحل، آیه 125.
«و ما ارسلناک الّا رحمةً للعالمین؛
ما تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»
عموم مردم دنیا از مؤمن و کافر از وجود با برکت او بهره بردند، و او رحمتی است برای تمام بشریت چرا که نشر آئینی را برعهده گرفته است که سبب نجات همگان است حال اگر گروهی از آن استفاده بردند، و گروهی استفاده نکردند این مربوط به خودشان است و تأثیری در عمومی بودن رحمت وجود او نمی کند، خود آن حضرت فرمود: «ایّها النّاس انّما انا رحمةٌ مهداةٌ؛
مردم! من فقط رحمت هدایت یافته ام.»
وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) نه تنها برای زمینیان رحمت است بلکه برای آسمانیان نیز رحمت است حدیث زیبا و جالبی این مسئله را تأیید می کند. حدیث این است هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر رحمت از جبرئیل پرسید: «هل اصابک من هذه الرّحمة شی ءٌ؛آیا چیزی از این رحمت عائد تو (هم) شد»؟ جبرئیل در پاسخ گفت: «نعم انّی کنت اخشی عاقبة امری فآمنت بک، لما اثنی اللّه علیّ بقوله عند ذی العرش مکین؛من از پایان کار خویش بیمناک بودم، اما بخاطر (آیه ای که در قرآن نازل شده است بر) تو از وضع خود مطمئن شدم آنجا که خداوند مرا با این جمله مدح کرده است که صاحب قدرت (یعنی جبرئیل) در نزد خالق عرش بلند مقام و بلند مرتبه است.»
در این باره غربیان نیز اعتراف دارند که تمدن و پیشرفت های علمی آنان مدیون و مرهون وجود اسلام و شخص پیامبر اکرم است به نمونه هایی در این زمینه توجه شود.
1ـ «ژول لابوم» اندیشمند و نویسنده فرانسوی می گوید: «دانش و علم برای جهانیان از سوی مسلمانان به دست آمد و مسلمین علوم را از قرآنی که دریای دانش است گرفتند و نهرها از آن برای بشریت در جهان جاری ساختند.»
2ـ «دینورت» می نویسد: «واجب است اعتراف کنیم علوم طبیعی و فلکی و ریاضیات که در اروپا رواج گرفت، عموماً از برکت تعلیمات قرآنی است و ما مدیون مسلمانانیم بلکه اروپا از این جهت شهری از اسلام است.»
منبع:
سوره انبیاء، آیه 107.
سوره قصص، آیه 43.
خوشحالم که خون عمار و یارانش به ثمر نشست و موجب قطع شجره ی خبیثه ی داعش و تکفیری در سوریه و عراق شد. زیرا وعده ی خدا حق است «انا فتحنا لک فتحا مبینا» یادمان باشد که چه بسیارند فرزندان شهدا که بعدها نام حلب و بوکمال و نبل الزهرا و موصل و……را روی صفحه ی اول دفترهاشان خواهند نوشت و با آن جمله خواهند ساخت. بابا در حلب یا … شهید شد.
نمی دانم شاید کلمه ی بابا، شاید کلمه ی شهید را با رنگ سرخ بنویسند. و نام مدافع حرم برای همیشه در خاطره شان حک شد.
آی مردم سوریه و عراق به خانه هاتان برگردید و بدانید دروازه های شهرتان به دست ابر مردی از تبار علی باز شد. او که در برابر بیرحمی ها ایستاد و پا پس
نکشید. به شهرتان برگردید و خانه هاتان را از نو بسازید. قدر این خاک را بدانید و یادتان باشد که تکه هایی از وجودمان در آنجا جا مانده است. برای بعضی پسر و برای بعضی پدر و برای بعضی همسر و برادر آب خورده است.
پس آرام گام بردارید چرا که اگر خوب بنگرید سرخی خون عزیزانمان را روی خاک شهرتان خواهید دید. قدر این خاک را بدانید که به پایش خونها ریخته شده و بهای بس سنگینی پرداخته شده است.
آی مردم سوریه و عراق به نظرم کنار دروازهی شهرتان تابلویی نصب کنید و روی آن بنویسید با وضو وارد شوید زیرا که شهر اغشته به خون شهیدانی است که دیگر خانواده هاشان چشم به راه مدافع حرمشان نیستند. پس به شکرانه ی این آزادی سجده ی شکر به جای آورید. حالا که به شهرتان برمیگردید دستخط عزیزانمان را که روی دیوارهای شهرتان سرود عشق نوشتند را پاک نکنید شاید روزی گذر ما به شهرتان بیفتد و یکبار دیگر دستخط عزیزانمان را زیارت کنیم.
والسلام
منبع:
دلنوشته مادر شهید مدافع حرم محمدحسین محمدخانی (حاج عمار)