1 - ابن حجر هیتمی مینویسد: «کان الحسن (رضی الله عنه) سیّداً کریماً حلیماً زاهداً ذا سکینة ووقار وحشمة، جواداً ممدوحاً»؛ «حسن (رضی الله عنه) آقایی کریم، بردبار، زاهد، دارای سکینه و وقار و حشمت، اهل جود و مورد مدح و ستایش بود». [18] .
2 - ذهبی مینویسد: «الحسن بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، الامام السید، ریحانة رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله وسلم) وسبطه، وسیّد شباب اهل الجنّة، ابو محمّد القرشی الهاشمی المدنی الشهید. وقد کان هذا الامام سیّداً، وسیماً، جمیلاً، عاقلاً، رزیناً، جواداً، ممدحاً، خیّراً، دیّناً، ورعاً، محتشماً، کبیرالشأن»؛ «حسن بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف، امام سیّد، دسته گل رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و سبط او، و بزرگ جوانان بهشت، ابومحمّد، قرشی، هاشمی، مدنی، شهید. این امام، بزرگواری بود تنومند، اهل خیر، بسیار دیندار، باورع، دارای حشمت و جاه، و شأنی بزرگ». [19] .
3 - ابن عبدالبرّ میگوید: «وکان ورعاً فاضلاً»؛ «او مردی باورع و فاضل بود». [20] .
4 - ابن صبّاغ مالکی مینویسد: «إنّه کان یجلس فی مسجد رسول اللَّه (صلی الله علیه وآله وسلم) ویجتمع الناس حوله فیتکلّم بما یشفی غلیل السّائلین ویقطع حجج المجادلین»؛ [21] «او در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) مینشست و مردم به دور او جمع میشدند، چنان سخن میگفت که عطش سؤال کننده را سیراب کرده، و حجتهای مجادلهکنندگان راقطع مینمود».
5 - شبلنجی میگوید: «حسن در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مینشست و مردم به دور او گرد میآمدند. مردی آمد و شخصی را مشاهده کرد که از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) حدیث میگوید و مردم به دور او جمعند. شخصی به سوی او آمد و گفت: مرا خبر بده از شاهد و مشهود… او فرمود: شاهد، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و مشهود، روز قیامت است. آیا گفتار خداوند - عزّوجلّ - را شنیدهای که میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً»؛ [22] «ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارتدهنده و انذارکننده.» و خداوند متعال فرمود: «ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ»؛ [23] «همان روزی است که مردم در آن جمع میشوند، و روزی که همه آن را مشاهده میکنند.»
از مردم سؤال کرد که این مرد کیست؟ به او گفتند: او حسن بن علی بن ابی طالب است». [24] .
6 - دکتر محمّد عبده یمانی مینویسد: «… حسن و برادرش در دامان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تربیت شده و بزرگ شدند. لذا آن دو بر اخلاق خیر و اخلاق نبوت پایه گذاری شده تا آنکه بر آن بالا آمدند. در وجود او اوصاف جدّش و نشانههای حیات معنوی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و اخلاق عظیم و علم واسع او است. او با حشمت و جاه و وقار بزرگ شد. مردم او را دوست داشتند. زبانش عفیف بود. هرگز فحشی از او شنیده نشد. فصیح، بلیغ، و زبانی روان داشت. بلاغت و فصاحت را از جدّش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) و از پدر و مادرش به ارث برده بود…». [25] .
9
این عالم ربانی و عارف بالله در بیانات،دستور العمل ها و توصیه های خود همواره بر توجه به وجود مقدس امام زمان(عج)، ترک نکردن دعای تعجیل فرج آنحضرت و مراقبت از اعمال و رفتار در محضر امام عصر تاکید داشتند.
بخش هایی از بیانات عارفانه ایشان در راستای عشق به امام زمان (عج)
سبب غیبت امام زمان (عج) خود ما هستیم.
امام زمان (عج) (عینُ النّاظره و اُذُنُه السّامِعَه ولِسانُهُ النّاطق و یَدُهُ الباسطَه: چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا و دست گشادۀ خداوند) است. [در محضر بهجت:۱/۲۲]
به افرادی که پیش از ظهور در دین و ایمان باقی می مانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصی می شود. [در محضر بهجت:۱/۱۰۲]
ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد. [در محضر بهجت:۱/۳۱۱]
دعای تعجیل فَرج، دوای دردهای ما است
هر چند حضرت حجت (عج) از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن حضرت را می دانیم؛ و این که آیا آن بزرگوار با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی – هر چند ضعیف – خدمتش می فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می کنیم! [در محضر بهجت:۱/۳۶۴]
انتظار ظهور و فرج امام زمان (عج)، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست!
خداوند کام همۀ شیعیان را با فَرج حضرت غائب (عج) شیرین کند! شیرینی ها، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است. [در محضر بهجت:۲/۱۸]
آیا نباید در فکر باشیم و با تضرّع و زاری برای ظهور فرج مسلمان ها و مصلح حقیقی: حضرت حجت (عج) دعا کنیم؟![در محضر بهجت:۲/۳۸]
مهمتر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی (عج)، دعا برای بقای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می باشد. [در محضر بهجت:۲/۱۰۱] افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند! [در محضر بهجت:۲/۱۱۸]
هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عج) و فَرَج شخصی خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک! [در محضر بهجت:۲/۱۳۳]
امام (عج) در هر کجا باشد، آن جا خضراء است. قلب مؤن جزیرۀ خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد. [در محضر بهجت:۲/۱۷۹]
قلبها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید،! [در محضر بهجت:۲/۱۷۹]
آری، تشنگان را جرعۀ وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می دهند. آیا ما تشنۀ معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی دهد، با آن که کارش دادرسی به همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می کند؟![در محضر بهجت:۲/۳۶۹]
تا رابطۀ ما با ولیّ امر: امام زمان (عج) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطۀ ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است.[فیضی از ورای سکوت:۶۵]
روایت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک می شوند به جز کسی که برای فرج دعا می کند. گویا همین دعا برای فرج، یک امیدواری است و یک ارتباط روحی با صاحب دعا است. همین، مرتبه ای از فرج است.[گوهرهای حکیمانه:۱۱۵]
چه قدر بگوییم که حضرت صاحب (عج) در دل هر شیعه ای یک مسجد دارد![نکته های ناب: ۹۰]
خدا می داند در دفتر امام زمان (عج) جزو چه کسانی هستیم!
ما طلاب باید در این فکر باشیم که چگونه می توانیم یک امضا و تأییدی از مولایمان حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) بگیریم؟! یعنی چگونه درس بخوانیم، و چگونه رفتار کنیم، که مولایمان ما را امضا و تأیید کند؟![بهجت عارفان:۲۰۲]
منبع:http://www.faraghlit.com/%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%87%D9%85-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%AC%D8%AA-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C/
بریر بن خضیر از جمله قراء و مفسرین و اراداتمندان کوفی مکتب اهل البیت(ع) بود که از مکه همراه امام حسین(ع) شد و در کربلا نقش بسیار پر رنگی در روشنگری داشت.بریر دفاع از حریم ولایت را نعمتی می دانست که خداوند به آنها عنایت کرده است. بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان م بُرَیرَ بن خُضَیر از قبیله هَمْدانِ یمن و ساکن کوفه بود.[1] در منابع تاریخی و مقاتل از او با عنوان های گوناگون، بریر بن خضیر،[2] بریر بن حضیر،[3] بدیر بن حفیر،[4] بریر بن حصین،[5] یاد کرده اند که نام مشهور او همان بریر بن خضیر است،[6] و دیگر اسامی تصحیف شده همان اسم هستند. منابع او را مردی زاهد، عابد و از بزرگان و قاریان مسجد جامع کوفه و مفسری پرهیزگار دانسته اند که در مسجد کوفه به تدریس و تعلیم قرآن اشتغال داشته است.[7] وی از یاران امیرالمؤمنین (ع) و از اصحاب و یاران مخلص امام حسین(ع) و مدافع حریم امامت و ولایت بود.[8] بریر در جریان عاشورا، شباهت بسیاری به عمار بن یاسر، صحابی بزرگوار امیرالمومنین (ع) دارد. در جنک صفین عمار نقش بسیار مهمی در روشنگری مردم داشت. به گونه ای که معاویه بعد از شهادت عمار و مالک بن اشتر اعتراف کرد که علی[ع] دو بازوی قدرتمند داشت که هر دو را قطع کردم. در جریان عاشورا نیز بریر چون عمار نقش بسیار بزرگی در روحیه بخشی به یاران امام(ع) و روشنگری سپاه اموی داشت. از اینرو این بصیرتی بود که خداوند در اعماق وجودی بریر قرار داده بود و او از این نعمت الهی در جهت پاسداری از حق و حقیقت با تمام وجود استفاده کرد. بریر با شنیدن خبر حرکت امام حسین (ع) از مدینه به مکّه ، از کوفه به سوی مکّه حرکت کرد و در مکه به جمع اصحاب و یاران آن حضرت پیوست و از آنجا تا کربلا همراه امام بود.[9] بنابر گزارش های موجود، زمانى كه حرّ بن یزید ریاحی راه را بر کاروان امام حسین (ع) بست،ادامه مطلب
مرضیه محمدزاده در نشستی که به همت انجمن زنان پژوهشگر تاریخ در اندیشگاه کتابخانه ملی برگزار شد از نقش زنان در واقعه عاشورا و وظیفه زن معاصر سخن گفت.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
محمدزاده در ابتدای سخنان خود گفت: اولین نکته در بررسی نقش زنان در واقعه عاشورا پاسخ به این سوال است که چرا امام حسین (ع) زنان و فرزندان را نیز همراه خود بردند.
وی ادامه داد: امام حسین (ع) زمانی مدینه را را ترک کرد که یزید به حکومت رسیده بود و از والی مدینه خواسته بود تا از امام حسین (ع) بیعت بگیرد و در صورت امتناع آن حضرت، دستور قتل ایشان و همراهان وی را داده بود. پس می پذیریم که خطر جانی امام و خاندان وی را تهدید می کرد و همین موجب می شود امام به سمت مکه حرکت کند.
محمد زاده ادامه داد: اما امام مدتی بیش در مکه نماند و عازم کوفه شد چرا که در مکه امنیت جانی او و همراهانش در خطر بود و از سوی دیگر با توجه به دعوتی که از سوی مردم کوفه به امام رسیده بود، محیط کوفه برایش آماده تر بود. بنابراین امام عازم کوفه شد.
این پژوهشگر حوزه دینی افزود: تمامی این شرایط برای خاندان امام نیز وجود داشت. یعنی امنیت جانی آن ها تضمین شده نبود. محمدزاده اظهار داشت: در همراهی خاندان امام با وی نکته دیگر این بود که امام به قصد جنگ به کوفه نرفته بود. از طرفی امام می خواست نشان دهد که حرکتش یک حرکت اصلاح گرانه است و همراهی خاندان وی سبب می شد آن ها تمامی وقایع را ببینند و اگر اتفاقی افتاد ، آنها شاهد این حوادث باشند و آن را به گوش تاریخ برسانند.
معرفت شناسی زنان عاشورا
این نویسنده در ادامه با اشاره به نقش ویژه زنان در واقعه عاشورا، همراهی آنان را در چند قالب عنوان نمود: اولین مسأله از دیگاه او معرفت شناسی است.
اومعتقد است: تمامی کسانی که در این نهضت، امام را همراهی کردند از راهی که در آن قدم گذاشته بودند، شناخت داشتند. بزرگ َترین آن ها زینب (س) است که به عقیله بنی هاشم معروف است.
اما موضوعی که در این خصوص در رابطه با زن معاصر مطرح می شود این است که ما چطور می توانیم به آن ها اقتدا کنیم؟
او ادامه داد: زنان عصر ما باید کسب معرفت را جدی بگیرند و نباید لزوما دنباله رو باشند. باید خودشان صاحب نظر و اندیشه باشند. این سبب می شود پشتوانه فکری مردان باشند و چه بسا خودشان نهضت آفرین باشند. اگر این معرفت کسب شود یک زن که اینقدر توانمند است می تواند همه را به دنبال خودش بکشاند. این موضوع را ما در انقلاب خودمان هم شاهد بودیم.
مکتب شناسی
نویسنده کتاب «زنان پیامبر(ص) و زنان با پیامبر(ص)» دومین مساله را مکتب شناسی عنوان کرد و گفت: همه زنان عاشورایی افرادی بودند که نسبت به مکتب و دین ایمان کامل داشتند. به عنوان مثال، زنی در بصره می زیست به نام ماریه دختر منقذ عبدی که پدر و همسرش در جنگ جمل در رکاب حضرت علی (ع) به شهادت رسیدند. این زن خانه اش در بصره را به شکل یک دانشگاه در آورده بود و ریاست آنجا را برعهده داشت.
او در نهضت امام حسین (ع) هم خانه اش را محل تجمع افرادی کرد که آماده بودند از نهضت امام آگاهی پیدا کنند. آن هم در زمانی که در بصره عبیدالله بن زیاد حکومت می کرد. یعنی این خانه در آن شرایط حالت مخفیانه هم داشت. نامه امام به بزرگان بصره که توسط اولین سفیر امام سلیمان بن رزین به بصره آورده شد هم در خانه او خوانده می شود.
موقعیت شناسی و زمان شناسی زنان واقعه عاشورا
محمدزاده ادامه داد: سومین مطلب، زمان شناسی و موقعیت شناسی است. نمونه آن دلهم همسر زهیر َ بن قیر است. زهیر یکی از سلحشوران و مردان رزمنده است. اما هنوز در بافت های ذهنی زمان عثمان گیر کرده است. او فرمانده سپاه عثمان بود و وقتی از مکه به سمت کوفه حرکت می کند کاروان خودش را به گونه ای حرکت می دهد که با امام در یک منزل قرار نگیرند. اما سرانجام در منزلگاه خزیمیه با امام رو به رو می شود. امام موذن خود به نام حجاج بن مسروق را سراغ زهیر می فرستد تا او را به چادر امام بیاورد. زهیر امتناع می کند اما همسرش دلهم می گوید؛ زهیر، پسر فاطمه تو را فرا می خواند و نمی روی؟ و زهیر را به سمت امام حسین (ع) راهی می کند. همین می شود که زهیر در کربلا یکی از فرماندهان سپاه امام حسین (ع) می شود.
زهیر آمادگی قلبی دارد اما این دلهم است که او را در این مسیر قرا می دهد. زهیر در کربلا سخنرانی ها و خطبه ها خطاب به مردم کوفه و سپاهیان عمر سعد دارد. او اعلام می کند مرا می شناسید و می دانید که هستم. من از حسین (ع) دعوت نکردم که به کوفه بیاید اما اکنون کنارش هستم اما شما پسر فاطمه را دعوت کردید و در مقابلش ایستادید؟
مدیریت بحران حضرت زینب (س)
محمدزاده افزود: مساله بعدی مدیریت است. هر مدیر یک نبوغی دارد. ارکان ها را برای رسیدن به هدف هماهنگ می کند، موانع را می شناسد و می داند چگونه می توان از این موانع عبور کرد. اما مدیریت در بحران، کار هر کسی نیست یک نبوغ خاص می خواهد. زینب (س) از عصر عاشورا و قبل از شهادت امام، مدیریت اهل بیت امام را بر عهده دارد. چرا که امام سجاد (ع) در بستر بیماری است.
اما مدیریت زینب (س) چه بود؟ او به همه بچه ها و زنان گفت هر چه زیورآلات دارید کنار بگذارید تا هنگام هجوم به شما آسیب نرسانند.
این پژوهشگر با نقد برخی موضوعات مطرح شده در مداحی ها اظهار داشت: اصلا اینگونه نبود که برخی در مداحی ها می گویند که گوش با گوشواره جدا شد. با اندکی مطالعه در تاریخ می بینیم که با درایت و کاردانی زینب در آن شرایط هیچ بچه ای آسیب ندید و گم نشد. زینب (س) حتی حفظ جان امام سجاد (ع) بیمار را به عهده داشت.
وی ادامه داد: در کوفه، در شام و در مجلس یزید وقتی آن مرد شامی آن جسارت را در حق فاطمه دختر امام حسین (ع) کرد، باز این زینب (س) است که با کلام خودش خطاب به یزید می گوید هیچ وقت نمی توانی چنین کاری بکنی مگر اینکه اعلام کنی از دین ما خارج شده ای. او یزید را برای اسارت زن مسلمان مواخذه می کند و در نهایت این کاروان را سالم به مدینه می رساند.