سفید، زرد، آبی، قرمز، سیاه؛ پس از مدت ها تلاش برای رسیدن به موفقیت، به آخرش که می رسی، برترین رنگ کمربند مصیبت می شود: مشکی.
کلی کیف می کنی، جشن می گیری، دوستان و آشنااین را پیامک [sms] باران کنی! برای رو کم کنی بعضی ها هم که شده، مراسمی میگیری. با چشمان قلمبه، ابرو های شیب درا و لب و لوچه ی وارفته می پرسند: حالا چه کمربندی گرفتی؟ با افتخار می گویی: مشکی!!
یعنی مهم و با ارزش شدی، قوی شدی، از این به بعد همه باید حواس شان را جمع می کنند؛ چون با کوچک ترین حرکت اضافی، حسابی حالشان را می گیری!
باورکن سیاهی چادر هم همین کار کرد هارا دارد، با دهها قابلیت و توانایی دیگر! کسی جرات نمی کند دنبالت راه بیفتد، متلک بگوید، ماشینها برایت بوق بزنند و تعارف کنند؛ چون شکوه و ابهت چادرت به همه می فهماند که تو مهم و با ارزشی و شرافت خود را فدای چند لحظه لبخند و شوخی های شیطانی آنان نمی نمایی.
با چادر همه روی تو حساب ویژه باز می کنند و حساب کار دستشان می آید.
کتاب دختر باید خانوم باشد / ص 40
کسانی که نماز خود را در اوّل وقت آن به جا میآورند در مقایسه با کسانی که اینگونه نیستند، نگرش یکسانی در مورد نماز ندارند. گروه دوم هر وقت به یاد نماز خوانده نشدهی خود میافتند، دلهره و اضطرابی وجودشان را فرا میگیرد. این دلشوره ادامه دارد تا اینکه نماز خود را بخوانند و از دستش خلاص شوند. چنین نمازی، نه از روی عشق و محبّت به نماز؛ بلکه به انگیزهی رهایی از این تکلیف سخت بوده است. این افراد به نماز به عنوان تکلیفی سنگین و نگران کننده نگاه میکنند و ممکن است از اعماق وجود دوست داشته باشند که «ای کاش خداوند تکلیفی به عنوان نماز نداشت!». این نگرش موجب میشود تا به تدریج از نماز فاصله گیرد و ـ نعوذ بالله ـ برای مدتی اصل نماز را کنار بگذارد تا اینکه وقتی به یاد نماز افتاد با خود بگوید: «اصلا نماز نمیخوانم تا اینکه دلشورهی انجام ندادن این تکلیف در وجودش سایه نیندازد!».
در مقابل، کسی که نماز خود را در اوّل وقت آن به جا میآورد، هر وقت به یاد نماز میافتد نفس راحتی میکشد و از اینکه وظیفهی خود را به موقع انجام داده احساس «عزّت نفس» و «ارزشمندی» میکند. نماز این شخص، نه به نیّت ادای تکلیف و رهایی از آن؛ بلکه از روی محبّت و علاقه به خدای متعال و عشق به انجام تکلیف الهی است. نماز اوّل وقت نزد خدای سبحان ارزش بسیار زیادی دارد و تا وقتی که این نمازگزار مقید به نماز اوّل وقت است، شیطان نمیتواند به راحتی در او نفوذ کرده و توفیق نماز را از او سلب نماید.
بنابراین برای این که همیشه نماز بخوانید بهترین کار این است که مقید به نماز اوّل وقت شوید. توجه داشته باشید که شیطان برای این که نماز را از شما بگیرد، سعی دارد تا در اوّلین قدم شما را از نماز اوّل وقت دور سازد. اگر توانست کسی را از نماز اوّل وقت دور سازد، به تدریج فاصلهی او را با نماز اوّل وقت بیشتر و بیشتر میکند تا جایی که شخص را در لبهی پرتگاه ترک نماز قرار دهد و با اندک تلنگیری در تنهایی و تاریکی ترک نماز رهایش سازد. پس وقتی تصمیم گرفتید نماز را در اوّل وقت بخوانید، مقید باشید که حتی برای نیم ساعت هم که شده آن را به تأخیر نیندازید؛ چرا که پذیرش تأخیر نیم ساعتی، فتح بابی برای شیطان است تا امیدوارانه به وسوسهها و فشارهای خود ادامه دهد و شما را راضی به پذیرش تأخیرهای بیشتر نماید.
توجه: کسانی که به علت موقعیت کاری و درسی خود نمیتوانند نماز را هنگام اذان اقامه کنند، لااقل در اوّلین فرصت ممکن نماز خود را اقامه کنند، تا از فیض و برکات نماز اوّل وقت بی بهره نمانند.
منبع:اهمیت نماز اول وقت/ج1
مستحبّ است انسان نماز را در اوّل وقت آن بخواند و راجع به آن خيلى سفارش شده است و هر چه به اول وقت نزديكتر باشد بهتر است، مگر آن كه تأخير آن از جهتى بهتر باشد(1):
اول: تأخير انداختن نماز ظهر و عصر براى كسى كه مي خواهد نافله به جا آورد و همچنين تاخير انداختن نماز صبح براى كسى كه نافلهى آن را پيش از وقت به جا نياورده باشد.
دوم: كسى كه از قبل نماز قضاء دارد و مىخواهد به جا آورد(2).
*نكته: آيت الله مكارم: كسى كه نماز قضااز روزهاى پيش بر ذمّه دارد مى تواند قبل از خواندن نماز قضابه نمازاداى روزانه مشغول شود، مگر آنكه يك يا دو نماز قبل از آن باشد كه بنابر احتياط واجب بايد قبلاً بجا آورد(3).
سوم: تأخير نماز مغرب است براى كسى كه روزه است وحواسش نزد افطار است يا آن كه عده اي براي افطار كردن منتظر او مى باشند.
چهارم: كسى كه بول و يا غائط دارد پس نماز را به تأخير افكند و قضاء حاجت كند.
پنجم: كسى كه اقبال به نماز ندارد پس با تاخير نماز بخواند تا حضور قلب حاصل شود.
ششم: تأخير به جهت درك جماعت و يا تحصيل كمال ديگري مثل حضور در مسجد، زياد شدن مأمومين و امثال اينها(4).
هفتم: تأخير نماز صبح به جهت خواندن نماز شب هر گاه چهار ركعت آن را پيش از دخول صبح به جا آورده باشد.
هشتم: تأخيربراى مسافرى كه عجله داشته باشد.
نهم: شخصي كه به جهت عذر شرعي تيمم گرفته واحتمال مىدهد يا اميد دارد كه عذرش برطرف شود.
* نكته: حضرات آيات مكارم، تبريزي، صافي،سيستاني و نوري: شخصي مي تواند با تيمم در اول وقت نماز بخواند كه بداند تا آخر وقت عذرش برطرف نمي شود(5).(6)
پي نوشت:
1. توضيح المسائل مراجع، ج1، م751
2. توضيح المسائل مراجع، ج1، م1386
3. توضيح المسائل، م1200
4. توضيح المسائل مراجع، ج1، م1386
5. توضيح المسائل مراجع، ج1، م752
6. العروة الوثقى، ج1، فصل في أوقات الرواتب، م13
خصوصیات قلب یک شیعه از زبان امام حسین(ع)
امام حسین علیه السلام میفرمایند:
إنَّ شِیعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کُلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ
بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است.
منبع:
فرهنگ سخنان امام حسین /ص463
حضرت امام محمدباقر(ع) فرمودند: شباهت حضرت مهدی(عج) به حضرت عیسی(ع)، جهانگردی و نداشتن مکان خاص است.
یکی از مهمترین این امور پنهان، محل زندگی آن حضرت در طول غیبت است.»(۱)
«عدۀ کمی از مسلمین میگویند: امام عصر فرزند امام حسن عسکری که در سال ٢۵۶ متولد گشته، از این عالم به عالم «ارتقاء یهورقلیا» افته و هروقت،نوع انسانیت بسن بلوغ رسید و کدورات این عالم را رها کرد و استعداد ملاقات و مشاهدۀ امام عصر را پیدا کرد،آن حضرت را مشاهده خواهد نمود.»(۲)
«این سخن قطعنظر از اینکه فی حد نفسه مطلب غیرمعقولی است، با براهین عقلی و نقلی امامت سازش ندارد،زیرا آن براهین دلالت میکنند که: همیشه باید در بین افراد انسان، فرد کاملی که تمام کمالات انسانیت در وی به فعلیت رسیده و در متن صراط مستقیم دیانت قرار گرفته و هدایت و رهبری افراد را عهدهدار باشد، وجود داشته باشد تا نوع انسان بیغایت نماند و احکام الهی در بین آنان محفوظ بماند و حجت بر بندگان خدا تمام گردد و آن فرد برگزیده عبارتست از وجود مقدس امام.»(۳)
«برخی از نویسندهگان معروف و غیر معروف اهل تسنّن میگویند: شیعیان اعتقادشان بر این است که «مهدی موعود علیه السّلام» در شهر سامرّا در سرداب خانهشان غیبت نموده و هنوز هم در آنجا است!هرروز با اسب و یراق در آنجا کشیک میدهند تا آقایشان از همان سرداب بیرون آید و سوار اسب شود.» (۴) «آنان با نسبت دادن تهمتهای ناروا، به شیعه تاخته و معتقدان به غیبت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف را به استهزا گرفتهاند»(۵)
«البتّه این ادّعا از ابتدا پوچ و باطل است و هیچ شیعهای از عالم و جاهل بر این عقیده نیست که امام علیه السّلام در سرداب به سر میبرد یا از آنجا ظهور خواهد کرد؛[اینان]روایات فراوان شیعی را نخواندهاند که ظهور حضرت«مهدی علیه السّلام»از مکّه خواهد بود.»(۶)
«آن حضرت برای انجام وظایف و تکالیف خود از مکانی به مکان دیگر میرود و براساس حکایات معتبره در شهرها و اماکن مختلفی دیده شده است. مدینه، مکه، نجف، کوفه، کربلا، کاظمین، سامرا، مشهد و قم، از جمله آن است.
و در بعضی از زمانها و مناسبتها در مکانی مقدس حضور دارد.»(۷)
روایات در اینباره به محلهای گوناگونی اشاره کردهاند که برخی از آنها از این قرارند:
مدینه
امام باقر علیه السّلام میفرماید:«ناچار برای صاحب الزمان، عزلت و غیبتی است و طیبه(مدینه)خوب جایگاهی[برای ایشان]است.»(۸)
ابی حمزه از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود:« به ناچار برای صاحب این امر،غیبتی و به ناچار در غیبتش،عزلتی خواهد بود و چه منزل خوبی است«طیبه»و با وجود سی(نفر)وحشتی نیست.»(۹)
ذی طوی
ناحیه ذی طوی در یک فرسخی مکه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانههای مکه دیده میشود.برخی از روایات،آن محل را مکانی معرفی میکند که حضرت بخشی از زمان غیبت را در آن سپری میکند.
امام باقر علیه السّلام در اینباره فرمود:
«صاحب این امر را در برخی از این درّهها غیبتی است(و با دست خود به ناحیه ذی طوی اشاره کرد.)»(۱۰)
مسجد کوفه، سهله، کربلا و نجف
براساس حکایات معتبر،ملاقات بزرگانی چون مقدس اردبیلی،علامه بحر العلوم،شیخ محمد تقی آملی و…در مسجد سهله و کوفه صورت گرفته است.(۱۱)
دشت ها و بیابان ها
از برخی روایات نیز استفاده میشود که آن حضرت در طول غیبت، محل خاصی ندارد و همواره در سفر به سر میبرد.
از امام باقر علیه السّلام نقل شده است دربارۀ شباهتهای حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف به پیامبران الهی،چنین فرمود:
«و اما شباهت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف به حضرت عیسی علیه السّلام پس جهانگردی [نداشتن مکان خاص]است.»(۱۲)
همچنین، در توقیعی که به نام شیخ مفید صادر شده است، نیز به نامعلوم بودن مکان حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف اشاره شده است. در آن نوشته چنین بیان شده است:
«با این که ما براساس فرمان خداوند و صلاح واقعی ما و شیعیان مؤمن خود تا زمانی که حکومت در دنیا در اختیار ستمگران است در نقطهای دور و پنهان از دیدهها به سر میبریم.»(۱۳)
از مجموع این روایات و حکایات معتبر، برداشت میشود که آن حضرت در شهرها و مناطق مختلف حضور دارد و محل زندگی ایشان، جای خاصی نیست.
پس زندگی ایشان به شیوۀ عادی و معمولی است؛ زیرا اینگونه زندگی، حسّاسیتبرانگیز نیست و برای آن حضرت نیز آسانتر و طبیعیتر است.(۱۴)
چنانچه سدیر صیرفی از امام صادق علیه السّلام روایت میکند:«صاحب الامر»از این جهت با یوسف علیه السّلام شباهت دارد که برادران یوسف-با اینکه عاقل و دانا بودند و قبلا هم با وی معاشرت داشتند-وقتی پیش او رفتند تا خودش را معرفی نکرد؛ او را نشناختند و با اینکه بین او و یعقوب علیه السّلام، بیش از هجده روز راه فاصله نبود، یعقوب از وی اطلاعی نداشت.
پس چرا این مردم انکار میکنند که خداوند همین عمل را نسبت به حجّت خویش صاحب الامر نیز انجام دهد؟ او نیز در بین مردم تردّد میکند و در بازار ایشان راه میرود و بر فرشهای آنان قدم میگذارد؛ ولی[مردم] او را نمیشناسند و به همین وضع زندگی میکند تا هنگامی که خداوند به او اذن معرّفی به مردم را بدهد.»(۱۵)
منابع:
۱-درسنامه مهدویت، خدامرادسلیمان ج۲ص۱۴۲
۲- یکی از بزرگان آنها در کتاب خویش نوشته:«این عالم نازل شده بود تا ته زمین.در عصر آدم به او گفتند:بالا بیا و هنوز در هنگام بالا رفتن است و از آن کثافتها و غلظتها و غبارها نرسته و به هوای صاف نرسیده است.پس اینجاها مقام ظلمات است و در ظلمات،دینی میجویند و عملی میکنند و اعتقادها دارند و چون از این غبارها بگذرند و داخل هوای صاف شوند،آفتاب رخسارۀ ولی را مشاهدتا ببینند و انوار او را مشاهده کنند و از او علانیه و بیپرده منتفع شوند،و احکام،احکام دیگر شود و دین دیگر دین،و وضع دیگر وضع.
پس باید ما برویم تا آنجا که ولی ظاهر است برسیم نه آنکه ولی به پیش ما آید.اگر ولی پیش ما آید و ما قابل نباشیم از او منتفع نشویم پس اگر او به پیش ما آید و ما به همین احوال باشیم او را نخواهیم دید و منتفع نخواهیم شد و خلاف حکمت هم هست و اگر قابلیت ما تغییر کرده و بهتر شدهایم پس معلوم است بالاتر رفتهایم پس معلوم شد که:ما باید بالا رویم تا به آن مکان برسیم و نام آن مکان در زبان حکمت«هورقلیا»است.
دادگسترجهان ،ابراهیم امینی ص۷۵ به نقل از کتاب ارشاد العوام تألیف محمد کریم خان،چاپ کرمان سال ١٣٨٠ هجری ج ٣ ص ۴٠١
۳- دادگسترجهان،ابراهیم امینی صص۷۵-۷۴
۴-سیمای جهان در عصر امام زمان (عج)،محمد امینی گلستانی ،ج ۱،ص۲۲۲
۵- درسنامه مهدویت،خدامرادسلیمان ج۲ص۱۵۰
۶-سیمای جهان در عصر امام زمان (عج)،محمد امینی گلستانی ،ج ۱،ص۲۲۳
۷- مهدویت (پیش از ظهور)،رحیم کارگرص ص۱۷۶
۸-همان به نقل از کافی،ج ١،ص ٣۴٠،ح ١۶،باب فی الغیبه
۹- سیمای جهان در عصر امام زمان (عج)،محمد امینی گلستانی ،ج ۱،ص۲۲۳به نقل از کافی:٣٣٨/١ و ٣۴٠؛غیبت نعمانی:ص ٩٩؛بحار الأنوار:١۵٧/۵٢ ب ٢٣ ح ٢٠؛غیبت طوسی:ص ١٠٢
۱۰- درسنامه مهدویت ص۱۴۹ به نقل از غیبت، نعمانی ،ص ١٨١
۱۱- ر.ک:توجهات ولی عصر(عج)به علما و مراجع،ص ١۴۶-١۵۵
۱۲-همان به نقل از دلائل الامامه، طبری،ص ٢٩١
۱۳- بحار الانوار، علامه مجلسی،ج ۵٣،ص ١٧۴
۱۴- مهدویت (پیش از ظهور)،رحیم کارگرص ص۱۷۸
۱۵-همان به نقل از بحار الانوار،ج ۵٢،ص ١۵۴؛کمال الدین،ج ٢،ب ٣٣،ج شباهت امام زمان(عج) به حضرت عیسی(ع)/ صاحبُ الامر همواره در سفر است