«زكـريـا بـن آدم بن عبداللّه بن سعد اشعرى قمى» از اصحاب بزرگ و والا مقام امام رضا(عليـه السـلام) و امام جواد(عليـه السـلام ) بود. وى فردى ثقه و وجيه بود. و آن دو امام همام نسبت به او عنايت خاصى داشتند.
«عـبـداللّه بـن صـلت قـمـى» مى گويد: در اواخر عمر امام جواد(عليـه السـلام ) خدمت ايشان رسيدم آن حضرت فرمود:
خداوند صفوان بن يحيى ، محمد بن سنان ، زكريا بن آدم و سعد بن سعد را از جانب من جزاى خير دهد چه اين كه نسبت به من وفادار بودند. وى شـخـصـى مـورد اعتماد بود و امام هشتم يكى از اصحاب خود را براى فراگيرى معارف دينى نـزد او فرستاد. على بن مسيب مى گويد: به امام رضا عليه السلام عرض كردم چون راه من دور است و نمى توانم هر زمان كه خواستم خدمت شما برسم، بفرماييد كه آگاهي هاى لازم دينم را از چه كسى فرا گيرم؟
امام (عليـه السـلام ) فرمود: از زكريا بن آدم قمى كه او بر دين و دنيا امين است.
عـلى بـن مـسـيـب گـويـد: وقـتـى بـازگـشـتـم خـدمت زكريا رسيدم و آنچه احتياج داشتم ، پرسيدم.
امام جواد عليه السلام پس از وفات زكريا به بعضى از اصحابش نوشت :
به ياد آوردم آنچه از قضاى الهى بر زكريا جارى شد، رحمت خدا بر او باد روز ولادتش و روز وفـاتش و روزى كه زنده و مبعوث مى گردد. در حالى كه عارف به حق بود عمرش را گذرانيد و بـه حـق اقـرار داشـت ، در راه حـق مـشـكـلات را بـرا ى خـدا تـحـمل كرد و به انجام وظيفه و آنچه خدا و رسولش مى خواستند قيام نمود. رحمت خدا بر او باد كـه از دنـيـا رفـت در حـالى كـه نـه پـيـمـان شـكـسـت و نـه آن را تبديل نمود. خدا او را مطابق نيتش جزا دهد و بهترين آرزويش را به وى عطا كند.
* «زكـريـا بـن آدم» در شـهر قم وفات يافت و در جنب بارگاه حضرت معصومه عليها السلام در قبرستاني كه بعدها به «قبرستان شيخان» معروف شد مدفون است. در اين قبرستان قديمي، علاوه بر مرقد مبارك زكريا بن آدم، مقبره مقدس زكريا بن ادريس پسرعموي زكريا و از ياران باوفاي ائمه اطهار - و نيز مرقد آدم بن اسحاق بن آدم - برادرزاده زكريا قرار گرفته است و بعدها بسياري از عالمان و شهيدان در جوار آنان دفن شدند. (دانش نامه اسلامي)
منبع:
تاريخ زندگانى ائمه(امام محمد تقى عـليـه السـلام)رمضانعلى رفيعى
خداوند دو گونه رحمت دارد ؛ یکی رحمت عام خدا که شامل دوست و دشمن، مومن و کافر، نیکوکار و بدکار می باشد، رحمت دیگر رحمت خاص اوست که از آن به رحمت (رحیمیه) یاد می شود.
این نوع رحمت ویژه بندگان صالح و فرمان بردار اوست، زیرا آنها به حکم ایمان و عمل صالح، شایستگی این را یافته اند که از رحمت و بخشش و احساس خاصی که آلودگان و تبهکاران از آن بهره ای ندارند ، برخوردار شوند.
در قرآن کریم فراوان می توان داستان و حکایت افرادی که مورد لطف و رحمت خداوند قرار گرفته اند یافت، از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره داشت:
حضرت یعقوب علیه السلام
یکی از این موارد، رحمت خاص خداوند به حضرت یعقوب علیه السلام است و این رحمت خداوند، در نتیجه صبر و استقامت آن حضرت در مواجهه با بلایا و ناامید نشدن از رحمت خداوندی و حسن ظن به ذات مبارکش بوده است.
الف) امید به رحمت خداوند
حضرت یعقوب بعد از ، از دست دادن فرزند دیگرشان بنیامین نه تنها امیدش را از خداوند متعال سلب نکرد بلکه فرمود: فرمود: “امید است خداوند همه ایشان را به من برگرداند"(یوسف/ 83) و همانگونه نیز شد و با این جمله اظهار امیدوارى کرد به اینکه هم یوسف برگردد و هم برادر مادریش و هم برادر بزرگش، و از سیاق برمىآید که این اظهار امیدواریش مبنى بر آن صبر جمیلى است که او در برابر تسویلات نفسانى فرزندان از خود نشان داد و این است ثمره امید به خداوند.
مردى از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم درخواست کرد که چیزى به من بیاموز تا با انجام دادن آن خدا در آسمان و مردم در زمین مرا دوست داشته باشند، حضرت به او فرمود: (فقط) به آنچه در نزد خداست، چشم امید داشته باش تا خداوند تو را دوست بدارد، و به آنچه که در نزد مردم است بىمیل و رغبت باش، تا مردم نیز تو را دوست داشته باشند. (پاداش نیکی ها و کیفر گناهان / 461 )
و فرمود: با اینکه خدا رحمتش از همه چیزها وسیعتر است، خدا تعجّب مىکند که چرا بندگان ناامیدند. (إرشاد القلوب / ترجمه سلگى / ج1 / 279)
ب) حسن ظن به خداوند
یکی دیگر از ویژگیهای حضرت یعقوب که منجر به رحمت خداوندی گردید حسن ظن آن حضرت به خداوند متعال بود : عَسَى اللّهُ أَن یَأْتِیَنِی بِهِمْ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ” صرف اظهار امید است نسبت به بازگشت فرزندان، به اضافه اشاره به اینکه به نظر او یوسف هنوز زنده است. چرا که من مىدانم” او از درون دل همه آگاه است و از همه حوادثى که گذشته و مىگذرد با خبر به علاوه او حکیم است و هیچ کارى را بدون حساب نمىکند". (إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ).
روایت در باب حسن ظن به خداوند فراوان است از آن جمله امام رضا علیه السّلام فرمود: به خدا خوش گمان باشید. زیرا خداى عزوجل می فرماید: من نزد گمان بنده مۆمن خویشم، اگر گمان او خوبست، رفتار من خوب و اگر بد است، رفتار من هم بد باشد. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى / ج3 / 116)
حضرت داود علیه السّلام گفت: بار خدایا کسى که تو را شناخت و به تو حسن ظن پیدا نکرد، هرگز به خدا ایمان نیاورده است. (مشکاة الأنوار / ترجمه عطاردى/ 32)
حضرت لوط
ما او را در رحمت خاص خویش داخل کردیم” (وَأَدْخَلْنَاهُ فِی رَحْمَتِنَا)” چرا که او از بندگان صالح بود” (إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ). (انبیاء/75)
لوط از پیامبران بزرگى است که هم عصر با ابراهیم بود، و همراه او از سرزمین بابل به فلسطین مهاجرت کرد، و بعداً از ابراهیم جدا شد و به شهر” سدوم” آمده ف چرا که مردم آن منطقه غرق فساد و گناه، مخصوصا انحرافات و آلودگی هاى جنسى بودند.
او بسیار براى هدایت این قوم منحرف تلاش و کوشش کرد، و در این راه خون دل خورد، اما کمتر در آن کوردلان اثر گذارد.
سرانجام چنان که مىدانیم قهر و عذاب شدید الهى آنها را فرا گرفت، و آبادی هایشان به کلى زیر و رو شد، و جز خانواده لوط (به استثناى همسرش) همگى نابود شدند.
رحمتی که شامل حال حضرت لوط گردید ؛ یکی نجات او و خانواده اش از آن شهر و دیار ” ما او را از شهر و دیارى که کارهاى پلید و زشت انجام مىدادند رهایى بخشیدیم” (وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْقَرْیَةِ الَّتِی کَانَت تَّعْمَلُ الْخَبَائِثَ )(انبیاء/74) رحمت دیگر : می فرماید به لوط داوری و دانش عطا کردیم… .
در آیه 75 می فرماید او را وارد رحمت خویش کردیم، نمی فرماید او رحمت است، رحمت شد. در اینجا می فرماید او را وارد رحمت خویش گرداندیم : این رحمت ویژه الهى بی حساب به کسى داده نمىشود، این شایستگى و صلاحیت لوط بود که او را مستحق چنین رحمتى ساخت و در اینجا مراد از” رحمت"، مقام ولایت و یا نبوت است.
حضرات اسماعیل، ادریس، ذالکفل
دیگر از پیامبران الهى ” اسماعیل” و ” ادریس” و ” ذا الکفل” است که خداوند آنها از صابران و شکیبایان دانسته و می فرماید (وَ إِسْماعِیلَ وَ إِدْرِیسَ وَ ذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصَّابِرِینَ).
هر یک از آنها در طول عمر خود در برابر دشمنان و یا مشکلات طاقت فرساى زندگى ، صبر و مقاومت به خرج دادند و هر یک الگویى بودند از استقامت و پایمردى.
سپس بزرگترین موهبت الهى را در برابر این صبر و استقامت براى آنان چنین بیان مىکند :” ما آنها را در رحمت خود داخل کردیم، چرا که آنها از صالحان بودند” (وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی رَحْمَتِنَا إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ). (انبیاء/86)
جالب اینکه نمىگوید ما رحمت خود را به آنها بخشیدیم، بلکه مىگوید:
آنان را در رحمت خود داخل کردیم.
سخن آخر
مواردی که از رحمت خداوندی درباره بزرگان یاد شد و موارد دیگر مانند حضرت ایوب، حضرت نوح و … همگی بیانگر یک اصل اساسی است و در آیه ” عَسَى رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ ” (الاسراء/8) به این اصل اشاره شده است که ربوبیت خداى تعالى، اقتضاى آن را دارد و آن اصل این است که: بر بندگان خود- در صورتى که به مقتضاى خلقت خود مشى کنند- رحم کند و به سوى فطرتشان ارشاد نماید و این رحمت عام خداوندی است مگر اینکه از خط مرزى خلقت خود منحرف گشته و از راه فطرت بیرون شوند.
پیامبران نیز بعد از پشت سر گذاردن ابتلائات و انجام رسالاتشان بود که شایستگی رحمت خاص خداوند را یافتند.
سخن دانشمندان اهل سنت در شأن حضرت فاطمه علیها السلام .
1. سیوطی: « ما عقیده داریم که برترین زنان عالم، مریم و فاطمه هستند».
2. آلوسی: « فاطمه از همه زنان گذشته و آینده برتر است ». با این حدیث برتر بودن فاطمه علیها السلام بر تمام زنان ثابت می شود، زیرا او روح و روان رسول خداست از این رو بر عایشه نیز برتری مییابد».
3. سهیلی: وی بعد از نقل حدیث معروف « فاطمةٌ بضعةٌ منی » می گوید :« من هیچ کس را مساوی با بضعة رسول الله نمی دانم ».
4. ابن الجکنی: « بنابر قول صحیحتر فاطمه از همه زنان افضل است».
5. شنقیطی: «همانا سروری فاطمه زهرا، از جانب دین اسلام امر واضح و روشنی است وبر کسی پوشیده نیست، زیرا وی پاره تن پیامبر است وآن چیزی که زهرا را آزار دهد، پیامبر را می آزارد و آن چه که زهرا را نارحت کند، پیامبر را ناراحت می کند. همان طورکه درحدیث صحیح از پیامبر نقل شده و هر دو حدیث از مسور بن مخرمه آمده است که: شنیدم از رسول خدا که بالای منبر بود و می فرمود : فاطمه پاره تن من است آن چه که فاطمه را آزار دهد ، مرا آزار می دهد و آن چه که او را ناراحت کند، مرا ناراحت می کند».
6. توفیق ابوعلم: «در عظمت شأن و رفعت مقام ارجمند او، همین بس که تنها دختر بزرگوار پیامبر صلی الله علیه واله و همسر گرامی امام علی بن ابی طالب ـ کرم الله وجهه ـ و مادر حسن و حسین است. زهرا، همان بانویی که میلیون ها آدمی را چشم و دل به سوی اوست و نام گرامیاش بر زبان ایشان است. زهرا، آن شهاب نور افشان آسمان نبوت و اختر فروزان فلک رسالت و بالاخره، آن والاترین بانوی آفرینش. اما همه این تعبیرات، جز بخشی اندک از دنیای فضیلت و شرافت او را آیینه داری نمی کند و جز مختصری از فضایل و مناقب او را نمایش گر نیست».
منبع:
کتاب شخصیت حضرت زهرا(س) در قرآن از منظر تفاسیر اهل سنت، به قلم محمدیعقوب
امام رضا(علیه السلام) ميفرمايد: “خداوند تبارك و تعالي، فاطمه را “فاطمه” ناميد. (بحار الانوار، ج 43، ص 13)
حضرت علي(علیه السلام) از امام صادق(علیه السلام) نقل كرده است: “فاطمه را فاطمه ناميدند؛ زيرا خدا او و ذريه او را كه موحد هستند و به آنچه بر من نازل شده ايمان دارند از آتش دور ميدارد.” (بحار الانوار، ج 43، ص 18)
امام صادق(علیه السلام) هم چنين ميفرمايد: “فاطمه را زهرا ناميدند؛ زيرا وقتي در محراب عبادت و نماز قرار ميگرفت، نور او بر اهل آسمانها ظاهر ميشد". (همان، ص 19)
آموخته ام ازکه و چگونه رانمی دانم ولی این را میدانم که
وقتی ناامید میشوم
واز هیچ کس حتی کسانی که خود را حلال مشکلات میدانند هیچ کاری بر نمی آید
خداوند با تمام عظمتش ناراحت میشود
و عاشقانه انتظارعاشقانه میکشد که به رحمتش امیدوار شوم . . .
پس چه قدر من کج فهم و بی خردم که انتظار عاشقم را حس نمی کنم
خداوند با تمام عظمتش می گوید ای بنده ی بی صبرم
پس هرگز ناامید نشو و همچنان امیدوار بهترین ها را از خدا طلب کن
خداوند بخشنده ایی عظیم است.
منبع :دلنوشته