ormal">
ما را نسیم پرچم تو زنده می کند
زخمی است دل که مرهم تو زنده می کند
خشکیده بود چند صباحی قنات اشک
این چشمه را ولی غم تو زنده می کند
آه ای قتیل اشک، نفس های مرده را
شور تو، روضه و دم تو زنده می کند
ای خونبهای عشق، چه خوش گفت پیر ما :
اسلام را محرم تو زنده می کند
ما با غذای نذریتان رشد کرده ایم
جان را عطای حاتم تو زنده می کند
آقا جسارت است، ولی داغ شیعه را
انگشتر تو، خاتم تو زنده می کند
بالای تل هم آتش این قوم خفته را
آن خواهر مکرم تو زنده می کند
این کشته فتاده به هامون حسین اوست
خود را به اسم اعظم تو زنده می کند
فردای محشر و غم و طوفان وتشنگی
ما را امید زمزم تو زنده می کند
-آب را گل نكنيد
شايد از دور علمدار حسين
مشك طفلان بر دوش
زخم و خون بر اندام
مي رسد تا كه از اين آب روان
پر كند مشك تهي
ببرد جرعه آبي برساند به حرم
تا علي اصغر بي شير رباب
نفسش تازه شود
و بخوابد آرام…
آب را گل نكنيد
كه عزيزان حسين
همگي خيره به راهند كه ساقي آيد
و به انگشت كرم
گره كور عظش بگشايد
آب را گل نكنيد
كه در اين نزديكي
عابدي تشنه لب و بيمار است در تب و گريه اسير
آب را گل نكنيد كه بود مهريه مادرشان
نه همين آب كه هر جاي دگر رودي و نهري جاريست
مهر زهراي بتول است
از اين است كه من مي گويم
آب را گل نكنيد ، آب را گل نكنيد
الهم اجعلني عندك وجيها بالحسين
شرايط ثبت نام
ماندگاري در خط ائمه و اهل بيت
مواد درسي
40 روز
كسب معرفت از كلام امام حسين (ع)(40 حديث از امام حسين )
قرائت 40 روز زيارت عاشورا
مطالعه و خلاصه يك كتاب با موضوعيت محرم و عاشورا
تمرين و مراقبت برترك هر روز يك گناه تا اربعين
برنامه هاي كلاسي
كلاس ها به صورت غير حضوري است
تجمع شاگردان هر درده روز يكبار در كتابخانه جهت بررسي تكاليف محول شده
پايان كلاسها اربعين 92
شروع كلاس پنج شنبه 92/8/23
باز باران با ترانه ، مي خورد بر بام خانه
بادم آمد كربلا را، دشت ژرشور و بلا را
گردش يك ظهر غمگين ، گرم وخونين
لرزش طفلان نالان ، زير تيغ و نيزه ها را
با صداي گريه هاي كودكانه ،
و در اين صحراي سوزان
مي دود طفلي سه ساله ، پر ز ناله
دل شكسته پاي خسته ….باز باران قطره قطره
مي چكد از چوب محمل ، آخ باران…
كي بباري بر تن عطشان ياران
تر كند از آن گلو را ، آخ باران…آخ باران !
مهلا حاجي آبادي
ای پدرجان! خیر مقدم گویمت
گاه میبوسم، گهی میبویمت
نرگس چشمان خود را باز کن
کم برای دختر خود، ناز کن
گوش کن، درد دلم بشْنیدنی است
حال زهرای سهساله، دیدنی است
من تو را بهتر ز جان میدانمت
بر روی دامان خود بنْشانمت
من ز مهمانداریام هستم خجل
نیست بر خوانم به غیر از خون دل
گاه خوردم کعب نی، از آن و این
گاهگاهی میشدم نقش زمین
حال میدانم که نازم میخری
باغبان! نیلوفرت را میبری
گر بری همره مرا، ای هست من!
عمّه راحت میشود از دست من
عمّهجان! آمد مرا صبح وصال
میروم امشب، حلالم کن حلال
منبع / اشعار عاشورایی