س: در مورد محاسبه اعمال و نحوه اين محاسبه توضیح بفرماييد؟
ج: محاسبه معلوم است ديگر. آدم شب كه مي خواهد از كار كنار بكشد و بخوابد ببيند صبح تا حالا چه كار كرده است؟ يك حساب اجمالي از كارهایی كه با چشم و گوش و زبان و دست و پا انجام داده استبکند و ببيند در آن گناه بوده است يا نه؟ اگر گناه است استغفار كند و تصميم بگيرد که فردا ديگر انجام ندهد، اگر گناهي نيست سپاسگزاري كند و فردا ادامه بدهد.
امّا مراقبت مهمتر از محاسبه است. چون اگر مراقبت نباشد حرام از دست آدم در مي رود (انجام میدهد). ولی مراقبت نميگذارد. لذا امام صادق صلوات الله و سلامه عليه فرمودند: سه چيز سيدُ الأعمال است و يا مشكلترين كارهاست[1]، يكي از آنها را فرمودند: همين مراقبت است. فرمودند: «ذِكْرُ اللَّهِ عَلَى كُلِ حَالٍ»،در هر حالي، هر كجا هستي، بيابان، خيابان، در اتاق، بيرون، به ياد خدا باش. فرمودند: نه اينكه شما بگويي «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقَطْ» ، نه، منظورم اين نيست، اگر چه اين هم ياد خداست، امّا آن چيز كه من ميخواهم بگويم آن مقدمه تربيتي دارد، اين نيست. فرمودند: آن اين است، هر وقتي خواستي با چشم نگاه كني، با زبان حرف بزني، با گوش بشنوي، با دست و پا كاري بكني، فوراً ببين حلال است يا حرام؟ اگر ديدي حلال است انجام بده امّا اگر حرام بود تركش كن، اين مراقبت است. اگر دو سه هفته اين جوري كار كني آدم ميتواند مسلّط بر اعضاء شود و ديگر از او كار حرام سر نزد. و الّا اگر مراقبت در انجام عمل نباشد آدم طبق عادت معمول عمل میكند از لاي دستش حرام در ميرود آن وقت شب بايد با محاسبه آن را گير بياورد، مراقبه كار محاسبه را هم آسان ميكند.
منبع:پرسش و پاسخ از سالک الی الله حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه/مدرسه علمیه حضرت صاحب الأمر عجل الله فرجه
عده ای از جوانان (مرد) خدمت حضرت علامه حسن زاده آملی(حفظه الله) رسیدند و از حضرتش خواستند که آن ها را نصیحتی بفرمایند.
علامه فرمودند: سعی کنید با نامحرم رابطه نداشته باشید چه زن باشد چه مرد!!
گفتند: آقا مگر مرد هم نامحرم می شود؟
علامه فرمودند: هر کس با خدا ارتباط ندارد نامحرم است.
منبع: سلوک/ علامه حسن زاده املی
پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانى خود را اصلاح كن. پيران نيز بايد بدانند كه تا در اين عالم هستند مىتوانند جبران تبهكارىها و معصيتها را بكنند و اگر از اين جا منتقل شدند كار
از دست آنان خارج است. دل بستن به شفاعت اولياء- عليهم السلام- و تجرّى در معاصى از خدعه هاى بزرگ شيطانى است. شما به حالات آنان كه دل به شفاعتشان بسته و از
خدا بیخبر شده و به معاصى جرأت مىكنيد بنگريد، نالهها و گريه ها و دعاها و سوز و گدازهاى آنان را ببينيد و عبرت بگيريد. در حديث است كه حضرت صادق- عليه سلام اللّه- در اواخر عمر،
بستگان و فرزندان خود را احضار نمود و قريب به اين مضمون به آنان فرمود كه: «فردا با عمل بايد در محضر خداوند برويد و گمان نكنيد بستگى شما به من فايده دارد»
منبع:صحیفه امام خمینی (ره) ج 16 ص222
محال است از نفوس پلید شیطانی، خیری صادر شود. نفوس شیطانی، توفیق بر انجام خیر ندارند. نفس باید الهی و تابع رضای خدا باشد، تا بتوانند کار خیری انجام دهد. نفس تا جنبه
الهی پیدا نکند، اگر به شما ناهار هم بدهد گمان نکنید احسان است. اگر دقیق متوجه شوید، باطنش یک طرح شیطانی است. بنابراین، ملاک در عمل صالح این است که وجه ی عمل، حیثیّت
الهی (داشته) باشد، گرچه نسبت، نسبت الهی نباشد. اگر نسبت الهی شد، ولی وجه عمل شیطانی باشد، آن عمل از اعمال صالح نیست.
منبع: نردبان آسمان ، آیت الله بهاءالدینی (ره) ، چاپ دوازدهم ، انتشارات قدسیان ،1389 ، ص 72
گویا آسمان مدینه رنگ و بوی عزا گرفته. ام البنین علیها السلام در بستر غنوده و خاطرات تلخ و شیرین گذشته را به یاد می آورد. خاطراتی که یادآور گذشته پرفراز و نشیب اوست.
اولین خاطره ای که در ذهنش نقش می بندد، زمانی است که عقیل او را برای برادرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام خواستگاری کرد و گفت:
علی علیه السلام همسری می خواهد که از او فرزندی جنگجو و تک سوار پدید آید، پسری که قهرمان عرب لقب گیرد. و آن زن کسی نبود جز فاطمه کلابیه; آری فاطمه!
فاطمه ای که می خواست جای خالی فاطمه سفرکرده را برای علی علیه السلام و کودکان داغدارش پرکند. و گیسوان زینب علیها السلام را به جای مادر مهربانش زهراعلیها السلام شانه بزند و دست نوازش بر سر و روی حسنین علیهما السلام بکشد و ام کلثوم را مادرانه در آغوش گیرد.
از این پس او بانوی خانه ای می شد که انوار لاهوتیش تا فراسوی ملکوت کشیده شده بود و گذرگاه فرشتگان و ملائک مقرب درگاه حق بود و قدسیان عالم بالا، فوج فوج برای تبرک جستن از این وجودهای نازنین هبوط می کردند.
آری فاطمه قدم به خانه ای می گذاشت که داغ فراق فاطمه علیها السلام زخمی عمیق و جان سوز در دل یتیمانش پدید آورده بود و زینب علیها السلام در دوران کودکی خانه دار کوچک این سرای بهشتی شده بود.
و علی علیه السلام چه عاشقانه او را فاطمه خطاب می کرد، ولی وقتی نام فاطمه علیها السلام از زبان علی علیه السلام در خانه طنین انداز می شد، اشک غم در چشمان زینب حلقه می زد و رنگ از رخسار حسین علیه السلام می پرید و قلب او با دیدن این صحنه های جانسوز شرحه شرحه می شد. او از علی علیه السلام خواست تا او را با این نام نخواند. زیرا نام فاطمه علیها السلام داغ یتیمان فاطمه علیها السلام را زنده می کرد. و آن گاه که عباس علیه السلام، عبدالله علیه السلام و عثمان علیه السلام و جعفرعلیه السلام، زمین خاکی و عرش الهی را غرق در شادی و سرور کردند او را ام البنین علیها السلام خواندند و چه نیکو نامی:
مادر پسران!
پسرانی که بارها و بارها آنان را فدائی حسین علیه السلام خوانده بود. حسین علیه السلام که با هر لبخندی، او را جانی دوباره می بخشید و روح بی تابش را آرامش می داد.
او به یاد آورد زمان تولد عباس علیه السلام را; آن هنگام که علی علیه السلام دستان او را غرق بوسه کرد و بی قرار گریست و در پاسخ علت بی قراری و اشک فرمود: “این دست ها روز عاشورا در راه فرزندم حسین علیه السلام جدا خواهد شد.”
و بارها از زبان زینب علیها السلام شنیده بود که چگونه عباس علیه السلام وفا و ادب را شرمنده خویش کرد و با دستان فتاده اش حماسه ازلی آفرید.
نیز زمانی را به یاد آورد که کاروان زخمی اسراء به مدینه بازگشتند. او کنار قبر رسول خداصلی الله علیه وآله، زینب علیها السلام را در آغوش فشرد و پیش از همه از مولایش حسین علیه السلام پرسید; زانوان زینب علیها السلام سست شده، قلبش فرو ریخت و گریه امانش را برید و فریاد برآورد:
«حسین علیه السلام را با لب تشنه سر بریدند»
و زمانی را به یاد آورد که سپر خون آلود عباس علیه السلام را از میان چادرش بیرون آورد و مقابل دیدگان اشکبار ام البنین نهاد; در این لحظه آن چنان قلبش به درد آمد که بی هوش در خاک غلطید.
پس از آن، دیگر بقیع رنگ تلخ سکوت را بر خود ندید. ندبه های ام البنین علیها السلام دوست و دشمن را به فغان وا می داشت و زمین و آسمان را به لرزه می انداخت.
حال، پس از تمامی شدائد و سختی های روزگار، لحظه وصال نزدیک است.
عباس علیه السلام با بال های گشوده در میان دروازه بهشت ایستاده و ورود مادرش را انتظار می کشد زهراعلیها السلام و علی علیه السلام با تبسمی شیرین بر لب، چشم بر آسمان دوخته اند. حسین علیه السلام با عبایی سپید بر دوش، در میان خیل ملائک برای دیدارش لحظه شماری می کنند.
ام البنین علیها السلام با قلبی آرام چشم از این دنیای فانی فرو می بندد و به سوی آسمان معبودش پرمی گشاید و یقین دارد که بهشت و تمامی ساکنان افلاکیش حضور سبز او را می طلبند.
منبع: دیدار آشنا، شهریور 1380، شماره 15.