آنشب مصلی شور و حال دیگری داشت
در سوگ گل بلبل مقال دیگری داشت
آنشب هزاران شمع با پروانه می سوخت
ساقی به خواب و باده در پیمانه می سوخت
آنشب شفق در باغ دلها لاله می کاشت
در دشت آزادی نهال ناله می کاشت
آنشب فلق را داد غم پیمانه ی خون
کانون روح آباد شد ویرانه ی خون
آنشب شب شام غریبان سحر بود
مرغ سحر را سر نهان در زیر پر بود
آنشب جماران در فراق یار می سوخت
در سینه دلها از غم دلدار می سوخت
آنشب زمین آتشفشان درد و غم بود
از بار ماتم قامت خرداد خم بود
آنشب قضا لوح قدر را آب می داد
گهواره ی فت آسمان را تاب می داد
آنشب غروب آفتاب زندگی بود
پایان عمر مظهر آزادگی بود
آنشب هزاران دیده چون ابر بهاران
می ریخت اشک از ماتم پیر جماران
آنشب چراغ عمر ما خاموش می گشت
تابوت شادی بر فراز دوش می گشت
آنشب زمان از نای جای فریاد می زد
فریاد از بی رحمی صیّاد می زد
آنشب مصلّا بود و تابوت بلورین
برگرد آن تابوت خلقی زار و غمگین
آنشب مصلّا کربلای دیگری بود
در نای ما شور و نوای دیگری بود
آن یک چون گل از غم گریبان چاک می کرد
با ناله خود رخنه در افلاک می کرد
آن یک به خود می گفت این گل چیدنی نیست
روح خدا و مرگ باور کردنی نیست
منبع:
باب الحرم
اثر كمك به نيازمندان
حضرت سجاد(ع) در سفرى به مكه به كبوتران حرم چشم دوخت و فرمود: اى مردم علت بودن اين كبوتران
را در حرم ميدانيد چيست؟ گفتند: پسر رسول خدا علت چيست؟ حضرت فرمود ابتدائى كه اينجا به وجود آمد
مردى خانهاى داشت كه در آن درخت خرمائى بود، كبوترى در سوراخ يكى از شاخه
هاى آن نخل پناه گرفت و
مشغول زندگى شد، وقتى از آن كبوتر جوجه به عمل آمد، آن مرد بالاى درخت رفت و جوجه كبوتر را گرفت و
آن را ذبح كرد! زمان طولانى گذشت و براى كبوتر نسلى نبود تا به خداوند از عمل ظالمانه آن مرد شكايت
كرد، به او گفته شد اگر اين بار پس از جوجه دار شدنت اين مرد بالاى درخت آمد و نسبت به جوجه
هات دست
اندازى كرد، از درخت ميافتد و ميميرد. چون جوجه كبوتر بزرگ شد، مرد بالاى درخت رفت، كبوتر ماده به نظاره
نشست كه چه وضعى براى آن مرد پيش ميآيد، چون شاخه را گرفت، گدائى درب خانه آمد و اظهار حاجت
كرد، مرد از درخت پائين آمد و چيزى به گدا داد و دوباره به بالاى درخت رفت و جوجه را گرفت و ذبح كرد و
حادثه
اى هم متوجه او نشد. كبوتر كه دوباره جوجهاش را از دست داده به پروردگار ناليد كه اين چه مسئله
اى
است؟ به كبوتر گفته شد: اين مرد حادثه مرگش را با صدقه تلافى كرد لذا مرگ از او برطرف شد، ولى تلافى
حادثه تو به اين است كه خداوند در آينده نسلت را زياد خواهد كرد، و تو و نسلت را در جايگاهى قرار خواهد
داد كه تا قيامت كسى از آدميان حق برانگيختن شما را نخواهد داشت، و اين كبوتران حليف حرم شدند و تا
قيامت در امن و امانند.
منبع:
پایگاه عرفان
“قرآن میفرماید: تشکیلات ما هم حساب و کتاب دارد. هر ذرهای که از بدن شما کم میشود، میدانیم چند گرم کم شد. «قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ» (ق/ ۴)هفتاد کیلو، هشتاد کیلو کمتر یا بیشتر مرده را زیر خاک میکنند. یک گرم یک گرم هم که کم میشود، ما حسابش را داریم.
دریافت نعمتها بر اساس تقدیر الهی
نعمتهایی که به شما دادیم همه حساب و کتاب دارد. «عِنْدَنا خَزائِنُهُ» (حجر/ ۲۱) اینکه تو داری خزینهاش نزد ماست. «وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» آنچه به شما میدهیم اندازه گیری شده است. مثل قندی که به خانه میآورند و بعد حبه حبه میشود. امروز سهم ما این است؛ لذا در رزق هم نباید زور زد. تلاش آری، حرص هرگز! ما باید تلاش کنیم، اما نباید حرص بزنیم، چون با حرص و حسادت ما رزق ما کم و زیاد نمیشود.
حتی مرگ که آخرین نفس ما چه ساعتی است، حساب و کتاب دارد. «قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْت» (واقعه/ ۶۰) «قَدَّرْنا» یعنی دقیقههای عمر شما حساب شده است. منتهی ما حساب این حساب و کتابها را نداریم و غافل هستیم. قرآن گله میکند و میگوید: بعضیها به فکر حساب و کتاب نیستند. میگویند: امروز خوش باشیم و کاری به فردا ندارند. این جنایتها و ظلمها که میشود بخاطر این است که ما خانه را بیحساب و کتاب میدانیم. شما اگر وارد یک خانه شدی، بدانی در این خانه دوربین است. حساب و کتاب است. آرام زندگی میکنی. اما اگر بدانی این خانه دوربینی ندارد، صاحبی ندارد، حسابی ندارد. میگویی: هرچه نچاپم از جیبم رفته است. چرا نچاپم؟ مگر خل هستم؟ خوش باش. افراد مجرم وقتی مجرم میشوند که بگویند: خانه صاحب و حسابی ندارد. این مسأله حساب و کتاب مسأله مهمی است.
منبع:حجت الاسلام و المسلمین قرائتی درباره” نظام هستی بر اساس حساب و کتاب” 26 اردیبهشت 96 .
خداوند به زمینیان وعده ضیافتی باشکوه در شب اول ماه رمضان
را داده بود؛
اما هلال لاغر ماه، خود را پشت چادر پولک دار شب پنهان می کرد و مردمان، بر پنجه پایشان قد می کشیدند و در آسمان چشم می چرخاندند و ماه را نمی دیدند.
گروهی، از انتظار خسته شدند و میهمانی را فراموش کردند و به خانه هایشان بازگشتند.
گروهی دیگر، چشم به راه ماه ماندند تا روز میهمانی معلوم شود.
اما گروه سوم تصمیم گرفتند زودتر از موعد میهمانی به پیشواز آن بروند…
آن شب ماه را در آسمان دلشان دیدند.
منبع:
سایت گفتگوی دینی
قرآن میفرماید: اگر فکر میکنید راهی که در پیش گرفتهاید درست است، باید از مرگ نترسید: «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ»؛ آدمی که راهش حق است، نگران نیست.
حجتالاسلام «محسن قرائتی» استاد تفسیر قرآن کریم بیش از 30 سال است به تدریس معارف قرآن و اهلبیت(ع) میپردازد و سالها است که پنجشنبهها در برنامه درسهایی از قرآن میهمان خانههای ایرانیان است.
با توجه به تأکید مقام معظم رهبری مبنی بر توجه به انس عمومی با قرآن و توجه به مفاهیم الهی، در سال جدید گزیدهای از تفسیر قرآن حجتالاسلام قرائتی در سالهای گذشته را در اختیار علاقهمندان قرار میدهد.
در ادامه بخشی از تفسیر قرآن حجتالاسلام قرائتی در برنامه درسهایی از قرآن با موضوع «پیروزی حق» که در 8 خردادماه سال 1376 ایراد شده است، تقدیم میشود.
- آفرینش آسمانها و زمین بر اساس حق است: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» مومنون/115 خیال میکنید آفرینش شما عبث و بیهوده است؟! هستی بازی نیست، شما هم بازی نیستید. کار جدی است. «أَ لَمْتر أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدیدٍ» ابراهیم/19، «ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ» احقاف/3. یک ذره عبث بودن و بیهوده کاری در آفرینش نیست.
- حق در همه ادیان ارزش دارد: حق فقط برای اسلام نیست. قرآن از برخی یهودیها تعریف میکند، میفرماید: «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» اعراف/159، «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ» اعراف/181. برخی یهودیها خوب هستند برای اینکه حق را میپذیرند. یعنی اگر یک نفر غیر مسلمان هم حرف حق زد از او حمایت کنید.
- حق بر باطل پیروز است: ماجرای عاشورا نیز مؤید این مطلب است. 43 تا رادیو از باطل(صدام) حمایت میکردند و به امام(حق) جسارت میکردند. قرآن میفرماید: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ» قصص/83، «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى» طه/132 بالاخره 72 نفر کربلا پیروز شدند یا 30000 نفر یزید؟ ممکن است باطل جلوهای داشته باشد ولی حق پیروز است. قرآن میفرماید: باطل مثل کف است، سر و صدا میکند. ولی زود کنار میرود. آن «آب» حق است که میماند.
- در قرآن دو تا «نِعْمَ الْعَبْدُ» داریم. یعنی بنده بسیار خوب. یکی برای پیغمبری که خیلی وضعش خوب است(حضرت سلیمان(علیه السلام)) و میفرماید: «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ» ص/30. یکی هم حضرت ایوب که وضعش خیلی بد بوده است. به ایشان هم میفرماید: «نِعْمَ الْعَبْدُ» هردو هم در سوره(ص) و پشت سر هم آمدهاند. میدانید یعنی چه؟ میخواهد بگوید، بندگی خدا حسابش از زرق و برق دنیا جداست.
- نبوت بخاطر حق است: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ» ص/26 پیغمبر و خلیفه خدا هستی، اما حق. . . اصلا حکومت اگر به خاطر حق نباشد ارزش ندارد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: حکومت در نزد من از عطسه و آب بینی بزغاله، کمتر است، مگر اینکه بتوانم حق را زنده کنم. پس ارزش حکومت به حق است.
- مصادیق حق، انبیاء حق هستند: «لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ» اعراف/43، «قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ» نساء/170، «إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ» بقره/119، «نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ» بقره/176. امام حق است.
- در قرآن 268 قصه وجود دارد. داستانهای دیگر معمولا ساختگی هستند. اما داستانهای قرآن همه حق هستند: «إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ» آل عمران/62، «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً» کهف/13. و لذا مرحوم مطهری فرمودند: «داستان راستان». میزان حق است: «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» اعراف/8. میزان در قیامت حق است. قیامت حق است: «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» فرقان/26.
- قرآن میفرماید: اگر فکر میکنید راهی که در پیش گرفتهاید درست است، باید از مرگ نترسید: «قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ» جمعه/6. آدمی که راهش حق است، نگران نیست.
منبع: