مرحوم مطهری رضوان الله تعالی علیه انسانی بود که به دلیل ظاهر استدلالی،و منطقی برخورد کردنش با مسائل، این رقتها و لطافتها به او نمی آمد؛ اما باطن بسیار رقیق و لطیفی داشت .
شاید حدود سالهای 52 و 53 بود که به مناسبتی می گفتند :
من مایلم فرصتی پیدا کنم و کارهای دانشگاهی و درسی را کنار بگذارم و بروم قم .
تعبیری که ایشان می کردند؛ شاید این بود که[… خدا را ببینم] یا مثلا [ به لقای حق برسم] و یا تعبیری شبیه این . مقصود ایشان این بود که بروم آنجا و کار فرهنگی و فکری توأم با خلوت مناسب با عبادت و با ریاضت و توجه داشته باشم .
ایشان چنین روحی داشت . مردی بسیار دقیق و ظریف و به شدت تحت تأثیر هیجانات عرفانی و معنوی بود. با دیوان حافظ و اشعار عرفانی مأنوس بود . با قرآن انس زیادی داشت . تصور می کنم که هر شب ایشان تا مقداری قرآن نمی خواند؛ نمی خوابید. البته این را من در تعدادی از سفرهای ایشان به مشهد یا سفرهایمان به فریمان، دیده بودم .
منبع:
شهید مطهزی در کلام رهبر
خدا!
تو تنهاييام فقط خدا خدا مي كنم.
هر چند اون موقع بازم طلبكارتم و مي گم:
خدا!
اگر در خونت نيام مي گي چرا نيومدي؟!
حالا هم كه اومدم چرا جوابم رو نمي دي؟!
خوب مي دونم كه عاشق ناله ها و ضجه هاي مني
خوب مي دوني كه وقتي بهم دادي ميرم و ديگه بر نمي گردم تا مشكل بعدي
اما بازم مي دي و راهيم مي كني
دم در برام ايينه قران درست مي كني، آب پشت سرم مي ريزي.
لحظه اخر كه توي آب رو نگاه مي كنم و لاي قران رو باز مي كنم صدام مي زني و بهم مي گي:
بنده من هر چند كه مي دونم حالا كه داري مي ري ديگه پيشم نمياي، اما بازم معرفتي كن و گهگاهي سراغم بيا.
اگر چه دوستم نداري
يا لطيف!
ارحم عبدك الضعيف
الهي! اي كسي که گره گشاي همه مشكلات لاينحلي.
اي كسي كه با ياد تو تحمل سختيها و نا گواريهاي زندگي آسون ميشه.
خدايا! تو همون كسي هستي كه هر كسي با هر دين و عقيده اي وقتي ديد ديگه كاري از دست خودش و بشر مثل خودش بر نمياد به يه نيروي ديگه اي متوسل ميشه و اون نيرو تويي.
تو هموني هستي كه به همه نعمت رحمانيت خودت رو عطا كردي، چه خوب، چه بد.
پروردگارم! روزگار با قدرت تو در حال چرخشه و هر چيزي، جاندار و بي جان با قدرت تو حركت مي كنه.
همه چيز به فرمان توست.
خدايا! با اينكه بنده بدي ام و وقت خوشي به سراغت نميام، وقت ناخوشي و گرفتاري ياد تو ميفتم.
بازم تو خلوت خودم وقتي كه از همه جا نا اميد شدم فقط يكي رو صدا مي زنم:
خدا!
اگر ما صابر، باتقوا، متوکل، توبه کننده و پرهیزکار باشیم یعنی همان صفاتی که خداوند در قرآن به عنوان ویژگی های بندگان دوست داشتنی اش به کار برده است رعایت کنیم خداوند نیز ما را دوست خواهد داشت و ما با رعایت این اعمال می توانیم نسبت به محبت خداوند منتظر و متوقع باشیم.
سعید شمس کارشناس علوم قرآنی گفت: اگر به قرآن مراجعه کنیم می بینیم که خداوند در زمینه محبت روی عده ای خاص حساسیت داشته و بر آن تاکید می کند.
وی در همین راستا افزود: محبت خداوند با محبت ما انسان ها بسیار تفاوت دارد. محبت در بین ما جنبه عاطفی دارد و شامل ارتباطات میان خانواده، بستگان و دوستان می شود.
این کارشناس علوم قرآنی ادامه داد: خداوند در قرآن کریم در سوره های مختلف و در موارد متعدد از محبت خود با بندگانش سخن می گوید و با عبارات “والله یحب الصابرین"، “ان الله یحب المتقین"، “ان الله یحب المتوکلین"، “ان الله یحب التوابین"، “ان الله یحب المطتهرین” نشان می دهد با این واژه ها و مفاهیم خاص محبت بین خداوند و انسان ها ایجاد می شود و خداوند بندگانش را دوست خواهد داشت. شمس ادامه داد: اگر ما صابر، باتقوا، متوکل، توبه کننده و پرهیزگار باشیم یعنی همان صفاتی که خداوند در قرآن به عنوان ویژگی های بندگان دوست داشتنی اش به کار برده است رعایت کنیم خداوند نیز ما را دوست خواهد داشت و ما با رعایت این اعمال می توانیم نسبت به محبت خداوند منتظر و متوقع باشیم.
وی تصریح کرد: نقطه مقابل عمل کردن به ویژگی های ذکر شده کسانی هستند که از صابرین، باتقوایان، توبه کنندگان، متوکلین و پرهیزگاران نیستند بنابراین خداوند آنها را دوست ندارد و نباید انتظار محبت خاص خداوند را داشته باشند.
شمس خاطرنشان کرد: کسب رضایت خداوند و راه تقرب به او با رعایت ویژگی های بیان شده در قرآن محقق می شود.
امام جعفر صادق(ع) فرمودند: «قال الله عزّوجلّ» یعنی حدیث، حدیث قدسی است و پروردگار عالم فرموده، «الخلق عیالی و احبهم الی الطفهم بهم و أسعاهم فی حوائجهم»، حضرت حقّ فرمودند: مردم، عیال و خانواده من هستند (حتّی نفرمودند: مؤمن، بلکه فرمودند: الخلق، یعنی هر کس میخواهد باشد)، محبوبترین آنها نزد من کسانی هستند که با مردم، مهربانتر باشند و در راه برآورده شدن نیازهای آنها، کوشاتر باشد.
شاید یک معنی دیگر هم داشته باشد و آن اینکه اتّفاقاً نگوید: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها»، یعنی من ایندر وسعم میرسد و دیگر نیازی به تلاش بیشتر نیست. بلکه بداند که معنای «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» یعنی آنقدر جلو بروی و بروی و بروی، تا جایی که دیگر نمیتوانی. در عبادت، در ترک گناه، در خدمت به خلق و … جلو برو.
دلیل هم این است: اوّلاً بدانیم آن کسی که قربة الی الله - که بیان کردیم یکی از خوفهای ممدوح همین ترس دور شدن از قرب الی الله است - برای مردم کار کند، خدا او را میبیند «و الله بصیر بالعباد»، و معلوم است خدا جبّار و جبرانکننده است، وقتی میبیند که او، به یاد بندگانش و عیال الله است، بیشتر به او مرحمت میکند. این یک نکته بسیار مهم است.
منبع:
« درس اخلاق آیتالله روحالله قرهی-،اصول کافی جلد 2،»