☘️ #امام_صادق (ع) فرمودند:
❤️ به زودى خداوند، دنیا و آخرت را به ما و شیعیان ما خواهد داد. ?
? الکافی : ج 1 ص 474 ?
تعجیل در ظهور امام_زمان صلوات ?
کتاب «تو شهید نمیشوی» روایتهایی از حیات جاودانه شهید مدافع حرم، شهید محمودرضا بیضایی، از جمله آثار انتشارات راه یار است که از سوی مخاطبان در ماههای گذشته با استقبال خوبی همراه بوده است. این اثر اخیراً از سوی این ناشر به چاپ هجدهم رسید.
«تو شهید نمیشوی»، روایتهای احمدرضا بیضای، برادر شهید از فراز و فرودهای یک زندگی با برکت، کودکی و نوجوانی، مسجد و مدرسه تا دانشگاه و پادگان، تبریز تا تهران و از تهران تا شام است.
در معرفی این کتاب آمده است: «تو شهید نمیشوی»، روایتهایی از حیات جاودانه شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی به قلم برادرش احمدرضا است. محمودرضا که به آرمان جهانی امام خمینی(ره) یعنی تشکیل حکومت جهانی اسلام میاندیشید، مطالعات دینی و سیاسیاش تعطیل نمیشد و با زبان عربی و لهجههای عراقی و سوری آشنایی داشت. با آغاز جنگ در سوریه از سال 1390 برای یاری جبهه مقاومت و دفاع از حریم آلالله(ع) عازم سوریه شد. او در آخرین اعزامش که دی 1392 بود، به یکی از یاران نزدیکش گفته بود این سفرش بیبازگشت است.
سرانجام در 29 دی 1392 همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم(ص) و امام جعفرصادق(ع) در منطقه «قاسمیه» دمشق در مقابله تروریستهای تکفیری به شهادت میرسد.
در یکی از این خاطرات درج شده در این کتاب، روحیه شهید برای خدمترسانی به محرومین چنین توصیف شده است:
میدان انقلاب سر خیابان کارگر جنوبی با هم قرار داشتیم. یک پراید سفید رنگ داشت که آن روز با همان آمد سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. همیشه مینشستم توی ماشین و بعد روبوسی میکردیم. آن روز موقع روبوسی دیدم چشمهایش سرخ است و سر و ریشش پر از خاک از زور خواب به سختی حرف میزد؛ حتی کلمات را اشتباه ادا میکرد. مرتب دستش را میکشید روی سرش. به زور چشمهایش را باز نگاه داشته بود.
گفتم: چرا اینطوری هستی؟
صفحات: 1· 2
کتاب آرام جان؛ روایت زندگی شهید مدافع حریم امنیت، محمدحسین حدادیان به کوشش محمدعلی جعفری توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
گاهی اوقات فقط تصاویر آدمهایی که توی جنگ هشت ساله یا سوریه و یا در انقلاب شهید شدهاند جلوی چشم به عنوان شهید ردیف میشوند.
شاید شما هم مثل خیلیهای دیگر برایتان جالب باشد قصه پسر جوانی که در کف خیابانهای شمال شهر تهران شهید شده باشد آن هم نه در دهه شصت؛ در همین دوسال گذشته.
شهیدی که فهمیدن ارزش خونش البته بصیرت و نگاه ژرفای بیشتری میطلبد. قصهاش را از زبان شیرین و پرخاطره مادرش بخوانید که هم همسر شهید است و هم مادر شهید.
محمدحسین متولد 1374، بسیجی مخلص و پیرو خط ولایت و رهبری بود. او از ۷ سالگی عضو بسیج بود و در مسجد فعالیت می کرد. در بسیج هم بسیار فعال بود و هم خالصانه به انقلاب و مردم خدمت می کرد و همین شد پله پرش محمدحسین.
خون محمد حسین حدادیان را کسانی ریختند که عمری نان و نمک خوردند و بعد غریبانه او را زخم زدند.
اواخر بهمن96 در ایام شهادت مظلومانه حضرت زهرا(س) بود که خیابان پاسداران تهران شاهد توحش گرانی موسوم به دراویش و ایجاد ناامنی و به شهادت رساندن سه تن از نیروهای انتظامی بود. محمد حسین که از این آشوب ها و حتک حرمت ها خونش به جوش آمده بود به محل حادثه رفت. در همان لحظات بامداد، او را ابتدا به وسیله اسلحه شکاری مجروح و سپس توسط یک اتومبیل زیر گرفته و در شب شهادت حضرت زهرا(س) به فیض شهادت نائل شد.
گزیده متن
انگار زخم پای محمد حسین ذره ذره روحم را می خورد. نمی توانستم دور خانه راه بروم. زبانم در دهانم شده بود مثل یک تکه چوب خشک. دوتا توت خشک گذاشتم در دهانم.
تا توت نم پس داد و مزه اش رفت زیر زبانم، هری دلم ریخت. مزه شیرینی توت.
بی هوا رفتم در قعر چاه خاطرات روز شهادت آقا مهدی…
«آرام جان»؛ زندگی شهید مدافع حریم امنیت، محمد حسین حدادیان به روایت مادر، به قلم محمد علی جعفری در قطع رقعی و 160 صفحه همزمان با دومین سالگرد شهادت شهید حدادیان توسط انتشارات شهید کاظمی، روانه بازار شد.
پیش تر از این نویسنده خوش ذوق انقلابی آثار پرفروشی چون کتاب سربلند(روایت زندگی شهید محسن حججی)، عمار حلب(روایت زندگی شهید محمد حسین محمد خانی)، قصه دلبری(شهید محمد حسین محمد خانی به روایت همسر)، عروسی لاکچری(مجموعه داستان) و… روانه بازار شده است
علاقه مندان جهت تهیه کتاب می توانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهید کاظمی(nashreshahidkazemi.ir) با پست رایگان و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه 3000141441 کتاب را تهیه نمایید.
تندتر از امام نروید که پای تان خرد میشود.از امام هم عقب نمانید منحرف میشوید.حول یک محور بروید.ببینید شب ها که میروید رزم شبانه، یک بلد چی جلوی ستون است.فقط اوراه را می شناسد.مابقی افراد حتی فرمانده پشت سراوست.این بلدچی راه را رفته و برگشته. اگرتندترازاوحرکت کنیم ،روی مین می رویم. اگر هم عقب بمانیم ،یا اسیر می شویم یا کشته. ماالان درکشورمان یک بلدچی داریم که همه باید پشت سراوباشند. اوکسی نیست جزرهبرعزیزما. قدر امام و ولایت فقیه راداشته باشید.خداوند می گویداگرشکرنعمت کردید ،نعمت راافزون می کنم واگرکفران نعمت کنید،ازشما ان رامی گیرم.شکرگذاری ازخدافقط دعابه امام نیست بلکه اطاعت ازفرمان ها ی اوست.قدرامام رابدانید.مواظب باشیددل امام به دردنیایدوخدای ناکرده ازمابه امام زمان(عج)شکایت نکند.
“رهبر انقلاب: دربارهی مصیبت حضرت اباالفضل (علیه الصّلاة و السّلام) به نظرم میرسید که یکی از بخشهای مهم و جذابی که میتواند این مصیبت را بیان کند، همان زبان حال مادر حضرت اباالفضل است؛ همان «لا تدعونّی ویک امّ البنین»، یا آن شعر دیگری که به ایشان منسوب است. خب، این دو تا شعر است. البته اینها ترجمهی شعری هم شده، ترجمهی خیلی جالبی نیست، خیلی قوی نیست؛ اما خود این یک عرصه است: مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحهسرائی می کند و حماسه می آفریند. همهاش اشک ریختن و تو سر زدن هم نیست البته اشک ریختن هست، اشکالی هم ندارد بلکه حماسهآفرینی است، افتخار به این جوانهاست. این یک عرصهی خیلی خوبی است، که از اینگونه عرصهها برای مصیبت خیلی باید استفاده کرد. ۹۰/۳/۲۵.”