کتاب «مأموریت پنهان»؛ ۱۲۴ خاطره کوتاه و بلند از مبارزات گسترده شهدای دفاع مقدس در دوران رژیم پهلوی را منتشر کرد.
در کارنامه خیل شهدای دفاع مقدس آنهایی که در دوره تسلط رژیم پهلوی، دوران نوجوانی و جوانی خود را گذرانده بودند، مبارزه با این رژیم مستبد و ضد اسلام، ملاحظه و مشاهده میشود.
کتاب «مأموریت پنهان» شامل ۱۲۴ خاطره کوتاه و بلند از مبارزات گسترده شهدایی چون محمد بروجردی، ناصر کاظمی، عبدالحسین برونسی، محمدابراهیم همت، محمد نظرنژاد، موسی نامجو، عبدالله میثمی، حسین علمالهدی و … را به تصویر میکشد.
در این کتاب میخوانیم: صورتش را که دیدم، جا خوردم. اندازه چند سال پیر شده بود. ساواکیها یک دندان سالم هم توی دهانش باقی نگذاشته بودند؛ هر چه اصرار کردم برایم بگو چه بلایی سرت در آوردند، فقط گفت چیز خاصی نیست. بعدها تعریف کرد… (خاطرات شهید عبدالحسین برونسی)
این کتاب در ۱۷۶ صفحه، به قیمت ۱۵۰۰۰ تومان توسط مؤسسه فرهنگی هنری قدرولایت به زینت چاپ آراسته و منتشر شده است.
وَ قالَ الَّذينَ کَفَرُوا لا تَأْتينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلي وَ رَبِّي لَتَأْتِيَنَّکُمْ عالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ في کِتابٍ مُبينٍ.
کافران گفتند: «قیامت هرگز به سراغ ما نخواهد آمد!» بگو: «آری به پروردگارم سوگند که به سراغ شما خواهد آمد ، خداوندی که از غیب آگاه است و به اندازه سنگینی ذرّه ای در آسمانها و زمین از علم او دور نخواهد ماند ، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر ، مگر اینکه در کتابی آشکار ثبت است!»
خدایا تو از کوچک ترین ذره وحتی کمتر از ان اگاهی .تورا به حق بزرگی وعظمتت با لطفتت به اعمال ما نگاه کن.
منبع:ایه 3 سوره سباء
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل الفرجهم
#مکتب_سلیمانی
حفاظت از سردارِ ما کمی سخت بود، چون سردار راحت میگرفت… حواسش آن قدری که به بیتالمال بود، به خودش نبود!
مراسم بزرگداشتی برای فوت پدرشان گرفته بودند. برای آمادهسازیِ فضا از سربازها کمک گرفته شد. حاج قاسم وقتی وارد شد و این صحنه را دید، مخالفت کرد؛ گفته بود سربازها مرخص شوند، اما محافظت از او نمیگذاشت تا حرفش را قبول کنند …
وقتی دید امرش پذیرفته نشد، با تکتکِ سربازها روبوسی کرد… عذرخواهی کرد… محبت کرد… و موقعِ پذیرایی به مسؤولشان گفت:
_ اول غذای این دوستان سرباز را بدهید.
✍️ چرا حاج قاسم اینطور بود؟
_ چون مسلمان واقعی بود.
چرا اینهمه بیتالمال را مراقبت میکرد؟
_ چون مسلمان واقعی بود.
چرا به اطرافیانش روحی و جسمی بها میداد؟
_ چون مسلمان واقعی بود.
هزار چرا هم که بپرسی یک جواب دارد.
باید چراها را از کسانی بپرسید که ماسک اسلام دارند و عمل شیطان!
جوان اگر میخواهد بداند حق کجاست، منش شهدا را ببیند.
نیازی نیست به خاطر اشتباهات دیگران قید دین را بزند!
“حق” مردان خودش را نشان داده است …
حاج قاسم/ ص۵۵ و ۵۶
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل الفرجهم
در محضر شیخ رجبعلی #خیاط
? نكته ۱:
اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
? نكته ۲:
تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه».
? نكته ۳:
سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد.
? نكته ۴:
دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.
? نكته ۵:
كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.
? نكته ۶:
اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.
? نكته ۷:
اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.
? نكته ۸:
اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.
? نكته ۹:
هركاري مي كنيد نگوييد: “من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.
Hajghasem_IR@
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل الفرجهم
جبران کردن اشتباه شیخ مفید توسّط امام زمان(علیهالسلام):
می گویند از روستایی کسی خدمت شیخ مفید رسید و در مورد زنی حامله که فوت کرده و فرزندش زنده است سؤال کرد که: «آیا باید شکم این زن را پاره کرده و طفل را بیرون آوریم و یا این که با آن بچّه، او را دفن کنیم؟»
شیخ مفید فرمود: «با همان بچّه او را دفن کنید.»
پس آن مرد برگشت. در وسط راه دید مرد اسب سواری از پُشت سر، سریع می آید، وقتی به نزدیک مرد رسید، گفت: «ای مرد! شیخ مفید فرموده است که شکم آن زن را پاره کنید و طفل را بیرون بیاورید و زن را دفن کنید.»
آن مرد نیز همین کار را کرد. پس از مدّتی اتّفاق را برای شیخ مفید بیان کردند، شیخ فرمود: «من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص صاحب الامر (ع) بوده است. حالا که در احکام دینی اشتباه می کنم همان بهتر که دیگر احکام دینی را بیان نکنم.»
پس به خانه رفتند و درب خانه را بستند و بیرون نیامدند.
ناگاه از حضرت ولی عصر (ع) نامه ای برای شیخ مفید آمد که: «بر شما واجب است تا احکام دینی را بیان کنید و ما هم شما را همراهی کنیم و مواظب باشیم که اشتباه نکنید.»
پس شیخ مفید دوباره شروع به بیان احکام دین کرد.
نجم الثّاقب