به نقل از یکی از شاگردان شیخ
مرحوم حامدمی فرمود:
آقایی منزل ما آمد ،که رئیس یکی از گروه منتظرین در مشهد بود ،به او گفتم :شغلتان چیست؟
گفت:نانوایی سنگکی داریم.
گفتم:اگر کسی بیاید وروبروی نانوایی شما یک نانوایی باز کند شما چه عکس العملی از خود نشان می دهید ؟
گفت:معلوم است،می روم ازاو شکایت می کنم ؛چون نمی شوددوتا نانوایی روبروی هم باشند.
گفتم:بلند شو و دم و دستگاهت را جمع کن.تومنتظرامام زمان (عج)نیستی!برای چی می خواهی حضرت بیایند ؟
کسی در انتظار امام زمان (عج)به سر می برد که در کلاس تهذیب و اخلاص و بندگی قرار دارد .
تو هنوز خدا را رازق نمی دانی ،پس چگونه خودرا ساخته ای؟؟؟؟
منبع:کتاب بهترین شاگرد شیخ،صفحه۱۷۸،مهدی عاصمی
وقتی به خودم مینگرم، احساس میکنم با اینکه دلیلهای عقلی و فلسفی و کلامی اثبات خداوند و صفات الهی را بلدم، اما یقینی که یک روستایی پاک و بیآلایش به خداوند دارد را ندارم. گاه که میاندیشم میبینم نمیتوانم از ته دلم معتقد شوم خدایی هست، با اینکه میتوانم دلیل وجود خدا را برای دیگران تدریس هم بکنم، واین خیلی تأسفبار است..
دلیل این مطلب روشن است. مسئله، همان فرق میان ذهن و قلب است، یقین ذهنی، مانند کسی که از دور دود را میبیند و به وجود آتش پی میبرد، اما کسی هم از نزدیک آتش را میبیند و حتی مرتبه بالاتر هم وجود دارد، که همان سوختن در آتش و اتحاد با آن است.
آیا برای امثال من هم راهی برای رسیدن به یقین قلبی وجود دارد؟ قطعاً این راه برای همه وجود دارد. یکی از سنتهای خداوند متعال، این است که اگر کسی به خدا توکل نماید، وی را به مقصودش میرساند. این مطلبی است که کمابیش همه ماها آن را تجربه کردهایم. گاه که در بنبستها گیر میکنیم وخالصانه به آن حقیقت برتر توکل میکنیم، میبینیم کارها از آنجا که گمان نمیکردیم، اصلاح شد. اما مشکل این است که بارها قرآن کریم هم اشاره میفرماید که وقتی نجات مییابیم، دیگر سراغ خدا نمیرویم. با همین روش ساده میتوان به وجود خداوند، یقین حاصل نمود. از همین الان، مشکلاتی که داری در نظر بیاور، و برای آنها با خلوص نیت و حضور قلب، توکل بر خداوند نما و بعد بنشین و هنرنمایی خداوند را ببین. باور کنید خدا به گونهای خود را نشان میدهد که دیگر شکی باقی نمیماند. و مخصوصاً کار را طوری حل میکند، که اصلاً فکرش را نمیکردیم که این راه هم وجود داشت. البته از قدیمالایام این بحث بوده که زانوی شتر ببند و سپس توکل نما. من هم قبول دارم، اما تلاش در کنار توکل دو شرط دارد. 1. عدم تکیه بر تلاش 2.عدم تلاش غیرمتعارف.
شرط اول این است که تلاش خود را موثر ندانی، بلکه اعتماد بر خداوند نمایی.(بحث اعتمادبهنفس هم به این معنا درست است که اعتماد به دادههای خداوند داشته باشیم که همان توانایی های وجودی ماست، نه اینکه به نفس خود تکیه کنیم و آن را مستقل انگاریم).به عبارت کوتاهتر تلاش ما شرط رسیدن بهروزیهای مادی ومعنوی خداوند است، نه ایجادکننده روزیها.
شرط دوم این است که تلاشهای غیرمتعارف؛ مانند رو زدن به این و آن یا فعالیت زیاد به گونهای که وقتی برای عبادات و نماز جماعت و جمعه نماند وتفکر بیش از حد درباره اداره زندگی و امثال اینها را ترک نماییم. و به طور متعارف و منظم به فعالیت بپردازیم.
همانا آن اسلام است، و ایمان، یک درجه از آن بالاتر است و تقوی، یک درجه از ایمان بالاتر است و یقین، یک درجه از تقوی بالاتر است و کمتر از یقین، بین مردم پخش نشده است. گفتم یقین چیست ؟ فرمود: توکل بر خدا و تسلیم خدا شدن و رضا به قضای الهی و واگذاری امور به خداوند»
بعد از اینکه با توکل به وجود نیروی ماورائی و تأثیر آن پی بردیم، تازه بعد از این خدا را به عنوان موجودی که در زندگی ما حاضر است، میپذیریم. چون بین وجود و حضور، فرق وجود دارد. فلان سنگ، در فلان جنگل آفریقا وجود دارد، اما در زندگی من و در دل من حضوری ندارد. انسان در توجهات خود زندگی میکند. ممکن است کسی به وجود خدا از لحاظ عقلی یقین داشته باشد، اما خدا در زندگی وی حضور نداشته باشد. بنابراین آن روستایی با چند تا توکل بر خدا گفتن به تجربه حضور خدا در زندگی خود میرسد، اما من در اصطلاحات کلامی و فلسفی گیر کردهام. ومشکل آنجا پیش میآید که حساب ماها از آن روستایی در محضر الهی سخت تر هم خواهد بود. به هر حال برای اثبات عرایض خود به حدیثی اشاره می کنیم.
«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الْإِیمَانِ وَ الْإِسْلَامِ فَقَالَ قَالَ ابوجعفر ع إِنَّمَا هُوَ الْإِسْلَامُ وَ الْإِیمَانُ فَوْقَهُ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوَى فَوْقَ الْإِیمَانِ بِدَرَجَةٍ وَ الْیَقِینُ فَوْقَ التَّقْوَى بِدَرَجَةٍ وَ لَمْ یُقْسَمْ بَیْنَ النَّاسِ شَیْءٌ أَقَلُّ مِنَ الْیَقِینِ قَالَ قُلْتُ فَأَیُّ شَیْءٍ الْیَقِینُ قَالَ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ التَّسْلِیمُ لِلَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّفْوِیضُ إِلَى اللَّه[الكافی، ج2، باب فضل الإیمان على الإسلام و الیقین على الإیمان
از امام رضا ع درباره ایمان و اسلام سۆال کردم . حضرت فرمود: ابوجعفر(امام باقر علیه السلام ) فرمود: همانا آن اسلام است، و ایمان، یک درجه از آن بالاتر است وتقوی، یک درجه از ایمان بالاتر است و یقین، یک درجه از تقوی بالاتر است و کمتر از یقین، بین مردم پخش نشده است. گفتم یقین چیست ؟ فرمود: توکل بر خدا و تسلیم خدا شدن و رضا به قضای الهی و واگذاری امور به خداوند».
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع:
سایت رهروان ولایت
در حدیثی از امیر المومنین (ع) شرایط توبه حقیقی بیان میشود که بدون انجام آنها کامل نیست و در حقیقت بدون آنها توبه صورت نگرفته است.
با این وجود برای توبه کامل شرایطی است و کسی که بخواهد توبه او کامل باشد و زنگ معصیتی که کرده از آیینه دل او زدوده شود، باید بعد از ارتکاب به گناه، نفس خود را به زحمت بیندازد.
روایت شده است که «شخصی در خدمت حضرت امیر المؤمنین (ع) گفت: «استغفر الله».
آن حضرت فرمود: مادرت بر تو بگرید؛ آیا میدانی حقیقت استغفار چیست؟! به درستی که استغفار درجه «علیین» است و بر مجموع شش معنی واقع میشود:
اول: پشیمانی بر گذشته.
دوم: عزم بر ترک گناه در مدت عمر.
سوم: ادا کردن حقوق مردم.
چهارم: قضا کردن هر واجبی که فوت شده.
پنجم: از بین بردن هر گوشتی که از حرام روییده به سختی تا پوست به استخوان چسبد و گوشت تازه بروید.
ششم: سختی و زحمت طاعت و عبادت به بدن چشانیدن به ازای آنچه از شیرینی معصیت چشیده.
چون کسی این شش امر را بجا آورد بگوید: استغفر الله
مراد حضرت اینجا استغفار کامل است؛ و مراد آن نیست که استغفار کردن بدون مجموع این شش امر، لغو و بی فایده است؛ زیرا شکی نیست که تلفظ به کلمه «استغفر الله» از روی اخلاص با فهمیدن معنی آن نیز موجب تخفیف عذاب است. (۱)
و کسی که این گونه توبه کند چه خوش جایگاهی دارد. اینها که توبه میکنند، در بهشت اگر یادشان باشد که در دنیا گناه کرده اند شرمنده اند و این شرم عذاب است و در بهشت جا برای هیچ نحو عذاب نیست.
ذات اقدس اِلهی کاری میکند که گناه از یاد خود ما هم میرود و نقش آن از صحنه قلب ما برطرف میشود. خدا گناه ما را هم پیش مَلَک میپوشاند و هم پیش فلک؛ هم پیش انبیا میپوشاند و هم پیش اولیاء…
لذا توبه کننده در قیامت وقتی وارد بهشت شد، اصلاً یادش نیست که گناه کرده است تا خجل بشود؛ ماییم و این رحمت بی انتها .. (۱)
۱. کتاب معراج السعادت
۲. سایت آیت الله جوادی آملی
در حدیثی از امیر المومنین (ع) شرایط توبه حقیقی بیان میشود که بدون انجام آنها کامل نیست و در حقیقت بدون آنها توبه صورت نگرفته است.
با این وجود برای توبه کامل شرایطی است و کسی که بخواهد توبه او کامل باشد و زنگ معصیتی که کرده از آیینه دل او زدوده شود، باید بعد از ارتکاب به گناه، نفس خود را به زحمت بیندازد.
روایت شده است که «شخصی در خدمت حضرت امیر المؤمنین (ع) گفت: «استغفر الله».
آن حضرت فرمود: مادرت بر تو بگرید؛ آیا میدانی حقیقت استغفار چیست؟! به درستی که استغفار درجه «علیین» است و بر مجموع شش معنی واقع میشود:
اول: پشیمانی بر گذشته.
دوم: عزم بر ترک گناه در مدت عمر.
سوم: ادا کردن حقوق مردم.
چهارم: قضا کردن هر واجبی که فوت شده.
پنجم: از بین بردن هر گوشتی که از حرام روییده به سختی تا پوست به استخوان چسبد و گوشت تازه بروید.
ششم: سختی و زحمت طاعت و عبادت به بدن چشانیدن به ازای آنچه از شیرینی معصیت چشیده.
چون کسی این شش امر را بجا آورد بگوید: استغفر الله
مراد حضرت اینجا استغفار کامل است؛ و مراد آن نیست که استغفار کردن بدون مجموع این شش امر، لغو و بی فایده است؛ زیرا شکی نیست که تلفظ به کلمه «استغفر الله» از روی اخلاص با فهمیدن معنی آن نیز موجب تخفیف عذاب است. (۱)
و کسی که این گونه توبه کند چه خوش جایگاهی دارد. اینها که توبه میکنند، در بهشت اگر یادشان باشد که در دنیا گناه کرده اند شرمنده اند و این شرم عذاب است و در بهشت جا برای هیچ نحو عذاب نیست.
ذات اقدس اِلهی کاری میکند که گناه از یاد خود ما هم میرود و نقش آن از صحنه قلب ما برطرف میشود. خدا گناه ما را هم پیش مَلَک میپوشاند و هم پیش فلک؛ هم پیش انبیا میپوشاند و هم پیش اولیاء…
لذا توبه کننده در قیامت وقتی وارد بهشت شد، اصلاً یادش نیست که گناه کرده است تا خجل بشود؛ ماییم و این رحمت بی انتها .. (۱)
۱. کتاب معراج السعادت
۲. سایت آیت الله جوادی آملی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرّحیم
عارفی می گوید که روزی دزدان، قافله ما را غارت کردند.
پس نشستند و مشغول طعام خوردن شدند.
یکی از آنها را دیدم که چیزی نمی خورد.
به او گفتم که چرا با آنان در غذا خوردن شریک نمی شوی؟
گفت من امروز روزه ام!
گفتم دزدی و روزه گرفتن عجب است.
گفت ای مرد، این راه، راه صلح است که با خدای خود واگذاشته ام، شاید روزی سبب شود و با او آشنا شدم.
آن عارف می گوید که سال دیگر او را در مسجدالحرام دیدم که طواف می کند و آثار توبه از وی مشاهده کردم.
رو به من کرد و گفت دیدی که آن روزه چگونه مرا با خدا آشنا کرد؟
منبع:
کشکول شیخ بهایی
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم