به من گفته بود در کنار اروند بمان و جذر و مدّ آب را که روی میله ثبت می شود بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.
نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه.
بعداً برای این فاصلة زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: تو شهید نمی شوی.
با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.
در آن شب و در آن جا هیچ کس جز خدا همراه من نبود!
شهیدحسین_یوسف_الهی
?امام خمینی(ره):
نباید گمان کنیم که ما کسی هستیم و چیزی داریم ، همه مشکلات از اینجا ناشی میشود که ما خود را کسی میدانیم ، خیر ما همه هیچیم ، هرچه که هست خداست…
?استاد فاطمی نیا : در قاموس خدا و اهل بيت (ع) ، تاحالا كجا بودي؟ وجود ندارد! هرزمان توبه كنيم و بازگرديم ، ما را راه مي دهند.
پيغمبراكرم سوگندي يادكرده است كه اين سوگند در منطقه اسم اعظم است.
?آیت الله جوادی آملی:
هر روز صدقه بدهید. حضرت یعقوب یک روز فراموش کرد صدقه بدهد ، آن گرفتاری یوسف برایش پیش آمد.