نامش فاطمه و کنیه اش ام البنین (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علی بن ابی طالب علیه السلام و فرزندانش عباس علیه السلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند.متن و جملات غم انگیز در وصف حضرت ام البنین (س)
ثمره زندگی مشترک ام البنین علیها السلام با حضرت علی علیه السلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین، یعنی مادر پسران می خواندند.
تاریخ گواهی می دهد که پدران و داییان حضرت ام البنین از دلیران عربِ پیش از اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دلیرْمردی های فراوانی نقل شده است که در عین شجاعتْ بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بوده اند، آن چنان که حاکمان زمانْ در برابرشان سرتسلیم فرود می آورند.پیامهای وفات حضرت ام البنین (س) مادر حضرت ابوالفضل
ای مادر چهار کشته عاشورا
ای مرثیه خوان ماتم تاسوعا
هر جا که توا زینب کبری می دید
می گفت که ای وای نیامد سقا
منبع /سایت دلگرم
من و این یک نفس بشتاب مادر
مرا این لحظه ها دریاب مادر
شدم مثلِ رباب این روزِ آخر
عذابم می کند این آب ، مادر
نه دل گرمی نه تسکین مانده باقی
که داغی سخت و سنگین مانده باقی
ببین از پنج فرزندم برایت
فقط یک مَشکِ خونین مانده باقی
زِ تو حیف است بازویت بیافتد
و زخمی بینِ اَبرویت بیافتد
چه می شد وقتِ جان دادن عزیزم
سرم بر رویِ زانویت بیافتد
زمین خوردن تنت را هم بِهَم ریخت
حرامی پیکرت را هم بِهَم ریخت
حرم با تو زمین اُفتاد عباس
عمود آمد سرت را هم بِهَم ریخت
تو را بست از سر گیسو به نیزه
مگر تابت دهد هر سو به نیزه
الهی بشکند دستانِ خولی
تو را محکم زد از پهلو به نیزه
سرت بر خاک بود و دردسر شد
که سرگرمیِ چندین رهگذر شد
سرت برگشت بر نیزه ولیکن
شکافِ ابرویِ تو بازتر شد
هزاران تیر بر تن تا پَر آمد
هزاران تیر بود و مادر آمد
مگر کم بود حجمِ تیر این سو
که غلطیدی و از آن سو در آمد
پُر است اینجا پَری آتش گرفته
لباس و مَعجری آتش گرفته
شنیدم روضه ات را بارِ اول
خودم از دختری آتش گرفته
چقدر آن قافله شرمنده ام کرد
نشانِ سلسله شرمنده ام کرد
تو را نه ، کاش مَشکَت را نمیزد
بمیرد حرمله شرمنده ام کرد
ببین این روزهای آخری را
شنیدم روضه ی انگشتری را
خداوندا سنان از من گرفته
تمامِ لذتِ نامادری را
سایت زمزار
زندگی نامه علامه امینی
شیخ عبدالحسین امینی در سال 1320هجری قمری مطابق 1281شمسی در تبریز به دنیا آمد . پدر ایشان حجت السلام حاج میرزا احمد امینی متولد سال 1287قمری بود . پدرش از روحانیون بنام تبریز و مورد احترام مردم بودکه در زهد و پارسایی زبانزد خاص و عام بود. از ایشان تآلیفاتی چون شرح قصیده المنجع وتعلیغات بر مکاسب شیخ انصاری به جهی مانده است .وی در سال 1370 قمری دیده از خهان فرو بست و در قبرستان نو شهر مقدس قم گردید. جد ایشان مولی نجف قلی مشهور به امین الشرع بود که نام خانوادگی علامه امینی نیز از همین لقب گرفته شده است.جد ایشان در سال 1257 قمری در روستای سردها به دنیا آمده و پس از آن به تبریز رفت و در آنجا ماند ایشان ادیبی فرزانه وپرهیز گار وفاضل بود که به گرد آوری اخبهر اهل بیت (ع) اهتمام ویژه داشت.
ادامه دارد …
منبع:کتاب زلال حکمت .جلد ششم نرگس علی مردانی.
بابک به ظاهرش می رسید اما از باطنش غافل نبود
مادر شهید نوری با بیان اینکه فرزندم از کودکی بسیار زرنگ بود و مدرسهاش را به موقع میرفت، اظهار کرد: بابک وقتی کارشناسیاش را گرفت، در مقطع ارشد در تهران قبول شد.
وی با بیان اینکه بابک هنگام ورزش آهنگ زینب زینب را می گذاشت، افزود: همیشه به فرزندم می گفتم تو جوانی یک آهنگ شاد بگذار چرا این نوحه را در موقع ورزش میگذاری، می گفت مامان اینطوری نگو من این آهنگ را دوست دارم.
مادر شهید با بیان اینکه بابک به ظاهرش می رسید اما از باطنش غافل نبود، گفت: مشارکت در مشارکت های اجتماعی و عام المنفعه مانند هلال احمر یکی از فعالیت های بابک است.
وی با بیان اینکه بابک مسجدی، هیئتی، ورزکار، بسیجی و … بود، تصریح کرد: من و پدرش و کل خانواده بابک را پس از شهادتش شناختیم.
گفتنی است؛ شهید بابک نوری هریس متولد 21 مهر سال 1371 بود که در 28 آبان 96 در منطقه البوکمال به دست تکفیری های داعش به شهادت رسید و در یکم آذرماه در رشت تشییع و تدفین شد.
گزارش: مائده فلاحتکار
منبع:gilan.navhdeshahed
بانوی بزرگ ایمان حضرت زینب (س) در سال پنجم هجری دیده به جهان گشود. او سومین فرزند ارجمند خاندان وحی و رسالت و دودمان پاک و بلندآوازهی امامت بود.آنگاه که آن حضرت دیده به جهان گشود، نیای گرانقدرش پیامبر بزرگوار اسلام، نام او را «زینب» نهاد. واژهی مقدس و جانبخشی که از «زین» و «اب» شکل گرفته است و به مفهوم زینت و آراستگی پدر میباشد.
این بانوی بزرگ، هم دارای زندگی درخشان و تاریخ سرشار از فضایل انسانی و ارزشهای اخلاقی است و هم همهی مراحل زندگی الهامبخش و درس آموزش با حوادث اندوهبار و درد و رنج آمیخته بود.
برای تو می نویسم، ای زینب! ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسوا! ای آزاد اسیر! ای قامت سبز اعتراض! ای نهال بارور ایثار! ای جاری زلال متانت! ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم! ای مظهر لطافت و رحمت! چگونه می توان تو را گفت، تو را نوشت. قلم در ابهامِ شناختت مانده است. انسان، در زیبایی کامل در تو متجلی است.
چه کسی را می توان یافت که در هنگام توهین، در های وهوی کشنده انبوه مردمان، در کوچه های تهمت و تحقیر، در خنده های شوم پلیدان، آرام و بی هراس این گونه پرصلابت و قاطع، رگبار تند سخن را بر قلب های سخت خفتگان، چون آتشی مذاب جاری کند.
کیست که در چنین هنگامه سراسر خون و رنج و درد و تنهایی، هنوز فریادی برای کشیدن و سخنی برای گفتن و توانی برای ایستادن داشته باشد.
خدایا چگونه باور کنم، چگونه می توانم شانه های ظریفی را در زیر کوهساران سنگین این همه فاجعه، ایستاده ببینم؟
زینب(س) آیه های توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت.
منبع/سایت نمناک/