▫️روزى زنى خدمت امام صادق ” سلام الله علیه “ رسید و گفت:
پسرم به مسافرت رفته و غیبت او طولانى شده و اشتیاقم به دیدنش شدت یافته. برایم دعا کنید.
حضرت فرمود: بردبار باش.
این ماجرا سه بار تکرار شد. دفعه آخر، آن زن عرض کرد: تا کی صبر کنم؟ به خدا سوگند، صبرم تمام شده.
حضرت فرمود: به منزل خود بازگرد. خواهى دید فرزندت از سفر برگشته است.
زن رفت و با کمال تعجّب، دید که فرزندش از سفر برگشته است.
نزد حضرت بازگشت و گفت: آیا بعد از پیامبر خدا، وحى [بر شما] نازل شده است؟
حضرت فرمود:
نه، ولى [پیامبر صلى الله علیه و آله] فرموده است:
« عِندَ فَناءِ الصَّبرِ یَأتِی الفَرَجُ. هنگام تمام شدن صبر، فرج مى آید».
وقتى گفتى: صبرم تمام شده، دانستم که خداوند با آمدن فرزندت، فرج تو را رسانده است.
? وسائل الشیعة، ج 15، ص 264.
? همه حرف همین است:
آن روزی که بشر با همه وجودش، بر تئوری «سوختن و ساختن با وضع موجود» خطّ بطلان بکشد و این صبر مذموم به پایان برسد و از خدا تنها منجی را طلب کند؛ فرج خواهد رسید.
علامه محمدتقی مصباح یزدی در پاسخ به این سوال که “محدودیتهایی که برای حضور در اماکن متبرکه مانند حرمهای مطهر بوجود آمده موجب محرومیتهایی برای مردم شده است. آیا خود اینها نوعی عذاب و دوری از رحمت الهی نیست؟ با توجه به آنچه حضرتعالی از مبانی حضرت آقا سراغ دارید، آیا ایشان با ایجاد این محدودیتها موافق هستند؟ نظر خود حضرتعالی چیست؟، پاسخی به شرح زیر مطرح کرد.
نظر حضرت آقا از اینکه برنامه هر ساله خودشان را در سفر به مشهد و سخنرانی در حرم مطهر تعطیل کردند، مشخص است. در اینکه محرومیت از این اماکن مقدسه برای ما خسران است تردیدی نیست. اما در این عالم خیلی از نفع و ضررها با هم تزاحم پیدا میکنند و باید اهم آنها را تشخیص داد و اهم را نمیتوان با احساسات و عواطف تشخیص داد. حال، آیا ممکن است روزی بیاید که با فرض این ضررها باز هم رفتن به این اماکن اولویت داشته باشد، گرچه فرض بعیدی است، اما مثلا اگر این تعطیلی چندین سال طول بکشد و موجب فراموشی مردم شود، ممکن است با برنامه خاصی لازم باشد عدهای به زیارت بروند، مثل اینکه اگر افراد به دلیل فقر نتوانستند به حج بروند و حج در شرف تعطیل بود، واجب است امام افرادی را از بیت المال به حج بفرستد تا اصل حج تعطیل نشود. اما این موارد نادر است.
الآن هم کسی اصل زیارت را ممنوع نکرده، بلکه گفتهاند این چند روز نروند. از سوی دیگر، خود این وضعیت وسیلهای است برای آزمایش کسانی که میخواهند از این فرصت برای اغراض شخصی، گروهی یا سیاسی سوء استفاده کنند. گاهی بعضی گناهانی که خواص مرتکب میشوند از هزاران گناه کبیرهای که عوام مرتکب میشوند بدتر است. برای آنکه کسی که دزدی میکند یا مرتکب کار خلاف عفتی میشود صریحا میگوید هوای نفس است.
اما گاه کسی میخواهد از فرصتی استفاده کند و کاری کند که ظاهرش عبادت است و باطنش هوای نفس و مریدبازی است و نتیجه بالفعل آن ایجاد اختلاف میان مردم است. اینکه گفته شود خود این محرومیتی است که افراد نتوانند به حرم مشرف شوند، آیا اینکه فرد بیمار شود و در خانه بیافتد و نه تنها نتواند حرم برود، بلکه نتواند نمازش را هم ایستاده بخواند، محرومیت نیست؟ حال اگر کار ما موجب شود دهها نفر به این وضع مبتلا شوند چه؟ بالاخره خود این یک امتحان الهی بزرگی است برای متخصصین که باید هم خطرها و ضررها را بسنجند و هم تکلیف و فتوای فقهی را با پرهیز از هواهای نفسانی بفهمند و از زنده باد و مرده بادها هم نترسند.
?پیامِ #شهید محمدحمید اقرابپرست:
مبادا به خون شهدا خیانت شود و از فرامین امام سرپیچی کنید و در جامعه دست به احتکار و کم کاری بزنید که حضرت بقیةالله الاعظم(ارواحنا له الفدا) از شما راضی نخواهد شد.
#آیت_الله_تحریری فرمودند :
?يكى از امور خطرآفرين براى سالك، نحوهى استفاده از #اذكار و برنامههاى #معنوى است كه تنها با توصيهى #استاد آگاه و ورزيده مىتوان از آن بهرهمند گرديد، چنان كه از استاد بزرگ اخلاق و تربيت، علاّمه طباطبايى ـ رحمه اللّه ـ سؤال شد: علماى اخلاق و اساتيد معرفت، براى تربيت و تهذيب نفوس شاگردان خود در راستاى سير و سلوك، خواندن اذكار و اورادى را به آنها دستور مىدهند، آيا مىشود ديگران هم بدون دستور استاد آن اذكار را به جا آورند؟
?ایشان در پاسخ فرمود: خير، نمىشود؛ زيرا خواندن آن اذكار را به تناسب شرايط و حال شاگردان خود به ايشان آموزش مىدهند، ولى همين اذكار و اوراد براى ديگران، مانند نارنجكى در دست آنها است كه ممكن است براى آنها خطر داشته باشد.
از ايشان سؤال شد: اگر آن اذكار خطرناك است، پس چگونه استادان به شاگردان خود دستور مىدهند و براى آنها خطر ايجاد نمىكند؟
علاّمه در پاسخ فرمود: «همّ استاد در كنار ذكر، خطر آن را برطرف مىكند.»
?زدیم بغل. وقت نماز بود. گفتم: «حاجی قبول باشه.» گفت: «خدا قبول کنه انشاءاللّه.» نگاهم کرد. گفت: «ابراهیم!» نگاهش کردم. نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم. حاجآقا شما همه نمازهاتون قبوله.قصهاش فرق میکرد.
?رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا رئیسجمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامهاش را گفت. صدایش پیچید توی سالن. بعد هم ایستاد به نماز. همه نگاهش میکردند.میگفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده. پایان نماز پیشانیاش را گذاشت روی مهر. به خدای خودش گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه میکشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا نماز خوندم.»
? ابراهیم شهریاری
? سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، صفحه ۱۰۹