يكی از اولياء خدا كه بسيار مرد بزرگي بود
و گفته اند امام زمان (علیه السلام)
در تشييع جنازه ی او حاضر بودند ،
همسر بسيار بداخلاقی داشت
كه سی و پنج سال او را شكنجه ميداد
ولی او تحمل ميكرد !
بله ،تحمل كنيد ،
اصلا خيلی از اينها با تحمل و گذشت
حل ميشود .
گاهی هم اگر تحمل شود ،
مثل نماز شب برای انسان سلوك الی الله است..
” استاد فاطمی نیا “
✅ یک نفر یهودی که از حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله طلبکار بود، تقاضای پرداخت طلب خود را نمود، ولی رسولالله فرمودند:
«اکنون پولی ندارم.»
یهودی گفت:
«از شما جدا نمیشوم، تا طلب مرا بپردازید.»
رسول الله فرمودند:
«من نیز در اینجا با تو مینشینم.»
آنها به اندازهای نشستند که رسولالله، نماز ظهر، عصر، مغرب و عشاء را همان جا خواندند.
اصحاب پیامبر، مرد یهودی را تهدید کردند و گفتند:
«چگونه یک یهودی، پیامبر اسلام را بازداشت کند؟!»
ولی رسول الله به آنها فرمودند:
«این چه کاری است که میکنید؟ خداوند مرا مبعوث نکرده تا به کسی ظلم کنم»
در این هنگام مرد یهودی، با گفتن شهادتین، مسلمان شد و گفت:
«ای رسول خدا! کاری که نسبت به شما انجام دادم از روی جسارت نبود، بلکه میخواستم ببینم آیا اوصافی که در تورات، درباره آخرین پیامبرخدا آمده است با شما مطابقت دارد یا خیر!
زیرا من در تورات خواندهام که:
محمد، بداخلاق نیست، با صدای بلند سخن نمیگوید، بدزبان و ناسزاگو نمیباشد.
اکنون به یگانگی خدا و پیامبری شما گواهی میدهم.»
?امالی صدوق – صفحه ۴۶۶
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج
امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز، من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جرّ و بحث میکردیم! که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیه ای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید.
صدایت آشنا و پررنج بود؛ پدرم بی درنگ از خواب پرید، مادرم با کفـگیر، به زمین تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم، اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ورانداز می کردند.
و تو خود را معرفی کردی:
« ای اهل عالم! من بقیهالله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم…»
باورمان نمیشد. آنجا بود که گل از گلمان شکفت و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیهالله فی ارضه»
بعد با طنین محمدی ات ما را خواستی: «…در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاریمان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم» ..وصف نشدنی است. در پوست خود نمی گنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های های گریه میکرد و من و برادرم به خیابان دویدیم!
خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود! مردم مثل مورچه هایی که خانه هایشان اسیر سیلاب شده بیرون میریختند، یکی دکمه پیراهنش را بین راه میبست، دیگری گِرِه روسری اش را میان کوچه محکم میکرد، عده ای زیر بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی می افتاد!
مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند. قنادی رایگان شیرینی پخش میکرد و دم گلفروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس!
ماشینها بوقزنان و بانوان کِـلکشان و گلاب پاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور میخواندند: «صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد»
خیلی از نگاهها به ویترین یک تلویزیون فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابره جهانی شود. نذر ۳۱۳ صلوات کردم مبادا اَجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم میخورد که تو را قبلاً در محلهشان دیده وخیلیها اشکهایشان را با آستین پاک میکردند تا یک دل سیر تماشایت کنند.
در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان میشد، دل شیعیانت مثل سیروسرکه میجوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودیها ببـیندت.
راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود:« مَثَلِ ظهور مهدی، مَثَلِ برپایی قیامت است. مهدی نمی آيد مگر ناگهاني” قسم میخورم این اثرِ دعای توست که تا کنون ما زیر عَلَمت مانده ایم.”
کاش زودتر برسی…
نذرظهورش صلوات …
?قطب شمال و قطب جنوب :?
?خورشید همیشه نورافشانی می کند و هیچگونه تبعیضی در بذل اشعه ندارد، ولی قسمت هایی از زمین مانند قطب شمال و جنوب به خاطر اینکه نمی توانند خود را در معرض نور خورشید قرار دهند، همیشه یخ زده و منجمد هستند و با اینکه خاک و آب قطبین مانند زمین های دیگر مستعد رشد هستند، همیشه در یخبندان به سر می برند.
?رحمت الهی دائمی است: « یا دائمَ الفَضلِ عَلَی البَریَّه ». اگر انسان موانع را برطرف کند، می تواند از آن رحمت های واسعه، بهره کامل را ببرد و به هر مقدار که در مقابل این تابش موانعی باشد، دل انسان منجمدتر می شود و این همان قساوت قلب است❤️. وقتی دنیا مانع تابش نور الهی و رحمت های واسعه ی ربوبی گردد، دل انسان یخ می بندد و برای ذوب این انجمادها باید ابتدا موانع را برطرف کرد.
?مثل ها و پندها ج ۱ آیت الله حائری شیرازی
جوانی با دوچرخه اش با پيرزنی برخورد کرد
و به جاي اينکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جايش بلندشود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود؛
سپس راهش را کشيد و رفت! پيرزن صدايش زد و گفت: چيزی از تو افتاده است.
جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پيرزن به او گفت: زياد نگرد؛
مروت و مردانگی ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهی يافت..
“زندگی اگر خالي از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هيچ ارزشی ندارد”
“زندگی حکايت قديمي کوهستان است!
صدا می کنی و مي شنوی؛پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند”