امام صادق(ع)
عن ابی اسامة زید الشحام، قال: قال ابوعبدالله علیه السلام: اتقوا المحقرات من الذنوب فانها لا تغفر،
قلت: و ماالمحقرات؟ قال: الرجل یذنب الذنب فیقول: طوبی لی لو لم یکن لی غیر ذلک.
از گناهانی که به نظر شما ناچیز میآیند بپرهیزید که بخشیده نمیشوند.
پرسیدم: گناهان ناچیز چه گناهانی هستند؟ فرمود: آدمی گناه کند و بگوید: خوشا به حال من اگر غیر از این، گناهی نداشته باشم.
منبع:
«اصول کافی،ج2،ص287 - وسائل،ج11،ص245 - بحار،ج73،ص343
امام ﻋَﻠﯽ (ع) در حدیثی در مورد اینکه انسان در برخی موارد باید کارهای خود را پنهان کند و کسی چیزی از آن متوجه نشود، فرمودند 7 چیز را از 7 گروه پنهان کنید.
1-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ.
٢-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ.
۳-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ.
۴-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن.
۵-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩﻧﻤﺎﯾﯽ نکن.
۶-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ.
7-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﯾتیم، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ.
منبع
:ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ص167
شرح حدیث اخلاق | فرزندانی که برای والدین، عمل صالحاند
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمد و آله الطاهرین لعنةالله علی اعدائهم اجمعین
عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبنعلیٍ الباقر علیهالسلام قال مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله (۱)
«یَحتَسِبُهُم عِندَالله» یعنی جوری این فرزندان را، این اولاد را بار بیاورد که بتواند آنها را به حساب خدا بگذارد. طبعاً فرزندی را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد که او تربیت الهی پیدا کرده باشد؛ متدیّن باشد؛ اهل فسق و فجور و تضییع اوقات و اینها نباشد. این [فرزند] را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد و الّا اگر یک فرزندی بود که انسان یا او را بد تربیت کرد -کمااینکه بعضیها فرزندان خودشان را بد تربیت میکنند؛ از اوّل این بچّه را اهل دنیا و اهل اشرافیگری و اهل شهوات و اینها بار میآورند. در محیط خانواده، پدر و مادر، مشیشان برای فرزند یک سرمشق است. اگر این سرمشق، سرمشق بدی باشد، بچّه بد بار میآید. فرض کنید پدر و مادر متقلّب [باشند]، دروغگو [باشند]، به همدیگر رحم نمیکنند، به همدیگر خیانت میکنند؛ اینها را هم بچّه میبیند جلوی چشمش؛ [پدر و مادر] به مسائل دینی اهمّیّت نمیدهند؛ به فرائض، به نماز، به روزه. بچّه [هم] همینجور بار میآید. این تربیت بد است- [یا] گاهی هست که انسان تربیت بد هم نمیکند بچّه را، لکن رها میکند، رها میکند؛ خیلی از ماها گرفتار این معنا هستیم؛ نه اینکه بچّه را بد تربیت کنیم، نه، اما رهایش میکنیم؛ احساس مسئولیّتی کَأنّه نسبت به او نداریم. گاهی اوقات برای درس خواندن و مشق نوشتنش صرف وقت میکنیم اما برای نماز خواندنش، برای آشنا شدنش با قرآن، با مسائل دینی، نه، هیچ انسان وقتی نمیگذارد. این رها کردن بچّه است. اینها را نمیشود انسان به حساب خدا بگذارد؛ یعنی بگوید خدایا این بچّه را من تربیت کردم برای تو، در حساب تو؛ نمیشود.
آن فرزندی را میشود انسان به حساب خدا بگذارد که او را رها نکند و تربیت خوب هم بکند. البتّه توجّه داشته باشید و توجّه دارید که تربیت فرزندان اینجور نیست که انسان هر یکیک بچّهها را بخواهد [که] مثل یک شاگرد معیّنی جلو [بیایند]، دعوتشان کند، بهشان حرف بزند [و] تربیتشان کند؛ نه. بعضیها میگویند که شما میگویید فرزند زیاد [داشته باشید]، خب اگر [فرزندان] زیاد شدند در خانه، تربیتشان نمیتوانیم بکنیم؛ این حرف غلط است. تربیت فرزندان، تربیت تکتک فرزندان نیست، تربیت محیط خانواده است. محیط خانواده که خوب بود، چه بچّه یکی باشد چه پنج تا باشد، فرقی نمیکند، خوب تربیت میشوند. بهطور طبیعی، بهطور غالب خوب تربیت میشوند.
پس بنابراین «یَحتَسِبُهُم عِندَالله» که در این حدیث شریف هست، معنایش این است که بچّه را جوری تربیت کند که بتواند او را پای خدا حساب کند.
حالا، اگر «مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله»، اگر [انسان] تقدیم کند اولادی را -تقدیم کند یعنی بار بیاورد، پرورش بدهد، ارائه بدهد فرزندانی را- که بتواند آنها را پای خدا حساب بکند،
حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل
این فرزندان، او را از آتش الهی، از عذاب الهی دور نگه میدارند، مانع میشوند. این یکی از این چیزهای مهم است. خدای متعال به ما میگوید که عمل صالح کنید تا پیش خدای متعال مأجور باشید، از عذاب الهی مأمون باشید؛ اما به این اکتفا نمیکند؛ میفرماید اگر چنانچه نسل بعد از خودتان را هم تربیت کردید، این هم یک حسنهای است، یک عمل صالحی است که میتواند شما را حاجب از آتش باشد.
۱) الامالی شیخ صدوق، صفحهی ۶۳۴
بیانات رهبر انقلاب در درس فقه ۱۳۹۵/۰۹/۱۵
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: اینها راهها و کارها را بسیار زیبا درست کرده اند و مرتبا میخواهند به شیعیان مفت بدهند تا بخورند. اگر کمی گفتهاند کار کنید برای آن است که اگر هیچ نمیگفتند، مردم میگفتند لقمه را هم بگیرید و به دهان مان بگذارید. کمی کار و غفلت لازم است. غفلتی که از جانب آنها و از سفرهی آنها باشد. آنها کمی غفلت میدهند.
پیغمبری گفت خدایا غفلت را از مردم بردار و خدا هم برداشت. آنها یک کفن برداشتند و یک قبر کندند و سر آن نشستند. آیا امشب می خمیرند یا فردا شب میمیرند؟ و نمیمردند. شکمها گرسنه بود، خدا نصیب نکند. ببین تهران چه خبر خواهد بود، اگر هر کس یک کفن کول بگیرد. چون غفلت نداشتند و میگفتند بیخود کجا برویم؟ ما که باید بمیریم، همین جا هستیم. قبرها را کنده بودند و لب آن نشسته بودند. این را آن پیغمبر پیشنهاد داده بود تا اینکه خداوند دوباره غفلت را به آنها پس داد و آنها گفتند پاشوید. حالا کو تا مردن! بلند شدند و به بیابان زدند. این از لطف خداوند است. تمام زمین و آسمان راکد شد، ملائکه هم دیگر عبادت نکردند. چون دیدند آنها نشستهاند در فکر رفتند که چرا اینها هیچکاری نمیکنند؟ مگر آنها از ما بهترند یا مگر خون ما از اینها رنگینتر است و … شاید ملائکه را هم راکد کردند. زیرا خداوند فرموده بود و غفلت را گرفته بود
خداوند متعال از مرحمت خود،غفلت را به بشر داد. ملائکه غفلت ندارند، اما جوری هم نیستند که قبر بکنند زیرا جسم طبیعی ندارند. آنها روح پاکند و همان تسبیحی که به آنها یاد دادهاند ایستادهاند و همان را می گیوند. آن ملکی که سبحانالله میگوید فقط همین را میگیود، دومی را ندارد. چون غفلت ندارد و نمیخواهد درجه دیگری از آن بالاتر پیدا کند. تا زنده است همین است. همین آب و همین کوزه. همهاش هم زیباست و تسبیح خداست. خدا روزی کند آنچه آنها دارند به ما هم بدهد. آن که سجده می کند، فقط سجده است. آن دیگری رکوع است، فقط رکوع. آنها که صاف ایستادهاندفقط از روزی که آفریده شدهاند همین طور صاف ایستادهاند تا روز قیامت. درجه و مقام و تغییر ندارند. زیرا مطلب روشن است و مجهولی ندارند تا وقتی برطرف شد عوض شود. آنها در حدِّ خود مجهولات ندارد. ولی مومن، هم همه جا دست دارد و هم همه جا غفلت دارد. راهش خیلی بزرگ است و به همین خاطر است که از ملک بالاتر میرود. غفلت دارد و طبیعت دارد. مرتبا جا عوض میکند و تا غافل میشود می گوید استغفرالله. دیدی باز خوابم برد؟
کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 201
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
آیتالله «فاطمینیا» در جلسه هفتگی شرح صحیفهسجادیه (دعای مکارمالاخلاق) به یکی ازفواید تقوااشاره کرد وفرمود:
یکی از فواید تقوا؛ نجات پیدا کردن از آتش است.
«ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا»؛ سپس نجات میدهیم متقیان را. یک مثال میزنم، یک هواپیماهایی هست که در آسمان یک خطی ایجاد میکند آنها از تهران رد میشوند و در
طبقات بالای آسمان هستند، می توانند بگویند: ما تهران رفتهایم و دروغ محسوب نمیشود، درست است که در تهران فرود نیامدهاند و کاری نکردهاند اما اگر بگویند تهران
رفتهایم دروغ نیست؛ بنابراین همهی ما به جهنم خواهیم رفت نه اینکه در آنجا بسوزیم بلکه قاعده در این است در سوره مبارکه سوره مریم دقت کنید؛ «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلّا وارِدُها
کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیّاً»؛ از شما کسی نیست که وارد جهنم نشود؛ خداوند متعال این جهنم رفتن را حتمی قرار داده است نه اینکه به جهنم برویم مثل همان هواپیماها که
اجازه میگیرند از آسمان تهران رد شوند به این شکل از فضای جهنم رد میشویم طوری هم نمیشود اما یک عدهای از آنجا میافتند اما خدوند فرمود: ما متقیان را نجات
میدهیم و نمیگذاریم به جهنم بیافتند، «وَ نَذَرُ الظّالِمِینَ فیها جِثِیّاً» اما بقیه ظالمین همه به جهنم میافتند؛ به هر حال یکی از فواید تقوا این است که انسان از فضای جهنم
رد می شود اما در جهنم نمیافتد. سید در ادامه میفرماید: پس فهمیدی که تمام سعادت در تقواست و مواظب باش که تقوا گنج بزرگی است.
منبع: