نماینده مردم درود و ازنا در مجلس گفت: ملت ایران با حضور پرشور در راهپیمایی اربعین حسینی همواره نشان داده است با تبعیت از ولی فقیه خود آزادگی، عزت و استقلال خود را به جهانیان نشان دهد.
مجید کیانپور گفت: ملت ایران ملتی آزاده هستند که با اقتداء به سالار آزادگان عالم با شور و اشتیاق فزایندهای پای در مسیر زیارت قبور ائمه اطهار در عتبات عالیات میگذارند. امام حسین(ع) و یاران با وفای ایشان با ایجاد نهضت عاشورا روحیه خودباوری و ایثار را به جامعه بشری پمپاژ کردند.
این عضو کمیسیون عمران مجلس با اشاره به جنبههای عاطفی و ایثار دین اسلام، گفت: دین اسلام با وحدت، یگانگی، رافت و مهربانی در پی پیشبرد اهداف عالی انسانی بین جوامع بشری است اما دشمنان اسلام به ایجاد گروههای تکفیری از خدا بیخبر همواره تلاش کردهاند مسلمانان را خشن و وحشی معرفی کنند. حضور پرشور و سرشار از عاطفه و محبت و انسانیت زائران و مجاوران اهل بیت(ع) و استقبال صمیمی و گرم مردم عراق از زوار مسلمان ایرانی به جهانیان نشان میدهد که دینی که توسط برخی مسلماننماها در بدترین وضعیت و وحشیترین حالت نشان میدهد، اسلام نیست.
وی افزود: حرکات غیرانسانی و وحشیانه تکفیریها، سلفیها و داعشیها را هیچ دین، کیش و آیینی تایید نمیکند. اقدامات ضدانسانی داعشیها جز منفورترین حرکتها از دیدگاه اسلام ناب محمدی است.
وی خطاب به مسئولان فرهنگی کشور خواستار عمل به فرمایش بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در «صدور انقلاب اسلامی ایران به جهان» شد و خاطرنشان کرد: در کنار عمل به این فرمایش امام خمینی(ره) باید تلاش کنیم تا فرهنگ ایرانی اسلامی خود را به دنیا نشان دهیم. مسئولان فرهنگی کشور میتوانند از ظرفیت پیادهروی اربعین استفاده کنند تا فرهنگ خودباوری را در برابر مستکبران و عُمال دست نشانده آنان در جوانان ایرانی و جوانان سایر ملل اسلامی که در مراسم عظیم اربعین حضور مییابند، تقویت کنند.
نماینده مردم درود و ازنا در مجلس تقویت روحیه خودباوری به ویژه در حوزههای اقتصادی را ضروری دانست و افزود: با ایجاد روحیه امید و خودباوری در جوانان و کارآفرینان کشور باید تولید علم و بومیسازی آن را از طریق درونیکردن دانش غیربومی در قالب سیاستهای اقتصادی مقاومتی عینیت ببخشیم. اقتصاد مقاومتی آینده کشور را تضمین میکند.
منبع:http://www.shahrekhabar.com/cultural/14795314808975
«ما رأيت الا جميلاً» يعني من به جز زيبايي چيزي نديدم و آنچه مشاهده كردم همگي زيبا بود.
پس از حادثه كربلا وقتي زن و فرزندان شهدا را، به همراه حضرت زينب به اسارت به نزد عبيدالله بن زياد بردند، او كه خود را پيروز اين نبرد مي ديد، براي اينكه زخم زباني به اهل بيت امام حسين ـ عليه السّلام ـ بزند رو به حضرت زينب ـ سلام اللّه عليها ـ كرد و گفت: خدا را شكر مي كنيم كه او شما را رسوا كرد و تكذيب نمود. حضرت هم در پاسخ، اين جمله معروف خود را به زبان آوردند كه « والله ما رأيت الا جميلاً»: آن چه براي ما اتفاق افتاد رسوايي نبود بلكه همه زيبا بود و در ادامه هم فرمودند: شهداي كربلا كساني بودند كه خداوند، شهادت را براي آنها انتخاب كرده بود، و در روز قيامت، تو را به همراه آن ها در يك جا جمع كند تا هر كدام دليل خود را بياوريد، و آن وقت خواهي ديد كه چه كسي پيروز است.
به طور كلي انسانهايي كه به روز قيامت اعتقاد ندارند و به دنبال پول و ثروت و مقام هستند و به دستورات خداوند گوش فرا نمي دهند، گمان مي كنند كه پيروزي، در زنده بودن و رسيدن به پول و مقام است، به همين دليل هم بود كه، ابن زياد خود را پيروز مي ديد چون توانسته بود امام حسين ـ عليه السّلام ـ و يارانش را به شهادت رسانده و اموالشان را غارت كند. امّا غافل از اين كه، پيروزي و رسيدن به سعادت در نزد خداوند، انجام دادن دستوراتي است كه او براي ما انسانها معين فرموده، و هر كس از آن دستورات سرپيچي كند، در واقع شكست خورده، اگرچه به ثروت و مقامي هم برسد. در اين ميان، امام حسين ـ عليه السّلام ـ و اصحاب او بودند كه به فرمان الهي گوش فرا داده و به وظيفه اي كه برعهده آنها گذاشته شده بود به خوبي عمل نمودند، پس آنها بودند كه به پيروزي و سعادت رسيدند و مشخص است كه هيچ چيزي براي آنها شيرين تر و گواراتر و زيباتر از عمل به وظايف الهي نبود، و لذا حضرت زينب ـ سلام اللّه عليها ـ همه آنچه را كه اتفاق افتاده بود را زيبا دانستند چون تك تك وظايف خود را كه خداوند برعهده آنها نهاده بود، به بهترين وجه انجام دادند.
مي توان اين مسئله را به صورت ديگري نيز بررسي و تحلیل نمود به اين طریق كه: امام حسين ـ عليه السّلام ـ و اصحاب ايشان و نيز حضرت زينب، خداي متعال را در همه چيز و همه جا مي ديدند يعني در هر اتفاقي كه براي آنها رخ مي داد، خدا را در آن اتفاق و حادثه با چشم دل مشاهده مي كردند و فرقي هم نمي كرد كه آن اتفاق، آسان و خوشايند باشد يا سخت و مصيبت بار، ولي چون هدف خدا بود و در سختيها هم، خدا را مشاهده مي كردند و خود را به او نزديك مي ديدند، اين سختيها نيز براي آنها زيبا و گوارا بود و لذا حضرت فرمود همه آن مصيبت ها و حادثه هاي تلخ براي ما زيبا بود. هر چه در عالم رخ می دهد تحقق آیات الهی و قوانین اوست . هر که از او تبعیت کند عزیز است ولو این که ظاهرا شکست بخورد و زیر دست و پا بیفتد و هر که نافرمانی او کند ذلیل است اگر چه صاحب مال و مقام باشد. پس به طور خلاصه بايد بگوييم كه هر كس كاري را به عنوان و ظيفه انجام دهد و يا در آن كار و يا اتفاق فقط خدا را مورد نظر داشته باشد آن كار و اتفاق براي او شيرين و زيباست و اين معنا و تفسير همان جمله معروف حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ است.
منابع جهت مطالعه بيشتر: حماسه حسيني، شهيد مطهري، انتشارات صدرا.امام سجاد (خطاب به حضرت زينب ـ سلام اللّه عليها ـ): تو بحمدالله، عالمي هستي كه معلمي نداشته اي (يعني علم تو علمي است كه از جانب خدا به تو عنايت شده است). الاحتجاج، طبرسي، ج 2، ص 305، نشر مرتضي، مشهد
منبع:http://www.shia-news.com/fa/news/46768/%D9%85%D8%A7-%D8%B1%D8%A3%D9%8A%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D8%AC%D9%85%D9%8A%D9%84%D8%A7%D9%8B-%DB%8C%D8%B9%D9%86%DB%8C-%DA%86%D9%87
حضرت آیت الله بشیر النجفی از مراجع تقلید عراق روز گذشته در پیاده روی زائران اربعین در مسیر نجف اشرف به کربلا شرکت کردند.
حضرت آیت الله النجفی در جریان راهپیمای در گفتگو با رسانه ها گفتند: شما رسانه ها از جهان بخواهید بیایند اسلام را از طریق راه غدیر بررسی کنند؛ راهی که امام حسین علیه السلام با نهضت خود آن را ترسیم کرد.
ایشان افزودند: داعش و حامیان و یاران آنها هم بدانند که اسلام واقعی در آغوش امام حسین(علیه السلام) است و از طریق امام حسین(علیه السلام) می توان به اسلام حقیقی دست یافت، بنابراین هرکس اسلام را می خواهد از راه امام حسین(علیه السلام) و راه غدیر می تواند به آن برسد.
حضرت آیت الله النجفی خطاب به زائران اربعین گفتند: شما با قدم گذاشتن در این راه از یاوران خداوند متعال و یاوران پیامبر(صلی الله علیه و اله) به شمار می آیید و امام حسین علیه السلام در روز قیامت شفیع شما خواهد بود.
این مرجع تقلید از مردم عراق به خاطر خدماتی که به زائران ارائه می دهند تشکر و قدردانی کرد و از خداوند متعال خواست به تمام کسانی که در راه برگزاری این زیارت عظیم تلاش می کنند به ویژه به نیروهای امنیتی و اعضای مواکب و هیئت های پذیرایی توفیق و سلامتی عنایت کند و تمام مؤمنان را در هر جا که هستند حفظ و حمایت کند و مردم عراق را در جنگ هایی که با تروریست ها دارند یاری کند.
منبع:
مرضیه حدیدچی(دباغ) متولد 1318، از جمله زنان مبارز انقلاب اسلامی است که فعالیت ها و حرکت های سیاسی خود را از سال 46 آغاز کرد؛ وی در طول مبارزات خود، توسط ساواک دستگیر شد و به همراه دخترش در زندان های مخوف رژیم پهلوی شکنجه های سختی را تحمل کرد.
این مبارز انقلاب اسلامی پس از آزادی از زندان به خارج از ایران رفته و در پاریس نیز به عنوان محافظ، حضرت امام خمینی(ره) را همراهی می کند. مسئولیت هایی چون فرماندهی سپاه همدان، 3 دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی و قائم مقامی جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران علاوه بر مبارزات ایثارگرانه و شجاعانه در برگ های ذرین دفتر زندگی این بانوی مجاهد به چشم می خورد. در سی و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بخشی از خاطرات این بانوی مبارز انقلابی را که به نقل از خودش در کتاب خاطراتش نقل شده مرور می کنیم.
سال 1352 حدود 2 ماه از شکسته شدن محاصره خانه می گذشت، اما من هیچ گاه از اندیشه لو رفتن و دستگیری فارغ نمی شدم. همسرم در این ایام چون در بازار مشکلاتی برایش پیش آمده بود به توصیه دیگر دوستانش در شرکت ملی ساختمان به عنوان حسابدار مشغول به کار شد و بیشتر ایام دور از خانه و در شهرستان به سر می برد. او شبی پس از سه ماه دوری برای دیدن خانواده اش آمده بود، من نیز تازه از سفر همدان برگشته بودم. چند روزی بود که به خاطر تولد بچه یکی از اقوام که خود در زندان بود به آنجا رفته بودم.
شبی که افراد خانواده دور هم جمع شده از احوال هم سخن می گفتیم ناگهان در خانه به صدا درآمد. دختر بزرگم رفت و در را باز کرد و آمد و گفت «مامان! پرویزخان آمده!» دریافتم که برای دستگیری ام آمده اند. شوهرم را به پشت بام فرستادم و گفتم «با تو کاری ندارند، به دنبال من آمده اند، شما بالای سر بچه ها بمانید!» پرویز و سایر مأموران از من خواستند که بدون سر و صدا همراه شان بروم. بچه ها دورم جمع شده بودند و گریه و زاری راه انداختند و داد می زدند «مامان ما را کجا می برید! مامان ما را نبرید!..».
ساواکی ها می خواستند به هر نحوی که شده آنها را ساکت کنند، می گفتند «با مادرتان کاری نداریم، پاسخ چند سؤال را که داد برمی گردانیمش، شما تا شامتان را بخورید، او برمی گردد!» به محض خروج از خانه در کوچه به فرزند یکی از اقوام داماد بزرگم برخوردم و گفتم «برو به فلانی (که از مرتبطین گروه بود) بگو که مرا بردند. مراقب خانه ما باشد»، مأموری متوجه این گفت وگوی کوتاه شد جلو آمد و سرزنشم کرد که «چرا حرف زدی؟» گفتم «او سلام کرد و من جوابش را دادم حرفی با او نزدم» ماشین شان را نشان داد و گفت «زیادی حرف نزن، برو سوار شو!»
مأموری جلوتر از من در صندلی عقب ماشین نشسته بود، دیدم اگر سوار ماشین شوم آن دیگری هم طرف دیگرم خواهد نشست و من میان آن دو قرار می گیرم. گفتم «من بین دو نامحرم نمی نشینم، به جلو می روم شما سه نفر عقب صندلی بنشینید» با اسلحه تهدیدم کردند «برو بالا! مسخره بازی در نیاور… دو تا نامحرم!» گفتم «بکشیدم ولی من بین دو نفر مرد نامحرم نمی نشینم» هر چه می گذشت زمان به نفع شان نبود، بالاخره همان طور که من می خواستم شد.
به نزدیکی های توپخانه (میدان امام خمینی) که رسیدیم، عینک دودی کاملاً ماتی به من دادند، گفتم «من عینکی نیستم» گفتند «عجب دیوانه ای است این…!» خلاصه عینک را به چشمم زدم و حرف های بی ربطی می زدم، تا خودم را بی خبر نشان دهم و گفتم «آقا هر چه زودتر سؤال های مرا بپرسید، باید زود برگردم، بچه هایم هنوز شام نخورده اند، صبح زود باید برای رفتن به مدرسه بلندشان کنم».
به کمیته مشترک رسیدیم، در کمیته فهمیدم ساواک اطلاعات زیادی از من در دست دارد، این که من با این تعداد بچه و مشکلات زیاد زندگی و با وجود زن بودنم دارای ارتباطات و فعالیت های سیاسی گسترده بودم، حساسیت شان را بیشتر برمی انگیخت.
شکنجه ها با سیلی و توهین و به تدریج با شلاق و باتوم و فحاشی جان فرسا شروع شد. چند بار دست و پایم را به صندلی بستند و مهار کردند و کلاهی آهنی یا مسی بر سرم گذاشته و بعد جریان الکتریسیته با ولتاژهای متفاوت به بدنم وارد می کردند که موجب رعشه و تکان های تند پیکرم می شد. شلاق و باتوم، کار متداول و هر روز بود که گاهی به شکل عادی و گاهی حرفه ای صورت می گرفت. در مواقع حرفه ای آنقدر شلاق بر کف پاهایم می زدند که از هوش می رفتم. بعد با پاشیدن آب هوشیارم کرده مجبور می کردند تا راه بروم که پاهایم ورم نکند. دردی که بر وجودم در اثر این کار مستولی می شد، طاقت فرسا و جانکاه بود.
یک بار وقتی در اثر درد ضربات شلاق بیهوش شدم و دوباره چشم باز کردم، خودم را در داخل اتاقی که در آن یک میز و صندلی بود، دیدم. پشتم به شدت درد می کرد و زخم هایم می سوخت. از وحشت و ترس خود را به دیوار چسباندم تا اگر دوباره برای شکنجه آمدند، پشتم از ضربات شلاق درامان بماند؛ از شدت خستگی چشم هایم را نمی توانستم باز کنم، صدای پایی شنیدم. چشم هایم را نیمه باز نگه داشتم، دیدم مأموری وارد شد خدا عذابش را زیاد کند چشم هایم را کاملاً بستم و به خدا توکل کردم.
مدتی ایستاد و رفت، طولی نکشید که دوباره بازگشت و باتومی در دست داشت؛ جلو آمد و مرا کتک زد؛ وحشی و نامتعادل به نظر می آمد، هر چه می پرسید اظهار بی اطلاعی می کردم. اثر باتوم برقی بر روی نقاط حساس بدن از جمله گوش، لب و دهان به قدری دردناک بود که کاملاً بی حس و بی نفس می شدم.
یک مرتبه…
صفحات: 1· 2
مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان معتقد است: والدینی که به احترام کتاب، کلاه از سر بردارند، نسلی را تربیت خواهند کرد که با کتاب نه تنها بیگانه نیست، بلکه مطالعه آزاد را به عنوان بخش پرنشاط و زنگ تفریح طلایی دنیای کودکانه میشناسد.
به گزارش ایسنا به نقل از اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل کانون، علیرضا حاجیان زاده در یادداشتی به مناسبت هفته کتاب نوشته است: نامگذاری روزها و هفتههای تقویم، شاید به این خاطر حائز اهمیت باشد که عنوانی تاثیرگذار را مثل قاب بر دیوار ذهن حک میکند و ما ناگزیر خواهیم شد تا دست کم لحظاتی را به مفهوم عبارات قاب آویخته بر ذهن، بیندیشیم. هفته کتاب گرچه نامی آشنا برای اهالی فرهنگ کتابخوانی است، اما فرصت مغتنمی است برای پرداختن به سئوال کوتاه و مهم: چرا کتاب؟
در ادامه یادداشت مدیرعامل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آمده است: شاید برای یافتن پاسخ این پرسش کلیدی که مرز میان کتاب خواندن و نخواندن را تعریف میکند، بهتر باشد به عنوان چهارمین روز هفته کتاب مراجعه کنیم: کتاب و کودک با شعار «خواندن، آیندهای روشن».
به اعتقاد وی، دوران کودکی یکی از شگفتانگیزترین مراحل ورود به دنیای کتاب است. کودکان برای تامین نیازهای شناختی و عاطفی خود، به جستوجو در محیط پیرامون خود میپردازند و تحقیقات روانشناسان نشان داده است در خانوادههایی که کتابخانه به مفهوم عام آن از جایگاهی ویژه برخوردار است و کتاب نه به عنوان کالایی تزئینی که به مثابه دریچهای برای شناختن و کشف کردن و لذت بردن، در اختیار کودکان قرار گرفته است، مراحل رشد را بسیار بهتر از کودکانی طی خواهند کرد که دچار فقر و قحطی کتاب هستند.
مدیرعامل کانون بر این باور است که حتا لمس کتابهای کاغذی و تورق کتابهای کودک، چنان تاثیر چشمگیری بر کشف جهان اطراف و بهبود رشد عاطفی کودکان دارد که توصیه شده، کتابهای کودکان بدون واهمه از خطر آسیب دیدن ظاهر کتاب، در ققسهای قابل دسترس قرار گیرد.
حاجیانزاده در این پیام افزوده است: والدینی که فرزندانشان را ماهی یک بار به کتابفروشی میبرند و خود اهل مطالعه و برپایی کتابخانهای کوچک در خانه هستند، متوجه خواهند شد که هوش عاطفی و محیطی کودکانشان به مرور دچار جهشی محسوس خواهد شد و به تدریج فرهنگ مطالعه آزاد و غیردرسی به عنوان اصل مهمی در آموزش غیررسمی و در کنار مطالعه مدرسهای فرزندانشان نقش خواهد بست.
او بر ضرورت مطالعه غیردرسی نیز تاکید کرده و آورده است: خواندن کتابهای شعر، داستان، تاریخی، علمی و هر آنچه بخش کنجکاو ذهن فعال را با پاسخی قابل قبول مواجه کند، علاوه بر اینکه سبب آرامش ذهن و راهی برای مقابله با استرسهای خاص دوران کودکی و نوجوانی خواهد بود، گنجینه لغات کودکان را به طور قابل ملاحظهای افزایش خواهد داد و کودکان را با مفهوم انگیزه و مهارتافزایی روبهرو خواهد کرد.
در ادامه این یادداشت همچنین آمده است: به یاد داشته باشیم که کودکان در هر سنی از نوپایی تا آستانه ورود به دنیای نوجوانی نیاز به الگوهای رفتاری دارند و به طور طبیعی این الگوها را در محیط زندگی خود یافته و از آنان نقشپذیر خواهند بود. کتاب راه مطمئنی است برای شناخت الگوها. و یکی از مهمترین دلایلی که مراقبت والدین را برای تامین منابع مطالعاتی توجیه میکند، همین انتخاب الگوهای رفتاری است.
مدیرعامل کانون تصریح کرده است: امروزه با هجوم شبکههای مجازی و منابع تصاویری به جای مکتوب، رغبت کودکان به مطالعه بیش از پیش کمرنگتر شده و یکی از جدیترین خطرهایی که دنیای کودکان را تهدید میکند، آسیب غیرقابل جبران، انتخاب الگوهای رفتاری نامناسب است.
در پایان یادداشت مدیرعامل کانون آمده است: شاید بهتر باشد یکبار دیگر شعار زیبای هفتهی کتاب امسال را با هم مرور کنیم: ایران میخواند… به یقین آنچه میتواند کودکان را به مطالعه دعوت کند، با هم خواندن و همراهی پرنشاط و پویا و صمیمی خانواده است. بیایید برای هدایت فرزندانمان به سوی آیندهای روشن، درهای خانههایمان را به روی کتابها باز کنیم.
روز پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۵ در جریان برگزاری بیست و چهارمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران روز «کتاب و کودک» نامگذاری شده است.
منبع: