در آستانه فرارسیدن سالگرد ایام «ترور دانشمندان هستهای»، ده جملهی برگزیده از حضرت آیتالله خامنهای را درباره «شهدای هستهای»، منتشر کرد:
دستیابی به دانش هستهای یکی از نمونههای موید پیشرفت دانشمندان ایرانی است که درباره آن هیاهوی زیادی هم به راه افتاده اما علت اصلی جنجال غربیها، توانایی بومی دانشمندان جوان کشورمان در دستیابی به این فناوری پیشرفته است.
دانشمندان جوان ایرانی با موفقیت بزرگ خود در دانش هستهای در واقع آینده بلندمدت انرژی ملت ایران را تضمین کردند و این سررشته را نباید به هیچ قیمتی از دست داد زیرا هرگونه عقب نشینی از این میدان صددرصد ضرر است.۱
دست جنایتکاری که ضایعه (شهادت استاد دانشمند مرحوم آقای دکتر مسعود علیمحمدی رضوان الله علیه) را آفرید، انگیزهی دشمنان جمهوری اسلامی را که ضربه زدن به حرکت و جهاد علمی کشور است، افشاء و برملا کرد. بیگمان همت دانشمندان و استادان و دانش پژوهان کشور، به رغم دشمن، این انگیزهی خباثت آلود را ناکام خواهد گذاشت.
شهادت این دانشمندان برجسته در راه آرمانهای بلند و الهی، به کشور، انقلاب اسلامی، ملت ایران و محیط علمی آبرو بخشید و آنان با این شهادت، به بالاترین رتبه از ارزشهای معنوی دست یافتند.
در قضیهی ترورهای (دانشمندان هستهای)، من عقیدهام این است که بچههای تشکلهای دانشجوئی در این قضیه کوتاه آمدند؛ یعنی کمعملی نشان دادند. باید این قضیه را بزرگ میکردید. البته نه اینکه بزرگ کنید - چون خودش بزرگ است - همان جور که هست، منعکس میکردید. ما حتّی ندیدیم تشکلهای ما پوستر این شهدا را هم چاپ کنند، منتشر کنند، پخش کنند، یادمان اینها را نگه دارند. نه، این موضوع اصلاً نباید فراموش شود؛ این کار کوچکی نیست. ۱۳۹۰/۰۵/۱۹
اگر دانشمندِ علاقهمند به سرنوشت کشور، آمادهی فداکاری در این راه - فداکاری به حسب خودش - در یک کشوری وجود داشت، آن کشور رشد میکند. چیزی که میتواند این نیرو را به وجود بیاورد، این پیشرفت را به وجود بیاورد، بهتر از همه چیز، ایمان است. اگر این ایمان بود، کشور پیشرفت میکند.
رشد شتابندهی علمی و فتح قلههای دانش که با همت و عزم جوانان مؤمن و غیور و توانائی چون مصطفای شهید رونق یافته، امروز قائم به هیچ فردی نیست، این یک جنبش تاریخی و برخاسته از یک عزم خللناپذیر ملی است. ۱۳۹۰/۱۰/۲۲
(شهدای هستهای) در راه خدا شهید شدند، در راه پیشرفت اسلام شهید شدند. مسئلهی اینها فقط این نیست که حالا ما یک ملتی هستیم، میخواهیم از فلان کشور و فلان دولت عقب نمانیم، لذا وارد عرصهی علمی شدهایم؛ این هست، بهاضافهی یک چیزی از این مهمتر؛ و آن این است که ما با این حرکت علمیِ خودمان داریم اسلام را سربلند میکنیم، نظام اسلامی را آبرومند میکنیم.
مسئله این نیست که ما خواهیم توانست از صنعت هستهای برای مصارفی که به سود منافع ملی است، استفاده کنیم؛ مسئله این است که این حرکت، به جوانهای این کشور، دانشمندان این کشور، آحاد مردم این کشور، عزم و تصمیم راسخ میبخشد و آنها را در این راه ثابتقدم میدارد؛ این مهم است.
یاد شهید علیمحمدی، شهید شهریاری، شهید رضائینژاد و شهید احمدی روشن هرگز از خاطرهی این ملت و حافظهی تاریخ ما بیرون نخواهد رفت.
منبع:
ده جمله از رهبر انقلاب درباره «شهدای هستهای»،۱۳۹۲/۱۰/۱۷
سخنان مقام معظم رهبری در منزل شهیدان احمدی روشن و رضایی نژاد
رهبر انقلاب فرمودند: تلاش دشمنان برای ترور جوانان نخبه كشور، نشان دهنده عظمتِ كاری است كه آنان انجام می دهند.
به گزارش دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی پنجشنبه شب با حضور در منزل شهیدان مصطفی احمدی روشن و داریوش رضایی نژاد، دو تن از شهدای نخبه كشور، در فضایی معنوی با خانواده های آنان دیدار و گفتگو كردند.
ایشان در جمع خانواده شهید احمدی روشن با اشاره به اینكه این شهدای نخبه جوان مایه افتخار كشور هستند، خاطر نشان كردند: ارزش وجودی این شهدا از دو بعد قابل توجه است، جنبه اول؛ فعالیتهای علمی و تحقیقی و تسلط آنان به كارهای مهم و حساس است كه نشان از استعداد برتر و نخبگی آنان دارد و جنبه دوم؛ ابعاد الهی و معنوی این جوانان است كه همین عامل زمینه را برای شهادت آنان آماده می كند.
حضرت آیت الله خامنه ای شهادت این جوانان را، در راه خدا و زمینه ساز پیشرفت اسلام دانستند و تأكید كردند: با پیروزی انقلاب اسلامی از تهمت های بزرگی كه دشمنان علیه این انقلاب مطرح می كردند این بود كه، راه علم در این كشور بسته شد، اما جوانان كشور با مجاهدت و تصرف عرصه های علمی و به میدان آوردن حرف نو و ظرفیت های بالای خود، این تهمت دشمن را باطل كردند.
رهبر انقلاب همچنین با حضور در منزل شهید داریوش رضایی نژاد با تأكید بر اینكه تلاش دشمنان برای ترور جوانان نخبه كشور، نشان دهنده عظمتِ كاری است كه آنان انجام می دهند، خاطر نشان كردند: امروز پیشرفت جمهوری اسلامی مایه دلگرمی ملتهای مسلمان و جوانان كشورهای اسلامی است.
شهید مصطفی احمدی روشن از دانشمندان و نخبگان برجسته كشور هفته گذشته در اقدام تروریستی عناصر وابسته به استكبار به فیض
شهادت نائل شد، شهید داریوش رضایی نژاد نیز مرداد ماه امسال (1390) در اقدام تروریستی دیگر به شهادت رسیده بود.
منبع:
تاریخ انتشار، ۳۰ دی ۱۳۹۰ ، ۱۰:۴۲
داستان حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم از جمله داستان هایی است که نکات ریز و ظریف بسیاری در آن نهفته است از جمله آیه 98 این سوره و این موضوع که چرا حضرت یعقوب علیه السلام در خواست پسرانش برای طلب مغفرت را به تأخیر انداختند؟
آیه 98 سوره یوسف قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ. یعقوب (علیه السلام) در این جمله فرمود: بزودى برایتان استغفار مى کنم.
فرزندان یعقوب افتادند، دست به دامن پدر زدند و گفتند پدرجان از خدا بخواه که گناهان و خطاهاى ما را ببخشد چرا که ما گناهکار و خطاکار بودیم. اما پدر درخواست آنان را به تأخیر انداختند، با رجوع به تفاسیر این آیه، به نکات قابل تأملی رسیدیم که توجه بدان خالی از لطف نیست.
علت به تأخیر انداختن دعا
در تفسیر نمونه علامه طباطبایی برای این امر دو دلیل را ذکر کرده و می فرمایند: علت اینکه استغفار براى فرزندان را تاخیر انداخت شاید این باشد که تا نعمت خدا با دیدار یوسف تکمیل گشته دلش به تمام معنا خوشحال گردد، و قهراً تمامى آثار شوم فراق از دلش زایل شود،آنگاه استغفار کند، ودربعضى اخبار هم آمده که تاخیر انداخت تا وقتى که در آن وقت دعا مستجاب مى شود.(تفسیر المیزان/ج11/ص336)
دو شرط اساسی در دعا
این آیه دو شرط اساسی دعا را در بر دارد:
اوّلاً، در موضوع دعا زمینه موجود باشد، تا درخواست و طلب به مورد و به صلاح صورت بگیرد.
و ثانیاً، حال قلبى و معنوى دعا کننده مساعد و موافق دعا و توجّه باشد، نه محجوب و گرفته و آلوده.
و چون این دو شرط موجود شد: از لحاظ نتیجه جاى تردیدى نخواهد بود، زیرا هرگز إمساک و بخلى در طرف پروردگار متعال متصوّر نباشد، و او ذاتاً رحمان و رحیم است. (تفسیر روشن، ج12، ص: 102)
اوقات مناسب جهت راز و نیاز علامه طباطبایی در بحث روایی، روایات موجود در ذیل این آیه را بیان می دارند که در این روایت آنچه مورد توجه است ساعات و زمان مناسب برای دعا است.
در فقیه به سند خود از محمد بن مسلم از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که در ذیل گفتار یعقوب به فرزندانش، که فرمود: سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی فرموده: استغفار را تاخیر انداخت تا شب جمعه فرا رسد.
در این معنى روایات دیگرى نیز هست. و در الدر المنثور است که ابن جریر و ابى الشیخ، از ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه) روایت کردهاند که فرمود: اینکه برادرم یعقوب به فرزندان خود گفت:
” بزودى برایتان از پروردگارم طلب مغفرت مى کنم” منظورش این بود که شب جمعه فرا رسد.
و در کافى به سند خود از فضل بن ابى قره از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده: بهترین وقتى که مى توانید در آن وقت دعا کنید و از خدا حاجت بطلبید وقت سحر است، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود که: یعقوب به فرزندان خود گفت: سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی و منظورش این بود که در وقت سحر طلب مغفرت کند.
در این معنى روایات دیگرى نیز هست از جمله الدر المنثور از ابى الشیخ و ابن مردویه از ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کرده که شخصى از آن جناب پرسید : چرا یعقوب استغفار را تاخیر انداخت؟ فرمود: تاخیر انداخت تا هنگام سحر فرا برسد، چون دعاى سحر مستجاب است. (ترجمه المیزان، ج11، ص: 346)
علاوه بر موارد ذکر شده، این آیه کوتاه قرآنی سیزده پیام را در دل خود جای داده است که در تفسیر نور اینگونه بیان شده است:
1) ظلم، مایه ذلّت است. روزى که برادران، یوسف را به چاه انداختند، روز خنده آنان و ذلّت یوسف بود و امروز به عکس شد.
2) براى آمرزش گناهان، توسّل به اولیاى خداوند جایز است. «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا»
3) دعاى پدر تأثیر ویژهاى دارد. «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا»
4) براى توبه هیچ گاه دیر نیست. «اسْتَغْفِرْ لَنا»
5) اعتراف به گناه و خطا زمینه آمرزش است. «إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ»
6) براى دعا، ساعات خاصّى اولویّت دارد. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»
7) دعاى پدر در حقّ فرزندان، اثر خاصّى دارد. «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»
8) پدر نباید کینه توز باشد و لغزش فرزندان را در دل نگه دارد. «أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»
9) به هنگام اقرار خلافکار، او را ملامت نکنید. هنگامى که گفتند: «إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ» ما خطاکار بودیم. پدر گفت: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»
10) گناهکار را به مغفرت الهى امیدوار کنیم. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی»
11) در استجابت دعا و توسّل به اولیاى الهى صبور باشیم. «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»
12) حضرت یعقوب از حقّ خویش گذشت و براى حقّ الهى وعده دعا به فرزندان داد. «أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی»
13) لطف خداوند، شامل بزرگترین گناه و گناهکاران نیز مى شود. «هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» با اینکه دو نفر از پیامبران الهى مورد آزار و اذیّت چندین ساله قرار گرفته اند، باز امید بخشایش از او مى رود. (تفسیر نور، ج6، ص: 159)
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 45 تا 47 سوره مبارکه «نحل» به گناهان افراد و مجازاتهای الهی اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لایَشْعُرُونَ * أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ * أَوْ یَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّف فَإِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ؛ آیا توطئهگران از این ایمن گشتند که ممکن است خدا آنها را در زمین فرو برد، و یا مجازات (الهى)، از آنجا که انتظارش را ندارند، به سراغشان آید؟! یا به هنگامى که (براى کسب مال و ثروت افزون تر) در رفت آمدند، دامانشان را بگیرد در حالى که قادر به فرار نیستند؟! یا به طور تدریجى، با هشدارهاى خوف انگیز آنان را گرفتار سازد؟! چرا که پروردگار شما، رئوف و رحیم است». (نحل/ 45 تا 47)
انواع مجازاتها در برابر انواع گناهان!
قرآن، در بسیارى از بحثها، مطالب استدلالى را با مسائل عاطفى چنان به هم مىآمیزد، که برترین اثر را در نفوس شنوندگان داشته باشد، آیات فوق، نمونهاى از این روش است.
آیات گذشته یک بحث منطقى در زمینه نبوت و معاد با مشرکان داشت، ولى آیات مورد بحث به تهدید جباران و مستکبران و گنهکاران لجوج مىپردازد، و آنها را به انواع عذابهاى الهى بیم مىدهد.
نخست مىگوید: «آیا این توطئهگرانى که براى خاموش کردن نور حق به انواع نقشههاى شوم متوسل شدند از عذاب الهى ایمن گشتند، که ممکن است خداوند هر آن آنها را در زمین فرو ببرد»؟! (أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرْضَ).
آیا بعید است: زمین لرزه وحشتناکى رخ دهد، پوسته زمین بشکافد و دهان باز کند، آنها و همه زندگانیشان را در خود فرو برد، همانگونه که در تاریخ اقوام، کراراً اتفاق افتاده است؟!
جمله «مَکَرُوا السَّیِّئاتِ» به معنى توطئه چینى و نقشهکشى براى مقاصد شوم و رسیدن به هدفهاى نادرست است، همانند توطئههایى که مشرکان براى خاموش کردن نور قرآن، و نابود کردن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و اذیت و آزار مؤمنان مىچیدند.
«یَخْسِفُ» از ماده «خسف» (بر وزن وصف) به معنى پنهان گشتن و مخفى شدن است، لذا پنهان شدن نور ماه در زیر سایه زمین را «خسوف» مىنامند و چاه «مخسوف» به چاهى مىگویند، که آب در آن پنهان گردد، و نیز پنهان شدن انسانها و خانهها را در شکاف زمین (شکافى که بر اثر زلزلهها پدید مىآید) «خسف» مىنامند.
و اضافه مىکند: «یا این که هنگامى که آنها در حال غفلتند عذاب الهى از همانجا که انتظارش را ندارند به سراغشان بیاید» (أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لایَشْعُرُونَ).
«و یا به هنگامى که آنها براى کسب مال بیشتر و در آمد فزونتر در رفت و آمد هستند، عذاب دامانشان را بگیرد» (أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ).
«در حالى که قادر به فرار از چنگال عذاب نیستند» (فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ).
همانگونه که سابقاً هم گفتهایم «مُعْجِزِیْن» از ماده «اعجاز» به معنى ناتوان ساختن است، و در این موارد به معنى فرار کردن از چنگال عذاب و مقاومت در برابر آن مىباشد.
و یا این که: مجازات الهى یک مرتبه به سراغشان نیاید بلکه «به طور تدریجى و ضمن هشدارهاى پى در پى، آنها را گرفتار سازد»؟ (أَوْ یَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّف).
امروز همسایه آنها گرفتار سانحهاى مىشود، فردا یکى از بستگانشان گرفتار حادثهاى و روز دیگر بعضى از اموالشان نابود مىگردد، و خلاصه هشدارها یکى بعد از دیگرى به سراغ آنها مىآید اگر بیدار شدند، چه بهتر، و گرنه، مجازات نهایى آنها را فرو خواهد گرفت.
دلایل تدریجی بودن برخی عذابها
تدریجى بودن عذاب و مجازات در این گونه موارد، براى آن است که: هنوز احتمال هدایت در این گروه، وجود دارد، و رحمت خداوند اجازه نمىدهد که با اینها همچون سایرین رفتار شود «زیرا پروردگار شما رئوف و رحیم است» (فَإِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ).
جالب توجه این که: در آیات فوق، سخن از چهار نوع مجازات به میان آمده است: نخست خسف و فرو رفتن در زمین.
دوم مجازات غافلگیرانه، از آنجایى که انسان انتظار آن را ندارد.
سوم عذابى که به هنگام تلاش و کوشش در جمع مال به سراغ انسان مىآید.
و چهارم مجازات تدریجى.
مسلّماً که هر یک از این چهار نوع مجازات، تناسب با نوعى از گناه دارد، هر چند همه آنها در مورد: الَّذِیْنَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ: «آنها که توطئههاى شوم مىچینند» وارد شده است، زیرا مىدانیم همه کار خدا بر طبق حکمت و تناسب استحقاقها است.
مفسران تا آنجا که ما دیدهایم در این زمینه سخنى ندارند، ولى چنین به نظر مىرسد: مجازات، نخست مخصوص آن گروه از توطئهگرانى است که در صف جباران و مستکبران خطرناکند همچون قارونها که خداوند چنان آنها را از اوج قدرت پائین مىکشد و بدرون خاک و اعماق زمین فرو مىفرستد که مایه عبرت همگان گردد.
نوع دوم ویژه توطئه گرانى است که در عیش و نوش و هوسهاى سرکش خود غرقند، ناگهان عذاب الهى دامانشان را از آنجا که انتظار ندارند مىگیرد.
نوع سوم مخصوص دنیاپرستان زراندوزى است که شب و روز در «تقلب» و تلاشند که از هر طریق و با هر جنایتى که ممکن است بر حجم ثروت خود بیفزایند که خداوند آنها را در همان حال که سرگرم جمع ثروتند گرفتار عذاب مىکند.
و اما مجازات نوع چهارم از آن کسانى است که: طغیان و توطئه و گناهشان به آن حدّ و پایه نرسیده است که راه بازگشتى براى آنان وجود نداشته باشد.
در اینجا خداوند از طریق «تَخَوُّف» (هشدار و تهدید) آنها را کیفر مىدهد یعنى نخست با حوادث دردناکى که در اطراف آنها به وقوع مىپیوندد به آنها بیدار باش مىدهد، اگر بیدار شدند و وضع خود را اصلاح کردند چه بهتر و گرنه آنان را در کام عذاب فرو مىۀبرد.
بنابراین ذکر رأفت و رحمت خداوند، به عنوان یک علت مربوط به گروه چهارم است که هنوز تمام پیوندهاى خود را از خدا نبریدهاند و همه پلها را پشت سر خود ویران نساختهاند.
حضرت محمد(صل الله علیه و آله) درباره کسی که حرمت خدایی دارد می فرمایند:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صل الله علیه و اله): مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ إِجْلَالُ ذِي الشَّيْبَةِ الْمُسْلِمِ.
احترام به پیرمرد مسلمان همچون احترام به خداوند است.
منبع:کافی، ج2، ص165