مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:آیا تو مغرور دنیا شدهای و آن گاه آن را مذمّت میکنی؟ ببینید که او را چه کرد؟ حال او هر که بود، شیطان بود، یا غیر آن. سپس حضرت، خود دنیا را تعریف میکند. گوش بدهید تا بدانید جایی بهتر از اینجا نیست.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: قالَ علیٌّ(ع) و قَد سَمِعَ رجُلا یَذُمُّ الدُّنیا:
حضرت نشسته بود دید یک شخصی در میان جمع دارد مذمّتِ دنیا را میکند. حضرت فرمود:
ایُّها الذامُّ للدنیا المُغترُّ بغُروُرِها
ای کسی که دنیا را مذمت می کنی و تو را غرورِ دنیا گرفته و فریب داده است و داری بدی دنیا را هم میگویی.
خدعه کردی، با باطلها رفیق شدی و حالا داری بدی آن را هم میگویی.
نگاه کنید که حضرت امیر(ع) وقتی از چیزهای بد سخن میگوید، انگار بی حیاست. ببینید که چگونه شکافت و او را جلوی همگان بیآبرو کرد. اگر الان بود میگفتند بیچاره را له کردی.
ثُم تذُمُها تو خود بر دنیا میپری آیا آن وقت مذمّت آن را میکنی؟
آیا تو مغرور دنیا شدهای و آن گاه آن را مذمّت میکنی؟ ببینید که او را چه کرد؟ حال او هر که بود، شیطان بود، یا غیر آن. سپس حضرت، خود دنیا را تعریف میکند. گوش بدهید تا بدانید که اینجا برای شیعیان و دوستان اهل بیت(ع) و اهل ایمان چقدر بزرگ و چه جای خوبی است، بلکه جایی بهتر از اینجا نیست.
گوش بدهید، دلتان را هم بدهید. گوش مثل گیرنده صدا است. اصل کار، دل است. حواستان به دلتان باشد. گوش مثل میرکوفون است. میخواهید آن را بدهید یا ندهید. من را ببینید و دلتان را بدهید. زیرا دل از راه چشم هم کار میکند، بلکه بیشرت کار میکند. انَّ الدنیا دارُ صدقٍ برای چه کسی؟ لِمَن صَدَقَها برای آنکه بگوید خدای مهربان، ما را ساخت تا او را عبادت کنیم، یاد او کنیم،دور باشیم تا قویت سلامت شدیم نزدیک برویم. ما در اینجا صورتاً از خدا دوریم. در دنیا شهوات و خواهشهای طبیعت هست دارُ صِدقٍ لِمَن صدقها دار یعنی خانه. اینجا خانه صدق است برای کسی که تصدیق کند که خدا اینجا را آفریده است تا در آن مکثی کنیم، یکدیگر را زیارت کنیم، خودمان را بسازیم، آن وقت به حضور برویم.
کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 186
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: ائمه(ع) فرمودهاند نَحنُ المَشیَّه. ماییم مشیت خدا. او برای ما این چنین تقدیر کرده است. وقتی دانستیم او برای ما درست کرده است خیلی راحت میشویم. راحت میخوری و میپوشی و میشنوی و خوب هم نگاه میکنی. جمال او هم برایت تجلّی میکند. خدا همین عیال را عوض میکند. پیش از این که نگاه می کردیم خیال میکردیم خودمان تهیه کردهایم، زشت بود. از دیشب تا به حال که به نظرمان آمده است او را خدا برایمان بریده است، تماشا دارد. خانهمان چه زیبا شده است، همان خانهای که از آن خسته شده بودم، جان کنده بودم، پول قرض و نزول کرده بودم و در این اواخر دیگر حتّی نمیخواستم داخل آن بروم، میخواستم آن را به کسی بفروشم، اینک که در آن رفتهام میگویند تو این کارها را نکردی، ما آن را برایت بریدیم، هم خستگیهایم در رفت و دانستم که خستگیها بیخود بود و هم حیاطم عوض شد. رفیقانت را خدا و مشیّت برایت بریده است – رفقای خوب را – مخصوصاً شما که همه زیباپسند و رفیق پسندید. همه اینها را خدا و ائمه(ع) برایمان بریدهاند.
اقرار به مشیّت، تمامی آسمان و زمین را زینت میدهد. وقتی که این کار را کردی خودت هم برای ائمه(ع)زینت میشوی. فرمود کُونوُا لَنا زَیناً. ما زنیت و انگشترِ دست و کفش پای آنها میشویم. فرمود با جمال و راه و اخلاق خوب، زینت ما باشید. وقتی که دوست، خود را معرفی کرد و ما به او اقرار کردیم زندگی خودمان زینت مییابد. اگر زشتتر از او کسی نباشد، وقتی که در آیننه نگاه میکند مجبور است که بر محمّد و آل محمّد(ص) صلوات بفرستد. آدمی چیزی را که مشیّت برای شبریده است با جان و دل میگیرد. اگر چه تلخ یا شور باشد، میگوید بده، زیرا آقا آن را داده است. اگر من در منزلی وارد شوم و صاحبخانه بگوید این غذا را از منل همسایه دادهاند، تصادفاً سوال خواهم کرد همسایه کیست؟ زیرا آدمی در ابتدا کُره دارد. ولو اینکه میهمان صاحبخانه هستم و هر غذایی که بیاورد میخورم، آن هم متعلق به دوست اوست و گوارایم است، منتهی میپرسم کدام همسایه؟ می گوید فلانی. میبینم او هم دوست است، از دوستان و بندگان خدا و رفیقان مقصد است. آن وقت خیلی خوبتر و بیشتر میخوری. صاحبخانه که دوست، غذا هم که از آن یکی دوست، دوست به دوست خورده است. حال ببین که ما چه کار میکنیم. این حکایتِ غذا ظاهری است. غذای معنوی هم این طور است. چرا وقتی که حدیث میخوانیم همین که گفته میشود قال الصّادق(ع) همه چیز آدمی برای خوردن آماده است؟ همین طور قال الباقر(ع) و …
کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 171
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: کتاب اخلاق، زیاد نوشتهاند. اما تا بروی و آنها را بخوانی و عمل کنی، فایده ندارد. از خانهات و از پدر و مادرت مشغول شو، تا به رفقایت. از جوانی شروع کن. پس از آن، برکتش با خداست.
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: پس معلوم شد که صدق و پاکی از اساس راه این امّت است، لذا اخلاقیات و صفات، خیلی اهمیّت دارد. عملش هم خیلی خوب است. اگر علم به لفظ آن هم نداری مهم نیست. کتاب اخلاق، زیاد نوشتهاند. اما تا بروی و آنها را بخوانی و عمل کنی، فایده ندارد. از خانهات و از پدر و مادرت مشغول شو، تا به رفقایت. از جوانی شروع کن. پس از آن، برکتش با خداست. بیخود نیست که می گوید بهشت، زیر پای مادران است، زیرا فرمان بردن از مادر سخت است، مدام میگوید اینجایم را بگیر، آنجایم را بگیر. کجا رفتی؟ کجا میروی؟ بسمالله بگو، چرا راه نمیروی، چرا … و همین طور مرتباً مادر به بچهاش وَر میرود. خدا هم فرموده است بهشت، زیر پای آنهاست. بعد از پدر و مادر که اولیاء انسان هستند، بعد معلّم است تا به حجّت خدا میرسد که فرموده است اَنَا وَعَلیٌ اَبَوا هذِهِ الامَّهَ (بحارالانوار جلد 16 صفحه 364). من و علی دو پدر این امت هستیم. همه پدر بزرگها پیدا شدند. دو پدر، هم شأن نیستند، زیرا انسان نمیتواند دو پدر هم سن و هم شأن داشته باشد. پدرمان یکی باید باشد، ولی پدر بزرگ، میشود. لذا پیامبر(ص) پدر بزرگ است و امیرالمومنین و ائمه(ع) پدران بعدی.
چقدر بوی پدر برای بچهها خوب است. بعضی از شما هنوز جوانید و یادتان است وقتی را که بچه بودید و پدر بغلتان میگرفت. میگفت بچه جان بیا بغلم. عطر پدر را میشناسید. من کسی را بیست سال دوست داشتم. در این اواخر در قم به رحمت خدا رفت. پیاده به کربلا و نجف و مشهد میرفت. وقتی او را دیدم با خود مرتّب میگفتم چرا من او را این قدر دوست دارم. بعد دیدم گردنش یک چینی دارد عین پدرم بیچاره او شدم و از او مثل پدرم بهره هم بردم. هرچه میگفت من از او میپذیرفتم. هر چه من میگفتم او میپذیرفت. خدا او را رحمت کند و رحمت خدا گوارایش باشد.
به حرم حضرت معصومه(ع) علاقه داشت و اغلب کسانی که او را میشناختند، هر وقت میرفتند، میدیدند پای ضریح نشسته است. حرم حضرت رضا(ع) نیز همین طور. اگر مشهد بود از پیش از اذان تا بالا آمدن آفتاب، پای ضریح نشسته بود. در نجف و کربلا هم همین طور بود. هر جا که بود باید بینالطلوعین، در حرم باشد. با این حال بعضی وقتها که من میرسیدم، یا تازه رسیده بودم و یا حال نداشتم، او به حرم نمیرفت. میگفت تو که اینجایی من نمیروم. می گفتم حرمت را برو، به اقتضاء عادت هم که شده باید بروی. ملکات که هیچ، آنجا حرم امام من است، تو برو. میگفت: نه، تو اینجا آمدهای من نمیروم. مرا داغ میکرد. میدانی با من چه می کرد؟ می گفتم پروردگارا من اینجا آمدهام که یک سلامی به او کنم، او حرم را رها میکند و برای من چای درست میکند تا بخورم.
کتاب طوبی محبت؛ جلد3 – ص 166
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
حجت الاسلام قرائتی در برنامه ای با موضوع بیماری حسادت و راههای درمان که 23 دی ماه 95 پخش شد، در سخنانی اظهار داشت:
گاهی آدم یک بیماریهایی دارد که خودش هم نمیفهمد.از بیماری خودم میگویم. حدود بیست سی سال پیش بود. جوان بودم. در حرم آمدم. ولی در تلویزیون بودم. مشهور شده بودم ولی جوان بودم.
مفاتیح دستم بود و به قول امروزیها سیم وصل شد و حالی به من دست داده بود. سلمٌ لمَن سالمکم، حرب لمن حاربکم! مثلاً زیات جامعه. یک کسی آمد و کنار من نشست و یک پول آبی را به اندازه یک فندق و پسته تا کرده بود، گفت: حاج آقا! گفتم: بله! گفت: این پول را به فقیر بده. گفتم: من غریب هستم. زوار هستم. خودتان بدهید. دوباره سیم وصل شد. مقداری دعا خواندم.
گفت: حاج آقا! گفتم: بله! گفت: این پول را به فقیر بده. گفتم: شما یک بار دیگر هم گفتی، من غریب هستم، زوار هستم، خودتان بدهید. دومرتبه سیم وصل شد. دفعهی سوم گفت: حاج آقا! گفتم: بله! گفت: این پول را به فقیر بده. گفتم: پدرجان ولم کن. یک بیست تومانی… آخر پول آبی بود و کوچک بود، قد فندق و پسته من فکر کردم بیست تومان است.
گفتم: یک بیست تومانی دست گرفتهای، سه بار حواس من را امشب پرت کردی، خوب ولم کن. گفت: حاج آقا بیست تومان نیست، هزار تومان است. هزار تومان بیست و پنج سال پیش پولی بود. من تا دیدم هزار تومان است آرام شدم. گفتم که اینجا یک مؤسسهای برای ایتام هست. گرفتم گفت به هر کس میخواهی بده. وقتی رفت گفتم چه شد؟ سر بیست تومان غیض کردی و سر هزار تومان آرام شدی.
مفاتیح را کنار گذاشتم، گفتم: یا امام رضا(علیهالسلام) دریافت شد. میخواستی بگویی قرائتی! دو لیتر هم گریه کنی، پوکی! تو بیماری!
«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب» (رعد/28) تو «أَلا بِذِكْرِ هزار تومان تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»
هزار تومان که شد دلت آرام شد. پس برو که مریضی! گاهی آدم یک مرضهایی دارد که نمیفهمد. من به این سلام کنم؟ من به دیدن او بروم؟ او باید به دین من بیاید. من از او عذرخواهی کنم، او باید باز من عذرخواهی کند.
آیا خواهد شد که یک زمانی همهی قلبها سلیم باشد؟ در دلمان کینه نباشد؟ تکبر و حسادت نباشد.
منبع:
http://www.shahrekhabar.com/cultural/148446456018574
حاج اسماعیل دولابی مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:احکام الهی اینگونه است. خیلی بزرگ است و شأن خود است که برای ما احکام کرده است. خود او این کاره است و ائمه(ع) و خوبان خدا. شغل خودش را برای من و شما عبادت قرار داده است. مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: پس خدای مهربان، مستقیم آفریده است. لذا به عبادتش تحمیل نکرده است که نماز بخوانید و روزه بگیرید و خمس بدهید، بلکه وجدانِ آنها را این کاره آفریده است. چقدر نمازی که حمدِ خدایش را بکند لذیذ و پاک است، آیا این بابّ مزاج نیست؟ به هنگام نماز با صاحبش تماس میگیرد، ایا جا دارد که از بابت آن مزد بخواهد؟ آیا هیچ مزدی بهتر از نماز میشود تصوّر کرد؟ از الان تا پنجاه روز