?حضرت آیتالله بهجت ره : در خلوت با خدا،تضرعاتمان،توبهمان نمازهایمان ، عباداتمان،برای رهایی از شر فتنه های آخرالزمان ، مخصوصاً دعای شریف “عظم البلاء و برح الخفاء” را بخوانیم.
بهجتالدعاء ، ص٢۴۶
?امام علی علیه السلام فرمودند : درماه رجب زیاد استغفار نمائید چون در هر لحظه از این ماه ، خداوند مقداری از بندگانش را از جهنم آزاد می کند. و هرشخص دراین ماه زیاد استغفرالله گوید فرشتگان بر او مژده بهشت را میدهند
?فضيلت کمک به دیگران در ماه رجب
هرکس در این ماه مشکل مؤمنی را حل کند و یا مسلمانی را از غم و غصه آزاد سازد خداوند متعال به او بهشت فردوس را می دهد
?و پایان سخن اینکه ، ماه رجب ماه کشت(انجام اعمال صالح) “شعبان"ماه آبیاری(بااشک) رمضان ماه دروی رحمت است
?منبع:فضایل دوازده ماه قمری
امام سجاد علیهالسلام در مناجات خویش با خداوند چنین میگوید: «إِلهی أَنْتَ الَّذِی فَتَحْتَ لِعِبَادِکَ بَاباً إِلَى عَفْوِکَ سَمَّیْتَهُ التَّوْبَهًْ فَقُلْتَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً فَمَا عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ الْبَابِ بَعْدَ فَتْحِهِ؛ خدایا، تو همان کسی هستی که دری برای بندگانت بهسوی عفو خود گشودی و آن را توبه نام نهادی و گفتی: بهسوی خدا توبه کنید، توبهای نصوح. پس اکنون چه عذری دارد کسی که پس از باز شدن این در، وارد آن نمیشود؟».
حضرت آیتالله بهجت در پاسخ به این سؤال که آیا برای استغفار همان گفتن «استغفرالله» کافی است، میفرمود: «استغفار، از توبه است، هر چه مفید این مطلب باشد، ظاهراً [کافی است]؛ همان عزم. «کفی بِالنَّدَمِ توبةً». [اگر] راستیراستی نادم باشد، بهحسب ظاهر، تائب است. اظهارش به استغفار است و به اتوبالیالله».
پشیمانی از گناهها و کوتاهیها اولین گام برای توبه به درگاه خداوند متعال است. کسی که هنوز از گناه خود غافل است یا آنکه از بدیهای خود احساس ناراحتی نمیکند، چگونه میتواند بهسوی خدا برگردد و از او طلب بخشش کند. توبه پس از ندامت و پشیمانی تحقق مییابد، ولی پس از تحقق توبه، پایداری در آن نیز بسیار مهم است؛ چنانکه از امام صادق(ع) درباره معنای توبۀ نصوح چنین آمده: «هو الذَّنبُ الّذی لا یَعودُ فیه أبداً؛ توبه نصوح، گناهی است که هرگز به آن برنمیگردد».
منبع:
روزنامه کیهان:سخن آیتالله بهجت(ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل الفرجهم
جبران کردن اشتباه شیخ مفید توسّط امام زمان(علیهالسلام):
می گویند از روستایی کسی خدمت شیخ مفید رسید و در مورد زنی حامله که فوت کرده و فرزندش زنده است سؤال کرد که: «آیا باید شکم این زن را پاره کرده و طفل را بیرون آوریم و یا این که با آن بچّه، او را دفن کنیم؟»
شیخ مفید فرمود: «با همان بچّه او را دفن کنید.»
پس آن مرد برگشت. در وسط راه دید مرد اسب سواری از پُشت سر، سریع می آید، وقتی به نزدیک مرد رسید، گفت: «ای مرد! شیخ مفید فرموده است که شکم آن زن را پاره کنید و طفل را بیرون بیاورید و زن را دفن کنید.»
آن مرد نیز همین کار را کرد. پس از مدّتی اتّفاق را برای شیخ مفید بیان کردند، شیخ فرمود: «من کسی را نفرستادم و معلوم است که آن شخص صاحب الامر (ع) بوده است. حالا که در احکام دینی اشتباه می کنم همان بهتر که دیگر احکام دینی را بیان نکنم.»
پس به خانه رفتند و درب خانه را بستند و بیرون نیامدند.
ناگاه از حضرت ولی عصر (ع) نامه ای برای شیخ مفید آمد که: «بر شما واجب است تا احکام دینی را بیان کنید و ما هم شما را همراهی کنیم و مواظب باشیم که اشتباه نکنید.»
پس شیخ مفید دوباره شروع به بیان احکام دین کرد.
نجم الثّاقب
این صفحه روایتهایی تاریخی را در مورد همسر رهبر انقلاب در همراهی ایشان در طول سالیان مبارزه با رژیم ستمشاهی را روایت میکند و در این مطلب با توجه به کتاب “شرح اسم” مطالبی را در مورد نقش خانم منصوره خجسته باقرزاده در مبارزات رهبر انقلاب را مشاهده میکنید.
“روایتهایی تاریخی از همراهی همسر مکرمهی حضرت آیتالله خامنهای در طول سالیان مبارزه با رژیم ستمشاهی”
در بیان شرح مبارزات حضرت آیتالله خامنهای علیه رژیم ستمشاهی، کمتر به نقش همسر مکرمه ایشان در آن دوران پرداخته شده است.
ریحانه در روزهای دهه فجر، هر روز یک برش تاریخی از نقش خانم منصوره خجسته باقرزاده در مبارزات رهبر انقلاب منتشر میکند. منبع این تاریخنگاریها، کتب “خون دلی که لعل شد” و “شرح اسم” است
زندگی مشترک آقای خامنهای و خانم خجسته شروع شده بود. نخستین خانه این زوج، منزل شوهرخواهر سیدعلی خامنهای بود. دو اتاق از شیخ علی تهرانی اجاره کردند. «چند ماهی منزل خواهرم بودیم… آقا شیخ علی آقا… ماهی ۵۰ - ۶۰ تومان از ما اجاره میگرفت. البته دغدغهای نداشتم، چون او فشاری نمیآورد.»
فردای روز تبعید امام، جلسهای در خانه آقای قمی برگزار شد، ولی در آن اتفاقی نیفتاد. به همسرش گفته بود که شاید از این نشست برنگردد، اما زندان رفتنها، دربهدریها و تعقیب و گریزها، انزوا، سکوت، تبعید و دیگر رخدادهای بعدی نشان داد که سنگینی سقف این زندگی مشترگ روی ستونهای صبر و پایداری این زن قرار دارد؛ زنی که از خانوادهای دارا به همسری طلبهای ندار درآمده، و با حوادث زندگی با گشادهرویی برخورد میکند، مرد خانواده را در ادامه راهی که بدان ایمان داشت و پای میفشرد استوارتر کرد.
همسرم «هیچ وقت اظهار نگرانی و گلهمندی از دست من نکرده، حتی مشوق من در قضایای عدیدهای هم بوده است.مواقعی… بود که بعضی از افراد و گروههای مخفی از اشخاص مهم و سطح بالا منزل ما رفت و آمد میکردند. من البته به همسرم نمیگفتم که اینها کی هستند، اما او از نحوه رفت و آمد… میفهمید که اینها اشخاصی مهم و حساس هستند. از من سوال نمیکرد، مرا نمیخواست سوالپیچ کند… هیچگونه مخالفتی نداشت، بلکه کمک هم میکرد.»
خانم خجسته میگوید: دوران مشقتبار و امتحان الهی بود و من خودم را برای تمام مشکلات ممکن آماده کرده بودم و هرگز درباره هیچ چیز لب به شکوه نگشودم … فکر میکنم بزرگترین نقش من حفظ جوّ آرامش در خانه بود؛ طوری که ایشان بتوانند با خیال راحت به کارشان ادامه دهند. من سعی داشتم تا ایشان را از نگرانی در مورد خود و فرزندانم دور نگه دارم”