تا ريش سفيد نشده اید كارى كنيد ، تا مورد توجه مردم قرار نگرفته ايد فكرى به حال خود نماييد.
خدا نكند انسان پيش از آنكه خود را بسازد جامعه به او روى آورد و در ميان مردم نفوذ و شخصيتى پيدا كند كه خود را مى بازد، خود را گم مى كند.
قبل از آنكه عنان اختيار از كف شما ربوده شود، خود را بسازيد و اصلاح كنيد.
امام خمینی (ره)
شخصی از امام کاظم درباره ی آیه ۲۰ سوره لقمان که میفرماید: “نعمتهای آشکار و پنهانش را بر شما تمام کرد” پرسید. امام فرمودند: نعمت آشکار امامی است که میان مردم نمایان است. نعمت پنهان، امام غایب از دیده هاست. آن شخص پرسید: در میان امامان کسی پنهان می شود؟ فرمودند: بله، وجودش از چشم مردم پنهان می شود ولی یادش از دلهای مومنان مخفی نمی شود.
امام باقر فرموده اند: همانا یاد و ذکر ما (اهل بیت)، یاد و ذکر خداست.
بحارلانوار ج۵۱ ص۱۵۰؛ کافی ج۲ ص۴۹۶
بعضی از تکالیف زمان غیبت به صورت فرمان و دستور واجب صادر نشده، بلکه به صورت خبر دادن از حالات مومنانِ آن زمان بیان شده است. در این مورد هم، روایت به این نکته تاکید دارد که شخص با ایمان در این دوره از زمان، باید دلش متوجه و به یاد محبوبش باشد زیرا اگر غیر از این باشد، نشانه ی بی ایمانی اوست.
آیت الله حائری شیرازی :
تمام کارهایی که امام راحل کرده، بر مبنای عملکرد چهارده معصوم است. زندگی معصومین را خوب خوانده و تاریخ آنان را دقیقاً مطالعه کرده، تا بداند که اکنون تکلیفش چیست و باید چکار کند.
امام راحل در دوره شاه، برخورد حسینی کرد. گفت ما برای مبارزه میآئیم گرچه کشته شویم. این روش امام حسین علیه السلام است.
در برخورد با بنی صدر، سیاست حسنی پیش گرفت. ابتدا با او برخورد نمیکند و میگوید حفظش کنید!
همانطور که امام حسن علیه السلام از خلافت کناره گیری میکند و معاویه خلیفه میشود، امام فرماندهی کل قوا را به بنی صدر میدهد، و چنین میکند تا او شناخته شود، همانطور که امام حسن علیه السلام صلح کرد تا چهره معاویه مشخص شود.
خبرنگاران زیادی از نقاط مختلف دنیا به نوفل لوشاتو آمده بودند امام خمینی(ره) با آرامش و وقار خاصی نشسته بود تا آنها سئوالاتشان را بپرسند. من خیلی خوشحال بودم چون با این برنامه ، انقلاب مردم ایران در سطح جهانی مطرح میشد و صدای انقلاب به گوش مردم کشورهای دیگر نيز میرسید.
یکی دو خبرنگار که سوالشان را پرسیدند نوبت خبرنگار دیگری شد. قبل از اینکه خبرنگار سئوالش را بپرسد ، امام از جایش بلند شد و شروع به حرکت کرد. با عجله خودم را به امام خمینی(ره) رساندم و گفتم: آقا کجا تشریف میبرید؟
امام خمینی(ره) با آرامش جواب داد: وقت نماز است.
گفتم: آقا دیگر این فرصت نصیب ما نمیشود که انقلاب را معرفی کنیم ، خواهش میکنم چند دقیقه دیگر بنشینید تا سه چهار نفر دیگر سؤالاتشان را بپرسند. امام خمینی با ناراحتی فرمودند: وقت نماز است و به سمت اتاق دیگري حرکت کرد. من هاج و واج مانده بودم و خبرنگارانی که از من علت رفتن امام خمینی را می پرسیدند …
کتاب پر پرواز ؛ اصغر آیتی و حسن محمودی ؛ ص ۶۰
مرحوم توسلی نقل کردند که: «یک شب متوجه شدم امام با صدای بلند گریه میکند. من هم متأثر شدم و شروع کردم به گریه کردن. ایشان متوجه من شدند و فرمودند: فلانی! تا جوان هستی، قدر بدان و خدا را عبادت کن. لذت عبادت در جوانی است. آدم وقتی پیر میشود، دلش میخواهد عبادت کند اما حال و توانی برایش نیست.»
برگرفته از کتاب «برداشتهایی از سیرهی امام_خمینی»، ج۱