سرباز امام
خداوندا تو را سپاس که مرا در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او باشم .
بخشی از وصیت نامه
شهید قاسم سلیمانی
?براي آموزش نظامي به مشهد رفت. هفته اي يك بار براي ديدن او به مشهد مي رفتيم.جنگ شروع شده بود. وقتي علي اكبر را ديدم، گفت: بابا جنگ شروع شده است. خدا كند از همين جا ما را به منطقه ببرند. گفتم:” بابا، تو چه ميگويي؟ ميخواهي به جنگ بروي؟ تو را ميکشند؟ بعد از مدتي كه آموزش او تمام شد. گفتند علي اكبر عصر از پنجراه عازم جبهه است.
?تا اين مطلب را شنيدم شروع به گريه كردم و گفتم:” بيخود مي خواهد برود جبهه، او را مي كشند.” بالاخره عصر به ديدن او رفتم، ديدم كه تمام نيروها هر كدام تفنگي گل زده بر دوش دارند. علي اكبر را ديدم گفتم:”كجا مي روي؟” گفت: بابا، مي خواهم به منطقه بروم.
?گفتم:” من در غياب تو چه كار كنم؟” گفت:” خدا ما را براي اين كار خلق كرده است. آيا درست است كه خواهران و برادران ما را بكشند، زن باردار را به درخت ببندند و شكمش را پاره كنند و ما با خيال راحت اينجا باشيم؟ شما دعا كنيد كه ما را به جبهه ببرند تا شهيد شويم. شما غصه هيچ چيز را نخوريد و بالاخره رفت. بعد از يكي، دو ماه آمد و مجدداً بعد از دو هفته ديدم كه دوباره آمادة رفتن به جبهه است. گفتم:” علي اكبر باز كجا ميروي؟!” گفت:” پدر اسم من پاسدار است بايد بروم.”
✍️به روایت پدربزرگوارشهید
?فرمانده گردان لشگر۵ نصر
#سردارشهید_علیاکبر_بشنیچی?
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۰/۲/۲ نیشابور ، خراسانرضوی
شهادت : ۱۳۶۲/۱/۲۵ فکه
سردار دلها :
God I laughed and laughed to defend my religion I cried and cried
الله ضحكت وضحكت للدفاع عن ديني بكيت وبكيت
خدایا برای دفاع از دینت خندیدم و خنداندم
گریستم و گریاندم.
حضرت امام صادق علیهالسلام فرمود:
? «الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتّى يَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ، وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِي لَا تُرِيدُ أَنْ يَحْمَدَكَ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَل»
? كردارى را تا به آخر پاك و با اخلاص نگه داشتن، از انجام خود آن كردار سختتر است،
عمل خالص آن عملی است که دوست نداری درباره آن، کسی جز خداوند از تو تعریف و تمجید کند.
? کافی، ج2، ص16، ح4