?صحبتهای آقا که تمام میشود، رئیس مرکز آمار اجازه میگیرد تا فرم سرشماری مربوط به حضرت آیتالله خامنهای را پر کند. رهبر هم از او میپرسند: «کارت شناسایی هم که آوردید؟» و با خنده حضار و پاسخ مثبت عادل آذر، سرشماری آغاز میشود.
اولین سؤال: نام و نام خانوادگی؟
- سید علی حسینی خامنهای.
جمعیت صلوات میفرستد. سؤال دوم، تاریخ تولد است.
- تیرماه 1318. البته این در شناسنامه است. ظاهراً تاریخ صحیح باید فروردینماه باشد.
جمعیت مجدد صلوات میفرستد. قبل از این که عادل آذر به سؤال بعدی برسد، آقا میگوید: «نمیشود که با هر سؤال یک صلوات بفرستید».
عادل آذر از نحوه تصرف منزل میپرسد: ملکی؟ استیجاری؟ در برابر خدمت؟
- منزل ما سازمانی است.
گوش همه تیز شده که از سایر اطلاعات رهبر هم با خبر شوند که مأمور سرشماری میگوید بقیه سؤالها باشد برای بعد، چون باید اعضای خانوار فهرست شوند. اما انگار آقا خیالشان از همه اطلاعاتی که میخواهند بدهند، راحت است: «ما اعضایی نداریم. فقط 2 نفریم. کارت ملی خودم را هم آوردهام.»
لبخند روی لب میهمانان مینشیند و همه مجدد آماده ضبط اطلاعات نفوس و مسکن رهبر میشوند. اما مأمور سرشماری میگوید این کار حدود 20 دقیقه وقت میگیرد و کار را به بعد موکول میکند؛ گویا مأمور آمار در حفظ اسرار مردم عزمی جدی دارد.
جلسه تمام میشود و قرار میشود خود رئیس مرکز آمار ایران برای تکمیل فرم اطلاعات آیتالله «سید علی حسینی خامنهای» اقدام کند. کاری که برای سران قوا و چند نفر دیگر از مسئولین درجه اول هم انجام خواهد داد.[1]
روایت فوق، گوشهای از شرکت رهبر انقلاب در سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1390 بود، رهبر انقلاب در این دیدار به ماه دقیق تولد خود اشارهکرده و از فرودین ماه نام میبرد.
بنا بر اطلاعات دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، سید علی حسینی خامنهای فرزند مرحوم حجتالاسلاموالمسلمین حاج سید جواد حسینی خامنهای، در 29 فروردینماه سال ۱۳۱۸شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمری در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. او دومین پسر خانواده بود.
(منبع؛ سایت دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری)
?تلنگر
ابراهیم نبی به جرم یکتاپرسی محکوم به سوزاندن در #آتش شد.
مردم چندین روز، هیزم جمع آوری کردند.
حتی برخی ها برای شفا بیماران خود #نذر کردند تا #هیزم آتش برای مجازات ابراهیم را فراهم کنند.
به حدی هیزم زیاد بود و آتش زبانه میکشید که نمیتوانستند به #آتش نزدیک شوند.
مجبور شدند از #منجنیق استفاده کنند تا #ابراهیم را از دور به سمت آتش #پرتاب کنند.
نمرود از بلندی در حال تماشا بود.
وقتى ابراهیم را در منجنیق نشانده و میخواستند به سوى آتش پرتاب كنند، #جبرئیل به نزدش آمد و گفت: آیا #حاجتى دارى؟
فرمود: آرى ولى به شخص تو خیر، یعنى خداى من در برآوردن حاجتم مرا كفایت میكند.
✅اما خدای ابراهیم برای او کفایت میکرد:
قُلْنا يا نارُ کُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلي إِبْراهيمَ
( سرانجام او را به #آتش افکندند ولی ما ) گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!»
?سوره انبیا آیه ۶۹
این است فایده باخدا بودن.
هیچ کس #حریفت نمیشود.
حتی کوه آتش.
معصومه رمضانی نویسنده کتاب پیرامون مضمون کتاب «یک تن و این همه مزار» گفت: کتاب «یک تن و این همه مزار» روایتی از زندگی شهید حسین ایرلو یکی از فرمانده هان لشکر تخریب المهدی است.
وی در همین راستا ادامه داد: کتاب «یک تن و این همه مزار» برای دوره سنی نوجوانان نوشته شده است و بیشتر به جنبه اخلاقی و زندگی این شهید بزرگوار پرداخته است. تلاش کردم تا با قلمی ساده و روان از ورای داستانهای کوتاه، نوجوانان را با شهیدی ارزشمند آشنا کنم، پسری جوان با تیپ و ظاهری به روز روانه جبهه و دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی میگردد. شجاعتش خیلی زود به چشم میآید و فرماندهی گردان را به عهده اش میگذارند.
رمضانی ویژگیهای شهید حسین ایرلو را مورد بررسی قرار داد و بیان کرد: شهید حسین ایرلو از بچههای استان تهران بود، اما در زمان جنگ به عنوان فرمانده لشکر شیراز انتخاب شد، هر چند این انتخاب در ابتدا مخالفانی داشت، اما پس از اینکه متوجه هوشمندی و جسارت شهید حسین ایرلو شدند با او همراه شده و موفقیتهای ارزشمندی را رقم زدند.
وی به علت نامگذاری کتاب «یک تن و این همه مزار» اشاره و ابراز کرد: نام گذاری کتاب به یکی از آرزوهای شهید حسین ایرلو باز میگردد، وی هنگامی که ناراحتی و بی قراری مادرانه شهید مفقودالاثر را میدید شدیداً تحت تاثیر قرار میگرفت لذا و آرزو داشت تا به نحوهای شهید شود که بتواند بخشهایی از پیکرش را به مادران غم دیده این شهدا بدهد.
وی شیوه شهادت شهید حسین ایرلو را مطرح و از اظهار کرد: هنگامی که شهید حسین ایرلو به همراه چندین تن از همراهان خود در سنگر قرار داشتند، خمپاره توپ دشمن به نحوی با سنگر برخورد میکند که ۶ نفر از ۱۰ نفر درون سنگر را به شهادت میرساند در این میان پیکر شهید حسین ایرلو نیز وجود داشت.
رمضانی در مورد شیوه نگارش کتاب «یک تن و این همه مزار» افزود: از آنجا که کتاب برای گروه سنی نوجوان نوشته شده تلاش کردم تا بتوانم کتاب را برای این دوره سنی تهیه کنم، اما با این همه معتقدم که کتابی را که نوشتم با وجود تمام تلاش و سعی هم نقاط قوت و ضعف هم دارد، این اولین باری بود که برای نوجوانان قلم میزدم و به عنوان اولین تجربه سختیها و دشواریها و نواقص را نیز با خود داشته است.
رمضانی به فصلی از کتاب «یک تن و این همه مزار» با عنوان «دستانی از جنس دستان خدا» اشاره و بیان کرد: در این فصل به داستان شهید قاسم خانی در کنار شهید حسین ایرلو پرداختهام.
رمضانی پیام کتاب «یک تن و این همه مزار» را بیان و خاطر نشان کرد: کتاب «یک تن و این همه مزار» دارای ۱۰ فصل است و هرکدام از این فصلها برای خود پیامی دارد، اما به طور کلی ظلم ستیزی حرکت در مسیر سعادت و قرب الی الله همچنین دستگیری و همراهی با اطرافیان و همسایگان پیامهایی هستند که در کتاب نهفته است.
منبع: میزان
هوالرحمن
یکی از #اساتید ریاضی #دانشگاه_تهران نقل میکرد:
.
قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن.
.
وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه #روحانی تو هواپیماست.
.
به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمیکنن.?
.
رفتم پیشش نشستم بهش گفتم: حاج آقا اشتباه سوار شدید #مکه نمیره?
گفت: میدانم?
گفتم: حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی؛ شما اشتباهی نیاین?
گفت: میدانم
دیدم کم نمیاره.
.
جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید.
اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم.
.
از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه مینویسه.
.
گفتم: #حاجی عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران. جوابشو بیار اونجا بده.?
.
دوباره خوابیدم.?
بیدار که شدم دیگه نمی نوشت، گفتم چی شد؟
.
?برگه رو بهم داد و گفت:
سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی.?
.
شوکه شده بودم
ادامه داد: این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من #حسن_زاده_آملی هستم از قم………
.
بعدها فهمیدم که به ایشون لقب #ذوالفنون را دادند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود.
.
تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از #پروفسور های #فرانسه و سایر کشور های #اروپایی برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند.
.
حالا نظر این عالم بزرگ درباره رهبر معظم #انقلاب #امام_خامنه ای مدظله العالی:
.
“گوش تان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان #حجت_بن_الحسن(عج) است.” .
این جملات وقتی بیش تر معنا پیدا می کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه عارف آیت ا… طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن زاده فرموده اند: حسن زاده را کسی نشناخت جز #امام زمان.
یکبار به اوگفتم تو ۵ سال در جبهه بودی؛ دیگر بس است. گفت؛ عمر دست خداست، ممکن است در شهر به دلائل دیگری بمیرم پس چه بهتر که مرگم ختم به شهادت شود.
در یکی از عملیاتها مجروح شده بود او را به اصفهان منتقل کرده بودند. برادرم از اصفهان زنگ زد و گفت علیرضا اینجا پیش ماست. گفتم دلمان برایش تنگ شده بگویید بیاید. وقتی آمدند متوجه شدیم علیرضا مجروح شده و با عصای زیر بغلش آمد. هنوز کاملا خوب نشده بود که مجددا به جبهه رفت.
پس از چند روز زنگ زد و از جراحتهایش پرسیدم، گفت: خودشان خوب میشوند؛ جای مردان جنگ، جبهه است، این جراحتها نباید ما را خانه نشین کند.
همیشه گله مند بود و میگفت من از همه بیشتر جبهه بودم ولی لیاقت شهادت ندارم.
هر وقت از او میپرسیدم در جبهه چکار میکند؟ برای اینکه من نگران نشوم، میگفت من در آشپزخانه خدمت میکنم. در صورتی که او فرمانده گردان رزمی ۴۱۳ لشکر ثارالله بود.
✍️به روایت مادربزرگوارشهید
?فرماندهٔ گردانرزمی ۴۱۳ لشگر ۴۱ثارالله
#سردارجاویدالاثر_علیرضا_اختراعی?
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۱ کرمان
شهادت : ۱۳۶۷/۱/۲۶ فاو