بیان کردهاند. مسلم بن عقیل(ع) از دوران خلافت حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) همواره ملازم و مطیع محض امر ولایت بود. در دوران سخت پس از شهادت مولای متقیان و درگیریهای اعتقادی، سیاسی، امنیتی و نظامی معاویه با حضرت امام حسن مجتبی(ع) نیز که بسیاری از مردم آن زمان مرعوب و یا مجذوب وعده و وعیدهای پوشالی امویان شده بودند، وی آگاهانه و با صبر در عین صلابت و تدبیر ایستادگی کرد و تا لحظهی شهادت آن حضرت نیز به عنوان یکی از یاران باوفای امام حسن مجتبی(ع) باقی ماند.
بیشترین جلوهی ولایتپذیری مسلم بن عقیل (ع) در حوادث مربوط به نهضت خونین حضرت سید الشهدا(ع) دیده میشود. وی به امر امام حسین(ع) همراه با تنی چند از سران کوفه از مکه برای ارزیابی اوضاع این شهر به آن منطقه اعزام شد. مسلم بن عقیل (ع) در بدو ورود به کوفه به دیدار بزرگان شیعه رفت. وی با توجه به استقبال آشکار مردم کوفه از نهضت امام حسین(ع) به آن حضرت نامهای نوشت و عرضه داشت “ای پسر رسول خدا! به سوی کوفه حرکت کن که اینان آماده ی پذیرش امامت و رهبری شما هستند".
در این شرایط یزید بن معاویه که از نیمهی رجب سال 60 هجری قمری پس از مرگ پدرش در شامات به قدرت رسیده بود، نعمان بن بشیر، حاکم کوفه را با عبیدالله بن زیاد که در آن ایام حاکم بصره بود تعویض کرد. وی به ابن زیاد دستور داد که با حفظ سمت کوفه را از خطر شورش مسلم نجات دهد و کنترل آن شهر را نیز در دست بگیرد. ابن زیاد نیز پس از تهدید مردم بصره به کشتاری وسیع در صورت شورش، برادرش را به جانشینی خویش در بصره باقی گماشت و خود با لباس مبدل وارد کوفه شد. مردم کوفه در ابتدا گمان کردند که حضرت أبا عبدالله الحسین(ع) به کوفه آمدهاند، ولی وقتی مکر ابن زیاد آشکار شد، آرام آرام چهرهی انقلابی پیشین خویش را به مردمانی مطیع حکومت و ضد بدعت در دین، تغییر دادند و چند روز بعد با مسلم آن کردند که در تاریخ ثبت شده است.
با تشدید ارعاب و تطمیع سران قبایل کوفه توسط ابن زیاد، مبارزه با حاکمیت جور شکل مخفی به خود گرفت. در چنین وضعیتی همزمان با ارعاب و تطمیع برخی بزرگان شهر، حضور جاسوسان در تشکیلات مسلم بن عقیل(ع) باعث شد که سازماندهی آن حضرت به هم بریزد و از یک صبح تا شب که تا پیش از غروب آفتاب بنا بر قول بسیاری از روایات، حدود 18 هزار تَن با وی بیعت کرده بودند، پس از نماز عشا به یکباره تنها شد. مسلم بن عقیل (ع) تنها و بیکس در کوچه پس کوچههای نا امن کوفه قدم میزد تا آنکه پیرزنی از دوستان اهل بیت (ع) به نام “توعه” درِ خانهاش را به روی وی گشود و او را پناه داد. نیمه شب، پسر ناخلف توعه به نام بلال به خانه آمد و از محل اختفای مسلم آگاه شد. وی صبح فردا به نزد عبیدالله رفت و موقعیت اختفای مسلم را گزارش داد. عبیدالله نیز محمد بن اشعث قیس کندی را با هفتاد تن به نبرد و دستگیری مسلم فرستاد.
در روز نهم ذی الحجه ی سال 60 هجری قمری پس از یک درگیری سنگین و مجروحیت شدید مسلم بن عقیل (ع) وی دستگیر و به دارالعماره به نزد عبیدالله برده شد. وقتی عبیدالله بن زیاد به خاندان اهل بیت توهین کرد مسلم بن عقیل(ع) به او فرمود: ما به این شهر آمدیم تا منکری که شما معروفش کردید و بر مردم در عین نارضایتی آنان حکم میرانید از میان برداریم. عبیدالله از این گفتار حق خشمگین شد و دستور داد تا مسلم را بکشند و سرش را نزد وی آورند. مسلم بن عقیل آب طلبید. چون خواست بنوشد، ظرف از خون پر شد. نقل شده که در آخرین لحظات اشک میریخت. از او پرسیدند “آیا میترسی که گریه می کنی؟"؛ فرمود “من برای حضرت امام حسین(ع) که با اهل و عیال به سمت شما مردم نامرد میآید نگرانم."؛ اندکی بعد، سرش را از تن جدا ساختند و پیکر مطهر و بی سرش را از بام دارالعماره به پایین انداختند.
مردم بی وفای کوفه، بدن مطهر مسلم را در بازار به قنارههای قصابی در بازار قصابان بستند و در شهر به طرز توهینآمیزی بر روی زمین می کشیدند. مسلم بن عقیل، اولین قربانی نهضت خونین کربلا شد. وی به همهی عالم درس آزادمردی و ایستادگی در برابر ظالمان تاریخ را آموخت. او به خاطر رشادت و صداقت در راه ولایت پیروز همیشگی تاریخ است. مسلم بن عقیل(ع) الگویی برای مدعیان دفاع از ولایت است.
منبع:
سایت خبرگزاری دفاع مقدس
صفحات: 1· 2