روزی از ایام حج، طاووس یمانی با رفیق خویش، مشغول طواف بود. ناگاه چشم ایشان، به امام باقر علیه السلام که در آن هنگام در سنین جوانی بسر می برد، افتاد.طاووس رو به رفیق خویش کرده و گفت: این جوان که می بینی شخصی دانشمند و عالم کاملی که در پاسخ هیچ پرسشی فرو نمی ماند.آنها منتظر شدند تا طواف امام پایان گرفته و او نماز خویش را به جای آورد.در این هنگام طاووس به همراه دوست خویش جلو رفته و در حضور مردم پرسشی از آن حضرت مطرح ساخت.او پس از سلام پرسید:
ای فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله، می دانی چه روزی بود که یک سوم کل مردم دنیا مردند؟! حضرت فرمود: منظور تو یک چهارم مردم دنیا هستند!
طاووس عرض کرد: چگونه می فرمایید یک چهارم مردم دنیا؟
حضرت فرمود: در اول آفرینش انسان، مجموع افراد روی زمین آدم، حواء، قابیل و هابیل بودند که مجموعا چهار نفر می شدند، وقتی قابیل مرتکب قتل هابیل شد، یک نفر از این چهار نفر کم شده و در واقع یک چهارم از مردم زمین کم شده.
طاووس و افراد حاضر با تعجب از علم شامل امامت، به تصدیق و تحسین امام پرداختند.
منبع:
مرکزاطلاع رسانی غدیر
اثر كمك به نيازمندان
حضرت سجاد(علیه السلام) در سفرى به مكه به كبوتران حرم چشم دوخت و فرمود: اى مردم علت بودن اين كبوتران را در حرم ميدانيد چيست؟ گفتند: پسر رسول خدا علت چيست؟ حضرت فرمود ابتدائى كه اينجا به وجود آمد مردى خانهاى داشت كه در آن درخت خرمائى بود، كبوترى در سوراخ يكى از شاخه هاى آن نخل پناه گرفت و مشغول زندگى شد، وقتى از آن كبوتر جوجه به عمل آمد، آن مرد بالاى درخت رفت و جوجه كبوتر را گرفت و آن را ذبح كرد! زمان طولانى گذشت و براى كبوتر نسلى نبود تا به خداوند از عمل ظالمانه آن مرد شكايت كرد، به او گفته شد اگر اين بار پس از جوجه دار شدنت اين مرد بالاى درخت آمد و نسبت به جوجهات دست اندازى كرد، از درخت ميافتد و ميميرد.
چون جوجه كبوتر بزرگ شد، مرد بالاى درخت رفت، كبوتر ماده به نظاره نشست كه چه وضعى براى آن مرد پيش ميآيد، چون شاخه را گرفت، گدائى درب خانه آمد و اظهار حاجت كرد، مرد از درخت پائين آمد و چيزى به گدا داد و دوباره به بالاى درخت رفت و جوجه را گرفت و ذبح كرد و حادثهاى هم متوجه او نشد.
كبوتر كه دوباره جوجهاش را از دست داده به پروردگار ناليد كه اين چه مسئلهاى است؟ به كبوتر گفته شد: اين مرد حادثه مرگش را با صدقه تلافى كرد لذا مرگ از او برطرف شد، ولى تلافى حادثه تو به اين است كه خداوند در آينده نسلت را زياد خواهد كرد، و تو و نسلت را در جايگاهى قرار خواهد داد كه تا قيامت كسى از آدميان حق برانگيختن شما را نخواهد داشت، و اين كبوتران حليف حرم شدند و تا قيامت در امن و امانند…
منبع :
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله حسین انصاریان
به نام اعظمی که عظیمی چون خمینی آفرید
عطیه ی الهی
وقتی بهمن پنجاه و هفت رسید، روزها به شتاب از پی آمدند و فرصتی برای تیرگی باقی
نگذاشتند؛ چنان که شب ها فانوس فریادهای «الله اکبر» بر بام سرنوشت این ملت، درخششی
دو چندان یافت. هنوز بهمن به نیمه ی خود نرسیده بود که فرشته ی موعود انقلاب در آسمان
خدایی کشور بال گشود و عطر کلامش جان فرزندان ملت را حیات دوباره ای بخشید. امام آمد
و انقلاب به لبخند پیروزی دل سپرد و دهه ی فجر، شکوه جاودانه اش به رخ طاغوتیان کشید.
خداوند متعال با دست های روح اللهی خود به یاری ما آمد. خورشید در جشنی بی غروب
بربام روشن جهان ایستاده بود و تولد جمهوری گل محمدی را، نظاره می کرد.
هلهله ی پیروزی در گوش خانه ها و خیابان ها پیچید و عطر گلاب و صلوات، جان عاشقان
را سرمست کرد و صمیمی ترین فصل زندگی ما در بهمن آغاز شد و در سایه سار خورشیدی
ترین مرد قرن با بارگاه تفضل و رحمت الهی راه یافتیم و جشن روشن آزادی را به برکت این
عطیه ی الهی، به تماشا ایستادیم.
خوش آمدى «روح الله»!
مىآيد؛ بر بام بلند آرزو و به جستوجوى شهيدانى كه مسيرش را با خون خويش مطهر
كردند.
خانههاى قلبمان، شانههاى مهربان او را مىجويند تا در سايه خورشيدىاش، طعم خوش آزادى
را بچشند.
اگرچه سيه مستان شب، با خنجر ظلم، سپيداران باغ را سر بريدهاند، دست نوازش باغبانى
چون روح خدا، نگاهى سبز را به درختان آرزوهاىمان باز مىگرداند.
خوش آمدى به وطن؛ پرسوختگان منتظرت، چشمانتظار دست نوازش تواند كه از بام بلند
ديدار، بر خاطر مجروحشان بكشى، اى روح خدا!
منبع : بیتوته
وجود مقدس امام حسن عسكرى عليه السلام از ائمهاى هستند[كه تحت فشار بسيار بودند]چون هر چه كه دوران ائمه[به دوره امام عصر عليه السلام]نزديكتر مىشد كار بر آنها سختتر مى گرديد.
DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″
LatentStyleCount="267″>
UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″/>
به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران؛وجود مقدس امام حسن عسكرى عليه السلام از ائمهاى هستند[كه تحت فشار بسيار بودند]چون هر چه كه دوران ائمه[به دوره امام عصر عليه السلام]نزديكتر مىشد كار بر آنها سختتر مى گرديد. ايشان در سامرا بودند كه در آن وقت مركز خلافتبود.از زمان«معتصم»مركز خلافت از بغداد به سامرا منتقل شد. مدتى آنجا بود، دو مرتبه برگشت.علتش هم اين بود كه لشكريان معتصم خيلى به مردم ظلم مىكردند و مردم شكايت كردند و ابتدا معتصم گوش نكرد ولى بالاخره هر طور بود راضى اش كردند و او براى اينكه سپاهيان از مردم دور باشند مركز را به سامرا منتقل كرد.
size: medium; font-family: symbol;">به نص تواريخ، امام حسن عسگری علیه السلام در مدت امامتشان يا در حبس بودند يا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشرة و ممنوع الملاقات بودند.از نظر معاشرت آزادى نداشتند،اگر هم احيانا رفت و آمدهايى مى شد يا گاهى حضرت را مى خواستند،تحت نظر بودند،وضع عجيبى بود.
مىدانيد كه هر يك از ائمه گويى يك خصلت خاص بيشتر در او ظهور داشته است كه خواجه نصير در آن دوازده بند خودش هر يك از ائمه را با يك صفتى توصيف مى كند كه بيشتر در او ظهور داشته است. وجود مقدس امام عسكرى عليه السلام به جلالت و هيبت و رواء به اصطلاح، ممتاز بودند يعنى اساسا عظمت و هيبت و جلالت در قيافه ايشان به نحوى بود كه هر كس كه ايشان را ملاقات مىكرد تحت تاثير آن سيما قرار مىگرفت قبل از اينكه سخن بگويند و او از علم ايشان چيزى بفهمد. وقتى كه سخن مى گفتند درياى مواجى شروع مىكرد به سخن گفتن، ديگر تكليفش روشن است.
در بسيارى از حكايات و روايات اين قضيه كاملا مشخص و محرز است. حتى دشمنان با اينكه ايشان را سخت تحت تعقيب داشتند و گاهى به زندان مىبردند وقتى كه با حضرت روبرو مىشدند وضع عجيبى داشتند، نمى توانستند در مقابل ايشان خضوع نكنند، كه در اين زمينه داستانى را محدث قمى در كتاب الانوار البهيه از احمد بن عبيد الله بن خاقان، پسر وزير المعتمد على الله، و او از پدرش نقل مىكند در حالى كه خودش هم حضور داشته است. داستان فوق العاده عجيبى است كه وقت گفتنش را عجالتا ندارم.
علت عمده اين كه اينقدر امام شديد تحت نظر بود اين بود كه اين مطلب شايع بود و مىدانستند كه مهدى امت از صلب اين وجود مقدس ظهور مىكند. همان كارى كه فرعون با بنى اسرائيل مىكرد كه چون شنيده بود كسى از بنى اسرائيل متولد مىشود كه زوال ملك فرعون و فرعونيها به دست او خواهد بود پسرهاى بنى اسرائيل را مىكشت و فقط دخترها را زنده نگه مىداشت و زنهايى را مامور كرده بود بروند در خانههاى بنى اسرائيل و ببينند كدام زن حامله است و هر زنى را كه حامله بود تحت نظر بگيرند،عين اين كار را دستگاه خلافت با امام عسكرى عليه السلام انجام مى داد.چه خوب مى گويد مولوى:
حمله بردى سوى در بندان غيب تا ببندى راه بر مردان غيب
اين احمق فكر نمى كرد كه اگر اين خبر راست است مگر تو مىتوانى جلوى امر الهى را بگيرى؟!هر چند وقتيك بار مى فرستادند به خانه حضرت به تفتيش، مخصوصا وقتى كه امام از دنيا رفت، چون گاهى مىشنيدند كه حضرت مهدى متولد شده اند. راجع به ولادت ايشان هم داستان را همه شنيدهايد كه خداى متعال ولادت اين وجود مقدس را مخفى كرد و در حين ولادت كمتر كسى متوجه شد. ايشان شش ساله بودند كه پدر بزرگوارشان از دنيا رفتند.در دوران كودكى، شيعيان خاص از هر جا كه مىآمدند حضرت ايشان را به آنها ارائه مىدادند. ولى عموم مردم اطلاع نداشتند، اما اين خبر بالاخره پيچيده بود كه پسرى براى حسن بن على عسكرى عليه السلام متولد شده است و او را مخفى مى كنند.
گاهى مى فرستادند به خانه حضرت كه اين بچه را به خيال خود پيدا كنند و بكشند و از بين ببرند، ولى كارى كه خدا مىخواهد مگر بنده مىتواند بر ضد آن عمل كند؟!يعنى وقتى قضاى حتمى الهى در يك جا باشد ديگر بشر نمىتواند كارى در آنجا بكند. بعد از وفات حضرت و نيز مقارن با وفات حضرت، مامورين ريختند خانه امام را تفتيش كامل كردند و زنهاى جاسوسه خودشان را فرستادند كه تمام زنها، كنيز و غير كنيز را تحت نظر بگيرند، ببينند آيا زن حاملهاى وجود دارد يا نه؟ يكى از كنيزان را احتمال دادند كه حامله باشد.او را بردند تا يك سال نگاه داشتند، بعد فهميدند كه اشتباه كردهاند و چنين قضيهاى نبوده است.
وجود مقدس امام عسكرى عليه السلام مادرى دارد به نام«حديث»كه به لقب«جده»معروف است.
چون جده حضرت حجت(عجل الله تعالى فرجه)بودند ايشان را«جده»مىگفتهاند. زنهاى ديگرى هم در تاريخ هستند كه به اعتبار اينكه شهرتشان به اعتبار نوهشان است اينها را«جده»مىگويند، از جمله جده شاه عباس است كه دو تا مدرسه هم در اصفهان به نام«جده»داريم. زنى كه شهرتش به نام نوهاش باشد قهرا به نام«جده»معروف مىشود. اين زن بزرگوار به نام«جده»معروف شد.ولى تنها جده بودن سبب شهرتش نشد، مقامى دارد، عظمتى دارد، جلالتى دارد، شخصيتى دارد كه نوشتهاند(مرحوم محدث قمى رضوان الله عليه هم در الانوار البهية مىنويسد)بعد از امام عسكرى عليه السلام مفزع الشيعه بود يعنى ملجا شيعه اين زن بزرگوار بود.
قهرا در آن وقت-چون امام عسكرى عليه السلام بيست و هشتساله بودهاند كه از دنيا رفتهاند،على القاعده مطابق سن امام هادى هم حساب كنيم-زنى بين پنجاه و شصتبوده است.اينقدر زنبا جلالت و با كمالى بوده است كه شيعه هر مشكلى برايش پيش مىآمد به اين زن عرضه مى داشت.
مردى مى گويد به خدمت عمه امام عسكرى عليه السلامحكيمه خاتون دختر امام جوادعليه السلام رفتم، با ايشان صحبت كردم راجع به عقايد و اعتقادات مساله امامت و غيره. ايشان عقايد خود را گفت تا رسيد به امام عسكرى. بعد گفت فعلا امام من فرزند اوست كه الآن مستور و مخفى است.گفتم حال كه ايشان مخفى هستند اگر ما مشكلى داشته باشيم به چه كسى رجوع كنيم؟ فتبه جده رجوع كنيد.گفتم:عجب!آقا از دنيا رفت و به يك زن وصيت كرد؟!
فرمود: امام عسكرى همان كار را كرد كه حسين بن علىعليه السلام كرد.حضرت امام حسين عليه السلام وصى واقعىاش و وصى او در باطن على بن الحسين عليه السلام بود ولى مگر بسيارى از وصاياى خودش را در ظاهر به خواهرش زينب سلام الله عليها نكرد؟عين اين كار را حسن بن على العسكرى كرد. وصى او در باطن اين فرزندى است كه مخفى است ولى در ظاهر كه نمىشد بگويد وصى من اوست. در ظاهر وصى خودش را اين زن با جلالت قرار داده است.
باسمك العظيم الاعظم الاعز الاجل الاكرم يا الله…
پروردگارا ما را قدر دان اسلام و قرآن قرار بده.
پروردگارا ما را قدر دان پيغمبر اكرم قرار بده، ما را قدر دان اهل بيت اطهار قرار بده، انوار محبت و معرفتخودت در دلهاى ما بتابان، انوار معرفت و محبت پيغمبر و آل پيغمبر در دلهاى ما قرار بده. اموات ما مشمول عنايت و رحمت و مغفرت خودت بفرما.
منبع:
مرتضى مطهرى، مجموعه آثار ، جلد ، 18 صفحه 147
باز هم به یاد مردی از ودمان رسالت سخن می گوییم ، که نور امامت
را بر دلها و دیده های شیعه می افشاند ،شیعه را همین بس ،که به پیشوایی
این زبدگان آفرینش معتقد است و حقانیت آنان را باور کرده است .
امام حسن عسگری (علیه السلام) گلی از بوستان امامت و محصولی از باغ
رسالت است ، بوستانی که با امداد غیبی و علم لدنی و تربیتهای ملکوتی
به برگ و بار نشست ، تا چراغ راه همه جویندگان حق باشد .