امام صادق(ع) به ابوبصیر مى فرماید:
«وصل فى کل واحده منهما مئه رکعه»؛ در هر یک از دو شب بیست و یکم و بیست و سوم صد رکعت نماز بخوان «واحیهما ان استطعت الى النور)»؛ تا مى توانى آن دو شب را تا سپیده صبح شب زنده دارى کن «واغتسل فیهما»؛ در آن دو شب غسل کن.
ابوبصیر عرض کرد اگر نتوانستم ایستاده نماز بخوانم؟ فرمودند: نشسته بخوان.
-اگر باز هم نتوانستم؟ خوابیده بخوان.
- اگر باز هم نتوانستم؟ ایرادى ندارد که سر شب کمى بخوابى و باقى مانده شب را، به هر نحوى که مى توانى به عبادت بپردازى، چون در ماه رمضان، درهاى آسمان گشوده است، شیطان ها در زنجیرند و اعمال مومنان پذیرفته مى شود.
از حدیث فوق، مى توان تاثیر فراوان کارهاى انسان را بر سرنوشت او ارزیابى کرد. مى بینیم ابوبصیر که یک راوى زبردست و کار کشته در فن روایت است، با پیش بردن مرحله به مرحله سوال ها در صدد آن است که ژرفاى شب قدر و اهمیت عمل در آن شب را به دست آورد؛
امام(ع) هم، چنان بر اهمیت عبادت در شب قدر پافشارى مى فرمایند که رضایت نمى دهند بنده حتى اگر بیمار باشد، از نتیجه اعمال صالح خویش محروم گردد. نکته در خور توجهى که تاثیر انسان را مشخص مى کند، جمله پایانى امام(ع) است که آن را به عنوان ریشه و علت تاکید و تشویق بر عمل صالح بیان فرموده اند؛ آنجا که فرمودند: «و تقبل اعمال المومنین»؛ اعمال مومنان در شب قدر پذیرفته مى شود.
منبع:
بررسی همه جانبه رخدادهای انقلاب اسلامی ایران نشان می دهد که انقلاب سال 1357 و پیروزی مردم بر رژیم شاه به راستی مدیون قیام 15 خرداد بوده است. در خلال اصلاحات شاه و اوج گیری مخالفت روحانیان با آن، شرق و غرب اختلاف ها را کنار گذاشتند و هر دو با این نهضت مذهبی به مخالفت پرداختند. این امر و تبلیغات غربی ها سبب شد جهانیان از شناخت چهره واقعی اسلام محروم بمانند.
از یک سو، سرکوب قیام و حکومت نظامی سبب سرخوردگی نیروهای انقلابی در نخستین سال های پس از سال 1342 شد و از سوی دیگر، رهبران قیام، تبعید یا زندانی شدند و فعالیت های سیاسی و اجتماعی محدود گردید. تندروها نیز در حکومت شاه قدرت گرفتند. در نتیجه، زمینه برای شدت عمل در زندان ها فراهم آمد. در مقابل، جنبش مسلحانه نیز رشد کرد که این امر را می توان از پی آمدهای قیام 15 خرداد دانست.
با قاطعیت می توان گفت اگر 15 خرداد رخ نمی داد، آگاهی و تفکر انقلابی در مردم آن گونه رشد نمی کرد؛ روحانیت، به ویژه امام خمینی(ره) پیش گام مبارزه با رژیم قرار نمی گرفت و همراه با تشکیل سازمان ها و گردهم آیی های اسلامی، چهره واقعی شاه و دست نشاندگان او برای مردم آشکار نمی شد.
اکنون برخی نتیجه های به دست آمده از این قیام بزرگ را برمی شماریم:
1. افزایش رشد سیاسی روحانیت و حوزه علمیه و ورود روحانیان به صحنه های سیاست کشور؛
2. الگو قرار گرفتن مذهب برای مبارزه نیروهای مبارز؛
3. رشد آگاهی سیاسی توده های مردم ؛
4. افشای ماهیت ریاکارانه رژیم شاه برای توده های مردم؛
5. بی اعتباری شرق و غرب در میان مردم و پایه گذاری اصل نه شرقی، نه غربی به دلیل موضع گیری های منفی امریکا و شوروی در مقابل قیام مردم.
6ـ تثبیت مرجعیت و رهبری امام خمینی(ره) با تأیید مراجع و علما و پشتیبانی مردم.
7ـ روشن شدن ماهیت گروه های سیاسی وابسته و لیبرال و محو شدن جاذبه گروه های سیاسی و غیر مذهبی.
8ـ احساس ضرورت داشتن تشکل برای ادامه مبارزه.
9ـ نتیجه گیری برخی مبارزان برای توسل به مبارزه قهرآمیز با رژیم شاه، با این استدلال که به صورت مسالمت آمیز نمی توان به اهداف خویش رسید و باید شیوه مبارزه را تغییر داد.
منبع:
پانزده خرداد یک نقطه عطفی است در تاریخ کشور ما که از همان وقت، شروع به فعالیت سیاسی شد و روحانیون از همان وقت خودشان را مجهز کردند.
پانزده خرداد یک مصیبتی بود برای ملت ما، لکن مبدأ جنبش بود.
پانزده خرداد در عین حالی که مصیبت بود لکن مبارک بود برای ملت که منتهی شد به یک امر بزرگی و آن استقلال کشور و ازادی برای همه مملکت.
پانزده خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدائیت اسلام و راهنمایی روحانیت.
در حقیقت دستاورد نهضت پانزده خرداد 42 پیروزی بیست و دوم بهمن 57 بود.
قیام پانزده خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را در هم شکست و افسانه ها و افسون ها را باطل کرد.
اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای پانزده خرداد رقم خورد.
با فرا رسیدن پانزده خرداد خاطره غم انگیز و حماسه آفرین این روز تاریخی تجدید می شود… من روز پانزده خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می کنم.
ملت بزرگ ایران، سالروز پانزده خرداد را که یوم اللّه است زنده نگه می دارد.
پانزده خرداد مبدأ نهضت اسلامی ایران است.
منبع:
مجله/ گلبرگ/ اردیبهشت 1379، شماره 2
آیتالله حاج شیخ عباس قوچانی خاطرهای از دیدار امام خمینی(ره) و آیتالله قاضی نقل کرده که در این دیدار آیتالله قاضی از پیروزی نهضت امام خبر میدهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا آیتالله حاج شیخ عباس قوچانی، از شاگردان آیتالله حاج سیدعلی قاضی خاطرهای عجیب از دیدار امام خمینی(ره) و آیتالله قاضی نقل میکند که بر اساس آن، آقای قاضی خبر پیروزی انقلاب اسلامی را به امام(ره) اطلاع میدهد.
«یک روز دو نفر از شاگردهایی که هر روز به محضر مرحوم قاضی مشرف میشدند خبر دادند که آقای حاج آقا روحالله خمینی (امام در آن زمان به این لقب معروف بودند) به نجف آمده اند (این سفر قبل از تبعید امام بوده است) و میخواهند با شما ملاقات کنند.
ما که سمت شاگردی امام را داشتیم خوشحال شدیم که در این ملاقات استاد ما (حضرت امام) در حوزه قم معرفی میشود. چون اگر شخصی مثل مرحوم قاضی ایشان را میپسندید برای ما خیلی مهم بود.
روزی معین شد و امام تشریف آوردند ما هم در کتابخانه آقای قاضی نشسته بودیم؛ وقتی امام به آقای قاضی وارد شدند به ایشان سلام کردند. روش مرحوم آقای قاضی این بود که هر کس به ایشان وارد میشد جلوی او هر کس که بود بلند می شد و به بعضی هم جای مخصوصی را تعارف میکرد که بنشینند ولی وقتی امام وارد شدند آقای قاضی جلوی امام بلند نشدند و هیچ هم به ایشان تعارف نکردند که جایی بنشینند، امام هم در کمال ادب دو زانو دم در اتاق ایشان نشست.
طلاب و شاگردان امام که در آن جلسه حاضر بودند ناراحت شدند که چرا مرحوم آقای قاضی در برابر این مرد بزرگ و فاضل و وارسته حوزه قم بلند نشدند. آن دو نفری که معرف امام به آقای قاضی بودند هم وارد شدند و در جای همیشگی خودشان نشستند. بیش از یک ساعت مجلس به سکوت تام گذشت و هیچ کس هم هیچ صحبتی نکرد. امام هم در تمام این مدت سرشان پایین بود و به دستشان نگاه میکردند.
مرحوم قاضی هم همینطور ساکت بودند و سرشان را پایین انداخته بودند. بعد از این مدت ناگهان مرحوم قاضی رو کردند به من و فرمودند آقای حاج شیخ عباس (قوچانی) آن کتاب را بیاور. من به تمام کتابهای ایشان آشنا بودم، چون بعضی از این کتابها را شاید صد مرتبه یا بیشتر خدمت آقای قاضی آورده بودم و مباحثی را که لازم بود بررسی کرده بودم. تا ایشان گفتند آن کتاب را بیاور، من دستم بیاختیار به طرف کتابی رفت که تا آن وقت آن کتاب را در آن کتابخانه ندیده بودم؛ حتی از آقای قاضی نپرسیدم کدام کتاب. مثلاً کتاب دست راست، دست چپ، قفسه بالا. همان طور بیاراده دستم به آن کتاب برخورد آن را آوردم و آقای قاضی فرمودند آن را باز کن. گفتم آقا چه صفحهای را باز کنم؟ فرمودند هر کجایش که باشد. من هم همین طوری کتاب را باز کردم، دیدم که آن کتاب به زبان فارسی است و لذا بیشتر تعجب کردم.
چون طی چند سالی که من در خدمت آقای قاضی بودم این کتاب را حتی یک مرتبه هم ندیده بودم، حتی جلد آن را هم ندیده بودم. کتاب را که باز کردم، دیدم اول صفحه نوشته شده حکایت. گفتم آقا نوشته شده حکایت. فرمود، باشد بخوان. مضمون آن حکایت آن بود که یک مملکتی بود که در آن مملکت سلطانی حکومت میکرد. این سلطان به جهت فسق و فجور و معصیتی که از ناحیه خود و خاندانش در آن مملکت رخ داد به تباهی دینی کشیده شد و فساد در آنجا رایج شد، عالم بزرگوار و مردی روحانی و الهی علیه آن سلطان قیام کرد.
این مرد روحانی هر چه آن سلطان را نصیحت کرد به نتیجهای نرسید، لذا مجبور شد علیه سلطان اقدام شدیدتری بکند. پس از این شدت عمل، سلطان آن عالم دینی را دستگیر و پس از زندان او را به یکی از ممالک مجاور تبعید کرد. بعد از مدتی که آن عالم در مملکتی که در مجاور مملکت خودش بود در حال تبعید به سر می برد آن سلطان مجدداً او را به مملکت دیگری که اعتاب مقدسه (قبور ائمه اطهار) در آن بودند تبعید کرد.
این عالم مدتی در آن شهری که اعتاب مقدسه بود زندگی کرد تا اینکه اراده خداوند بر این قرار گرفت که این عالم به مملکت خود وارد شد و آن سلطان فرار کرد و در خارج از مملکت خود از دنیا رفت و زمان آن مملکت به دست آن عالم جلیلالقدر افتاد و به تدریج به مدینه فاضلهای تبدیل شد …» مطلب که به اینجا رسید حکایت هم تمام شد. عرض کردم آقا حکایت تمام شد، حکایت دیگر هم هست فرمود: کفایت میکند، کتاب را ببند و بگذار سر جای خودش.
همه ما که هنوز از حرکت آقای قاضی ناراحت بودیم که چرا جلوی امام بلند نشدند، بیشتر متعجب شدیم و پیش خود گفتیم که چرا به جای اینکه ایشان یک مطلب عرفانی، فلسفی و علمی را مطرح کنند که آقای حاج آقا روح الله آن را برای حوزه قم به سوغات ببرند فرمودند حکایتی خوانده شود؟ نکته مهمی که در برخورد آقای قاضی با امام خیلی مهم بود، این است که آن دو نفری که امام را همراهی میکردند وقتی از جلسه بیرون آمدند، چون این برخورد آقای قاضی با امام برای آنها خیلی سنگین بود، به امام عرض کردند: آقای قاضی را چگونه یافتید؟ امام بی آنکه کوچکترین اظهار گلهای حتی با اشاره دست یا چشم بکنند، سه بار فرمودند: من ایشان را فردی بسیار بزرگ یافتم. بیشتر از آن مقداری که من فکر میکردم این عبارت امام نشان میداد که کمترین اثری از هوای نفس در امام نبود.
چون هر کس در مقام و موقعیت علمی ایشان در حوزه قم بود و با او این برخورد و کمتوجهی میشد اقلاً یک سر و دستی تکان میداد که با این حرکت میخواهد بگوید برای من این مهم نیست، ولی آن حرکات آقای قاضی (که قطعاً حسابشده و شاید برای امتحان و اطلاع از قدرت روحی امام بود) کوچکترین اثری در ایشان ایجاد نکرد که نفس امام را به حرکت وا دارد و این خیلی قدرت میخواهد که ایشان نه تنها با آقای قاضی مقابله به مثل نکردند بلکه به او تعظیم هم نمودند و ما در تمام ابعاد و حالات امام (اعم از حالات چشم و سکنات ایشان) به حقیقت دریافتیم که این مطلب را که در مورد آقای قاضی میفرمایند از روی صدق و صداقت است.
این قضیه مربوط به قبل از جریان پانزده خرداد است که امام به ایران بازگشتند و به قم آمدند. هر کس از فضلا و طلاب از امام در مورد آقای قاضی میپرسیدند، ایشان بسیار از او تجلیل میکرد و میفرمود کسانی که در نجف هستند باید از وجود ایشان خیلی استفاده بکنند.
بعدها مرحوم آقای قوچانی در جریان مقدمات انقلاب هر حادثهای که پیش میآمد، میفرمود این قضیه هم در آن حکایت بود بعد مکرر میگفتند که آقای حاج آقا روحالله قطعاً به ایران باز میگردند و زمام امور ایران به دست ایشان خواهد افتاد. لاجرم بقیه چیزها هم تحقق پیدا خواهد کرد و هیچ شکی در این نیست. لذا پس از پیروزی انقلاب که امام به قم آمدند مرحوم قوچانی از اولین کسانی بود که به ایران آمد و با امام بیعت کرد.»
حضرت خدیجه (س) زنی پاکدامن بودند عفاف و حجاب نمونهای داشتند که این صفت باید مورد توجه زنان جامعه ما باشد.
حجت الاسلام ناصر رفیعی در دهمین روز از ماه مبارک رمضان با توجه به اینکه امروز سالروز وفات حضرت خدیجه (س) است اظهار کرد: پیامبر اسلام (ص) فوق العاده حضرت خدیجه (س) را دوست داشت و محبت و مهروزی به ایشان داشتند و برایش ارزش زیادی قائل می شدند.
این استاد حوزه علمیه افزود: پدر حضرت خدیجه (س) از شخصیت های مطرح عرب بودند که بر خلاف رسم آن زمان که دختران را زنده به گور می کردند وی حضرت خدیجه(س) را با افتخار بزرگ کرد وحضرت خدیجه (س) از ابتدا شخصیتی پاک و ظاهری محجبه و انسانی خداپرست بوده وصحبت انسانهای مقرض که می خواهند دیگر زنان پیامبر(ٌص) را بالا ببرند وشخصیت حضرت خدیجه (س) را پایین بیاورند و او را بت پرست و جاهل معرفی کنند که این گونه نبوده است.
رفیعی تصریح کرد: پیامبر(ص) در آن 40 روزی که در غار حرا بودند به حضرت خدیجه(س) پیغام دادند که دوری و جدایی من از تو به اذن خداوند است و من هیچ گونه گله و شکایتی از تو ندارم و با تو قهر نیستم و پیامبر همواره ابراز رضایت و علاقه خود را به ایشان نشان می دادند و در حدیثی که از پیامبر (ص) نقل شده است که ای مردم در روز قیامت نزدیک ترین شما به من کسی است که خوش اخلاق باشد و با همسرش مهربان باشد و خوش رفتاری کند.
رفیعی عنوان کرد: حضرت خدیجه (س) خصوصیات و صفات اخلاقی خوب بسیاری داشتند که می توان به زهد ایشان اشاره کرد که ایشان ثروت خود را در اختیار پیابر(ص) و برای گسترش اسلام قرار دادند ویژگی دوم حضرت خدیجه (س) صفت رضایت ایشان است و به اوضاعی که داشتند خوشبین بودند و راضی به رضای خدا بودند و صفت سوم حضرت خدیجه (س) عفاف و حجاب ایشان است که واقعا نمونه بودند که الان این صفت باید مورد توجه زنان جامعه ما باشد و الگویشان قرار بگیرد.
عضو هیئت علمی جامعه الصطفی العالمیه تصریح کرد: صفت و خصوصیت چهارم حضرت خدیجه (س) همت عالی ایشان است و عزمی که ایشان داشتند نمونه بود و صفت پنجم حضرت خدیجه (س) مربی حضرت علی (ع) بودند و ایشان بودند که حضرت امیرالمومنین (ع) را پرورش دادند.
این استاد حوزه علمیه عنوان کرد: ولایت و امامت حضرت علی (ع) پیش از واقعه غدیر اتفاق افتاد و پیامبر اکرم(ص) بعد از خروج از غار حرا فرمودند که به اذن خدا حضرت علی (ع) امیر و وزیر و جانشین من است و اولین کسی که این سخن پیامبر را پذیرفت حضرت خدیجه (س) بودند.
منبع:
سخنرانی استاد رفیعی در مدرسه علمیه گلپایگانی قم سالروز شهادت حضرت خدیجه(س)