که چرا ساعت ها وقت برای فیلم و فوتبال می گذاری، اما روزی 5 دقیقه برای شناخت امام بهتر از جانت نمی گذاری. اگر زودتر می فهمیدم که با روزی 5 دقیقه مطالعه پیرامون امام زمانم، هفته ای 35 دقیقه و ماهی 150 و سالی 1825 دقیقه می توانم درباره وجود نازنیت مطالعه کنم و مطلب یاد بگیرم حتماً این کار را می کردم.
از این پس به یاری شما این مطالعه را شروع خواهم کرد تا سال دیگر همین حسرت را نخورم و شما را بیشتر بشناسم که شنیده ام نشناختن شما، بدترین مرگ را به دنبال دارد و مرگ جاهلیت، همان وقت نگذاشتن برای …
از امام حسن مجتبی(ع) درباره بُخل سؤال شد؟ در جواب فرمود:
«معنای آن چنین است که انسان آنچه را به دیگری کمک و انفاق کند، فکر نماید که از دست داده و تلف شده است و آنچه را ذخیره کرده و نگه داشته است، خیال کند برایش می ماند و موجب شخصیت و شرافت او خواهد بود».
بحارالانوار ج۷۵ ص۱۱۳
امام صادق (ع ) :
اذا قام العبد الی الصلاة اقبل الله - عز و جل - علیه بوجهه فلا یزال مقبلا علیه حتی یلتفت ثلاث مرات فاذاالتفت ثلاث مرات اعرض عنه
وقتی بنده به نماز ایستاد خداوند متعال به او توجه می کند و توجهش را از او قطع نمی کند تا موقعی که سه مرتبه از یاد خدا غافل گردد،در این هنگام خداوند سبحان نیز از او اعراض خواهد کرد.
بحار الانوار، ج ,84 ص 241
ما که هنوز به آخرت نرفتیم اما این هفت در و هشت در، در این عالم نیز نمونه دارد.
هفت درِ دوزخ، حواس_پنجگانه بهعلاوهی قوهی خیال و نیروی وهم هستند. اگر این پنج نیروی ادراکی و خیال و وهم زیر سیطرهی عقل قرار نگیرند؛ چشم هرزهدرا هر چه میخواهد ببیند، گوش هرزهدرا هر چه میخواهد بشنود، زبان هرزهدرا هرچه میخواهد بگوید، همه هرزهدرایی کنند و خیال و وهم نیز هرچه خواستند بگویند و با عقل سروکار نداشته باشند، این هفت تا سرانجام انسان را به دوزخ خواهند برد و درهای جهنم خواهند بود.
اما اگر عقل بیاید و این هفت تا را هدایت کند و خودش هم به اینها اضافه شود، میشوند هشت درِ بهشت.
دکتر_غلامحسین_ابراهیمی_دینانی
برنامهی معرفت (۲۷ بهمن ۹۶)
زنده یاد مرحوم کافی نقل می کرد که:
شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است.
می خواست کمکش کنم.
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم. همان شب حضرت حجه بن الحسن (عج) را خواب دیدم…
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت (عج) به من دارند…
وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش بدست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز میکنی؛
ولو به جواب دادن سوال …