فرید و شرید….
الان حتما می گید چه القاب قشنگی
اما قسمت مهم اینکه متوجه معانیشون بشیم
واقعاگفتن معانیشون آسون نیست
ولی میگم شاید بیشتر دعاشون کنیم و اونجوری بشیم که ایشون میخوان
فرید_یعنی_تنها
شرید
به خدا سخته گفتنش …
شرید_یعنی_آواره
حالا هر وقت خواستی دعاش کنی بیشتر یاد غربت و تنهایی هاش . باش امام علی ع با چاه درد و دل می کرد امام زمان عج با کی درد و دل می کنه…
این القاب درکتاب
بحارج۵۱ ص۳۷شماره ۹ آمده…
خویشاوندان امام که از پانزده سالگی با ایشان بودند، می گفتند: «از پانزده سالگی ایشان که ما در خمین بودیم، آقا یک چراغ موشی کوچک می گرفتند و می رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشود و نماز شب می خواندند.»
خانم می گویند: «تا حالا نشده که من از نماز شب ایشان بیدار شوم.» چون چراغ را مطلقا روشن نمی کردند. نه چراغ اتاق را روشن می کردند، نه چراغ راهرو را و نه حتی چراغ دستشویی را. برای اینکه کسی بیدار نشود، هنگام وضوی نماز شب، یک ابر زیر شیر می گذاشتند که آب چکه نکند و صدای آن کسی را بیدار نکند.
امام باقر علیه السلام فرمود:
هیچ انسانی نیست مگر آن که خداوند برای او رزق حلال مقرر فرموده است.
علی علیه السلام در رهگذر به مسجدی رسید. از قاطر پیاده شد که به داخل مسجد برود، مردی در آن جا بود، قاطر را به او سپرد و وارد مسجد گردید. آن مرد لجام قاطر را درآورد و با خود برد.
امام علیه السلام در مسجد نماز گذارد، دو درهم در دست گرفته بود تا اجرت آن مرد را بدهد. موقعی که آمد، دید که قاطر بدون نگهبان و بی لجام است. دو درهم را به یک شخصی داد که برود و یک افسار بخرد.
او در بازار آمد، لجام قاطر را در دکانی دید که مرد سارق آن را به دو درهم فروخته بود. فرستاده علی علیه السلام آن را به دو درهم خرید و نزد مولای خود برگشت و جریان را به عرض حضرت رساند.
امام علیه السلام فرمود: آدمی با بی صبری، خود را از رزق حلال محروم می نماید و چیزی بیشتر از آن چه مقرر است، به وی نمی رسد.
زمانی برسد که ما محـتاج گفـــتن
یک لااله الاالله و محتاج گفتن یک
استغـفرالله می شویم و دیگر به ما
فرصت نمیدهند
مواظب از دست
رفـــتن فــرصت ها باشیـــم.
آیت الله قاضی (ره)
نظامی گنجوی در پایان داستان «لیلی و مجنون» می گوید: لیلی در اواخر عمر بیمار شد و طراوتش از بین رفت.
او به مادرش وصیت کرد: پیام مرا به مجنون برسان و به او بگو اگر خواستی محبوبی برگزینی، دوستی مانند من مگیر که با یک تب، همه طراوت خود را از دست بدهد و با یک بیماری، همه نشاط او فرو بنشیند؛ دوستی بگیر که زوال پذیر نباشد.
بنابراین، معرفت، محبت حقیقی می آورد و غفلت، محبت کاذب.
آیت الله جوادی آملی