رهبر معظم انقلاب اسلامی در جلسهای از جلسات درس اخلاق خود با اشاره به حدیثی از امام سجاد علیه السلام دربارۀ آثار سخن نیکو (قول حسن) فرمودند: «اَلْقَوْلُ الْحَسَنُ یُثْرِى الْمالَ وَ یُنْمِى الرِّزْقَ وَ یُنْسِئُ فِى الاَْجَلِ وَ یُحَبِّبُ اِلَى الاَْهْلِ وَ یُدْخِلُ الْجَنَّةَ؛ گفتار نیک، ثروت را زیاد، روزى را فراوان و مرگ را به تأخیر مىاندازد، انسان را محبوب خانواده و به بهشت وارد مىکند.
ایشان افزودند: این سخن نیکو یعنی سخنی که هم با موازین شرع منطبق و هم با روی خوش است. لازمۀ «قول حسن» این است که با روی خوش و زبان خوش ادا شود.
رحیم قمیشی رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس با اشاره به حال و هوای این روزهای جامعه در مقابله با بیماری کرونا و تشابه آن با روزهای اسارت نوشت: «میپرسد وقتی اسیر بودی چهکار میکردی که آنجا حوصلهات سر نرود؟ میگوید واقعا ناامید نمیشدی؟ اصلا میخندیدید؟! میگویم معلوم است عزیزم، ما آنجا هم زندگی شیرینی برای خودمان تعریف کرده بودیم، و از هر لحظهاش لذت میبردیم. نمیتواند قبول کند. میگوید میدانم نمیخواهی بگویی که خیلی هم سخت بوده. قسم میخورم اینطور نیست. ول کن نیست!
حوصلهاش سر رفته، از همین سه هفته خانهنشینی کرونا خیلی خسته شده. دلش گرفته، لحظه شماری میکند بشود کمی پرسه بزند توی خیابانها، دوستانش را ببیند. کافهای برود، مسافرتی برود. قول میدهم برایش از آن روزها بگویم و قول میگیرم باورش کند.
میدانی عزیزم، ما زنده ماندن برایمان یک هدف بود آنجا، خجالت نمیکشیدیم بگوییم «میخواهیم زنده بمانیم»، همینکه یک روز میگذشت و زنده بودیم، همان اردوگاه، در همان غربت و تنهایی، جشنی داشتیم، آواز میخواندیم، میدانستیم بعد از هر سختی حتما یک گشایشی هست، هر چقدر سختی بیشتر، راحتیاش هم بیشتر. میدانستیم انتهای هر دالان دراز تاریک، منظرهای دلنواز منتظر ماست. برکه آبی با پرندههایی عاشق. آسمانی آبی و قشنگ و درختانی جوانهزده و پر از غنچههای گل.
میدانی، آنجا تنهایی که مینشستیم، میشمردیم کارهای نکردهمان را، میشمردیم جاهای نرفتهمان را، و قول میدادیم به خودمان، بابت کارهایی که با رهاییمان باید میکردیم. باید میرفتیم کلاس آموزش موسیقی، باید میرفتیم جهانگردی، میرفتیم یادگیری آشپزی، کیکپزی، میرفتیم کوهنوردی. میرفتیم کویر و شب آنجا آتش روشن میکردیم دور هم، میدانستیم چقدر به ما حتما خوش میگذرد. ما همه آن جاهای زیبا را، قبلتر یادمان رفته بود.
میدانی، زیارت بعد از آن وقتهایی که نمیشود رفت، چه مزهای میدهد، میدانی دیدن دوباره دوستان قدیمی، چه لذتی دارد؟ میدانی پیدا کردن گمشدههایت، اصلا «پیدا کردن خودت»، چقدر هیجان انگیز است!
اگر اسارت و زندان نبود، من هیچکدام را نداشتم. اصلا حقیقتاش را بگویم؟ خدا وقتی میخواهد عمر دوبارهای به آدمها بدهد، همینجوری میکند. یک وقت از او دلگیر نشوی. تقصیر خودمان است که خیلی فراموشکاریم.
مجبور میشود وسط طوفان، ببردمان لبه قایق، خوب تکانمان بدهد، دلمان را حسابی بریزد؛ و برمان گرداند. میخواهد بیدارمان کند، چشمهایمان را باز کند، ما هم آن روزها محکم میچسبیدیم به آغوشاش، غرق بوسهاش میکردیم، با خدا میخندیدیم که این همه فکرمان هست.
میگویم حالا تو هم قبول کن این یک دوره است. برای پیدا کردن خود گمشدهات، تا از تکرار بیایی بیرون، خدا میخواهد یادت بیاورد «تو آزاد بودی» و ندانستی، تو انسانی بزرگ بودی و ندانستی، تو محبوب بودی و ندانستی، تو زندگی داشتی، دوستت داشتند، دلتنگت میشدند، منتظرت مینشستند، خیلیها آرزوی دیدنت را داشتند، و تو ندانستی.
میدانی عزیزم، اصلا خدا که دوستت داشته باشد سربهسرت میگذارد. ناگهان نقشه زندگیات را عوض میکند، چشمهایت را به زور باز میکند، ناگهان عاشقت میکند. این دلتنگیها، این خستگیها، این بیحوصلگیها، همهاش نشانههای همان عشق است.»
دکتر عبدالله عباسی متخصص عفونی و رئیس اسبق دانشگاه علوم پزشکی گلستان به دلیل ابتلا به کرونا در حین انجام مسئولیت به جمع شهدای خدمت پیوست.
دکتر عباسی از همان روزهای نخست شیوع بیماری کووید ۱۹ در استان گلستان در کنار دیگر کادر پزشکی و پرستاری در خط مقدم مقابله با این ویروس حضور داشت.
بعد از مدتی وی نیز به ویروس کرونا مبتلا شد و خود نیز به این بیماری مبتلا شد و صبح روز شنبه ۹ فروردین ماه به دلیل وخامت حالش در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان شهید صیاد شیرازی گرگان به شهادت رسید.
پیج سایت بانک پزشکان شهادت دکتر عباسی را به خادمان عرصه سلامت و خانواده آن مرحوم تسلیت گفته و علو درجات از درگاه قادر متعال برای ایشان مسالت دارد.
منابع سوری از فرار شماری از تروریستهای داعشی در پی شورش در زندانی در الحسکه سوریه خبر دادند که تحت کنترل شبه نظامیان کُرد مورد حمایت اشغالگران آمریکایی قرار دارد.
منابع محلی در شهر الحسکه در شمال شرق سوریه از وقوع شورش و هرج و مرج در بزرگترین زندان این شهر خبر دادند که هزاران تروریست داعشی در آنجا زندانی هستند.
این زندان تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه (قسد) یعنی شبه نظامیان غالبا کُرد قرار دارد که مورد حمایت نظامیان اشغالگر آمریکایی هستند و به دنبال شورش شامگاه یکشنبه در آنجا شماری از تروریستهای زندانی فرار کردند.
خبرگزای رسمی سوریه (سانا) گزارش داد محله غویران شهر الحسکه بزرگترین زندان و بازداشتگاه داعشیها را در خود جای داده است و این زندان از تابستان سال ۲۰۱۶ تحت سیطره گروه قسد است.
نزدیک به پنج هزار داعشی از اتباع ۵۴ کشور جهان در زندان مرکزی «غویران» زندانی هستند و کشورهای آنها از پذیرش این زندانیان خودداری میکنند.
به گفته منابع سانا، در حالی که شماری از تروریستهای داعش از زندان غویران فرار میکردند، هواپیماهای ائتلاف بین المللی هم به طور گسترده بر فراز آن منطقه در حال گشت زنی بودند و منور پرتاب میکردند.
تلویزیون سوریه هم گزارش داد که دستکم 12 تروریست داعش از زندان غویران گریخته و به سمت حومه جنوبی شهر الحسکه رفتند.
در همین حال شبکه المیادین به نقل از منابع میدانی نزدیک به قسد اعلام کرد که شورش در زندان غویران به اتمام رسیده و چهار نفر از زندانیان داعشی فرار کردند که تحت تعقیب هستند.
روزی شخص نانوایی مردی با لباس کهنه و فقیرانه ای را دید که به طرف مغازش میآید..با خودش گفت حتما این فقیری است که می خواهد نانی را گدایی کند.وقتی آن مرد رسید گفت نان تمام شده،مرد از آنجا دور شد..دوست نانوا که آن مرد را از سر کوچه دیده بود به نانوا رسید و گفت"او را شناختی.؟*
نانوا گفت نه..حتما فقیری بود که نان مجانی می خاست و من به او گفتم نان تمام شده..دوست نانوا گفت وای بر تو..آن مرد استاد و زاهد بزرگ شهر است..نانوا تا فهمید به سمت زاهد دوید و گفت مرا ببخش که شما را نشناختم..و از زاهد خواهش کرد که او را به شاگردی قبول کند زاهد قبول نکرد ولی نانوا اصرار کرد که اگر مرا به شاگردی قبول کنی تمام شهر را نان مجانی دهم…زاهد به خاطر شرطش او را قبول کرد…
روزی در کلاس درس نانوا از زاهد پرسید که ای شیخ"جهنم کجاست؟ شیخ گفت جهنم جاییست که تکه نانی را برای رضای خدا ندهند و شهری را برای رضای بنده ای نان دهند…*