✍️ یکوقت هست که انسان ممکن است خود را اهل درجات و کمالات بداند و یک عملی را مرتکب شود که مادرش از او برنجد. ممکن است خود را هم ذیحق بداند و بگوید من بر حق هستم. تو اگر بر حق هستی که جلوی مادر شأن و مقام مادر را حفظ بکنی چرا عملی انجام دادی که سبب شد این مادر برنجد؟ تمام درجات معنوی انسان را میگیرند. یک قفلی به قلب انسان زده میشود و خدا نکند به آن حد برسد که خداوند بفرماید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ»(بقره/٧). آنوقت دیگر هیچچیز نمیبیند و هیچچیز نمیفهمد. اینجا میشود که از علم این، بوی تعفّن به هوا بلند میشود.
?استاد اخلاق، حاج آقا زعفری زاده
✍️امام علی علیه السلام:
هر کسی یک عمل را برای من عهده دارشود؛ من چهار چیز را برای او ضمانت می کنم؛ هر کس به من تعهد بدهد که با خانواده اش رفت و آمد داشته باشد؛ من هم ضمانت می دهم که :
۱- بستگانش به او علاقه مند شوند
۲- مال و دارایی او زیاد شود
۳- عمرش طولانی گردد
۴- و داخل بهشت پروردگارش شود
?مواضع العددیه ص ۲۱۹
حمید حسنی همرزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: ایشان خصایص اخلاقی بسیار زیادی همچون ایثار، از خودگذشتگی و مردم داری داشتند و به عنوان فرمانده هرگز به ما اجازه نمی دادند كه با مردم رفتار بدی داشته باشیم. ایشان به صله رحم خیلی اعتقاد داشتند و نیكی به پدر و مادر را سرلوحه كار خود قرار می دادند ایشان وقتی بعد از مأموریت به كرمان برمی گشتند بعد از فرودگاه مستقیم به رابر برای دستبوسی و دیدار با والدین می رفتند. خود ایشان به همسرشان و خانواده خود بسیار احترام می گذاشتند. حاج قاسم سلیمانی بسیار مظلوم بودند ایشان گاهی از خستگی زیاد در حسینیه پتویی زیر سرشان می گذاشتند و استراحت می كردند. آقای ترامپ مرتكب اشتباه بزرگی با به شهادت رساندن سردار سلیمانی شدی چرا كه حاج قاسم سلیمانی میلیون ها فرزند دارد و اگر گوشه ای ضربه ای به قاسم سلیمانی زدی باید نگران باشی كه از هزار گوشه به تو ضربه زده خواهد شد و انتقام سختی از شما می گیریم.
کیانوش رضایی از فعالان رسانه همزمان با انتشار خبر شهادت سردار سلگی راوی کتاب «آب هرگز نمیمیرد» یادداشتی را منتشر کرد که در ادامه میخوانید.
یکی از دوستان گفت که قصد ساخت مستند ثبت خاطرات فرماندهان و جانبازان همدان را دارد و از بنده خواست تا کمک کنم، گفتم خیلی از مستندسازی سررشته ندارم اما چنانچه کاری از بنده ساخته باشد دریغ نکرده و برایت آروزی موفقیت میکنم.
چندروزی نگذشته بود که تماس گرفت و گفت قرار است به منزل حاج میرزا سلگی برویم میتوانی کمک ما باشی؟ بدون هیچ وقفهای قبول کردم. سردار سلگی را در مجالس مختلف دیده بودم اما پیش نیامده بود که در خلوت و با خیال راحت با او هم کلام باشم.
وارد خانه سردار شدیم. ساده و مرتب بود خیلی سادهتر از منزلی که تصور کنید. به یکی از اتاقهای خانه که مشخص بود مخصوص مهمان است راهنمایی شدیم. لوح تقدیرهایی که سردار از سپاه و دیگر سازمانها و نهادها گرفته بود روی یک میز چیده شده بود.
اولین مرتبه نبود که وارد منزل خانواده شهدا میشدم، پیش از این ساده زیستی شان را دیده بودم، اما اینجا خانه شهید نبود، خانه ساده جانبازی بود که کتابش مورد تحسین رهبر انقلاب قرار گرفته بود.
یک کتابخانه کوچک هم بود که سردار در آن کتابهای مختلف از زندگی شهدا را قرار داده بود، چند جلد از کتاب «آب هرگز نمیمیرد» هم توی قفسه بود.
بلافاصله ضبط خاطرات را شروع کردیم. دوربین روی سه پایه کار گذاشتیم و محو صحبتهای سردار شدیم، خاطراتش از نحوه ورود به سپاه تا عملیات مرصاد بود، از لجستیک بزرگ منافقین در این عملیات تا مجاهدتهای تیپ انصارالحسین (ع) و ورود شهید سپهبد صیاد شیرازی به عملیات.
خیلی از صحبتهای سردار نگذشته بود که متوجه شدیم دوربین در حال ارور دادن است. چون گرم صحبتهای حاج میرزا بودیم متوجه نشده بودیم که ضبط متوقف شده است. خجالت میکشیدیم این مطلب را بازگوکنیم و بخواهیم سردار دوباره همان حرفها را تکرار کنند، اما حاج میرزا خودش متوجه شد و با بزرگ منشی، دوباره شروع کرد.
خاطرات از اول و مجدد بازگو شد بدون اینکه چیزی کمتر از قبل گفته باشد با حوصله و صبر همه چیز رو مجدد تعریف کرد.
بعد از ضبط برنامه و گرفتن چند عکس یادگاری، دوباره چشمم به قفسه کتابها افتاد. پیش خودم داشتم فکر میکردم سرفرصت یه کتاب «آب هرگز نمیمیرد» بخرم و حالا هم که خانه سردار را بلد شدم میتوانم کتابم را بیاورم تا برایم امضا کند و متنی یادگار از اوداشته باشم.
توی همین فکرها بودم و داشتم دوربین را جمع میکردم که حاج میرزا سمت قفسه کتابها رفت و دوتا کتاب برداشت. یکی «مهتاب خین» که بعد از امضا و نوشتن متن یادگاری به دوستم داد یکی هم «آب هرگز نمیمیرد» که برای من بود. انگار سردار میدانست توی دلم چه میگذرد چون همین کتاب را میخواستم.
گزیده سخنان رهبر انقلاب در باره جوان
*معنای تشکیل بسیج این بود که خدای متعال به امام بزرگوار این تعلیم را داد، این الهام را کرد که سرنوشت انقلاب را بسپرد دست جوانها؛ نهفقط جوانهای آن روز. وقتی جوانها وارد میدان شدند، این امانتی را که دست آنها سپرده شده است، این اعتمادی را که به آنها شده است، دستبهدست در طول زمان به یکدیگر منتقل میکنند.
*اندیشهی پیران و فکر و تجربهی آنها آنوقتی به کار میآید که حرکت جوانانهی جوانان وجود داشته باشد؛ پیشران حرکت انقلاب، جوانها هستند.
*اینکه جوانها را بیاورند، با انگیزهی دین وارد میدان کنند، مسئولیّت را به آنها بسپرند، به آنها اعتماد بکنند؛ این شد یک الگو. حالا که الگو شد، دوستان ما در خیلی از کشورها از این الگو بهره گرفتند دشمنان [هم] نشستند برایش برنامهریزی کردند.
منبع :
بیانات رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان۱۳۹۵/۰۹/۰۳