بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات و درگیری های لفظی است.
کم منزلی داریم که درآن پرخاش و تندی نباشد!
روزی چندتا پرخاش باشد، برکات را از منزل میبرد.
حتی اگر حق هم با تو بود ، در امور جزیی وشخصی مشاجره نکن ، چون کدورت می آورد.
مرحوم علامه جعفری(ره) از صاحب دلی نقل کرد:
در موضوعی که گمان میکردم حق با من است ،داشتم با همسرم مشاجره میکردم؛ ناگهان صورت باطنی غضبم را نشانم دادند ! بسیار کریه وزشت بود! آن صورت نزدیکم آمد و گفت : ای کثیف! ساکت شو!
همین که متنبه شدم فورا دست همسرم را بوسیدم و عذرخواهی کردم! ??
استاد فاطمی نیا
? پيامبر خدا ﷺ :
?⇦هيچ مؤمنى نيست كه به نماز ايستد، مگر آن كه در فاصله بين او تا عرش، نيكى بر او فرو ريزد و فرشته اى بر وى گماشته شود كه آواز دهد: اى فرزند آدم! اگر بدانى از نمازت چه بهره اى مى برى و با چه كسى راز و نياز مى كنى هرگز خسته و روي گردان نمى شدى.
?(بحار الأنوار)
?⇦تا زمانى كه در نماز هستى دَرِ خانه ی پادشاهى مقتدر را مى كوبى و هر كه دَرِ خانه پادشاه را بسيار بكوبد سرانجام آن در به رويش باز مى شود.
?( مكارم الأخلاق )
?⇦حضرت امام على عليه السلام:
هرگاه آدمى به نماز ايستد ابليس از اين كه مى بيند رحمت خدا او را فرو پوشانده است حسودانه به وى مى نگرد.
?( الخصال )
?⇦انسان هرگاه در نماز باشد بدن و جامه ی او و هر آنچه پيرامونش مى باشد تسبيح مى گويند.
?(علل الشرائع)
?⇦اگر نمازگزار بداند كه چه هاله اى از جلال خدا او را فرو مى پوشاند هرگز دوست ندارد كه سر خود را از سجده اش بر دارد.
?الخصال : ۱۰/۶۲۳
♥️?
?روزی از عارفی سؤال شد: چرا ما امام زمان را نمیبینیم؟
♦️عارف گفت: لطفا برگردید و پشت به من بنشینید. شاگرد این کار را انجام داد.
⭐️آیا الان میتوانید مرا ببینید؟
♦️شاگرد عرض کرد خیر، نمیتوانم ببینم.
عارف فرمود: چرا نمیتوانی من را ببینی؟
شاگرد گفت: چون پشت من به شماست.
♦️عارف فرمود: حالا متوجه شدید چرا نمیتوانید امام زمان را بینید؟!
? چون شما پشتتان به امام زمان است، با گناه کردنها و نافرمانیها به امام زمان پشت کردهایم و در عین حال تقاضای دیدار امام زمان را داریم
❤️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفرج❤️
مناجات با پروردگار اضطراب را از قلب می برد
#آیت_الله_حق_شناس
? در زمان حضرت موسی (ع) پسر مغروری بود که دختر ثروتمندی گرفته بود
?عروس مخالف مادر شوهـر خود بود…
? پسر به اصرار عروس مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفته بالای کوهـه ببرد
تا مادر را گرگ بخورد…?
مادر پیر خود را بالای ڪوہ رساند چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت?
? به موسی (ع) ندا آمد برو در فلان کوہ مهر مادر را نگاہ کن…
مادر با چشمانی اشک بار و دستانی لرزان
دست به دعا برداشت ?
و میگفت: خدایا…!
ای خالق هـستی..!
من عمر خود را کرده ام و برای مرگ حاضرم
فرزندم جوان است و تازه داماد تو را به بزرگیات قسم میدهـم… پسرم را در مسیر برگشت به خانه اش از شر گرگ در امان دار که او تنهـاست…??
? ندا آمد: ای موسی(ع)…!
مهر مادر را میبینی…؟
با اینکه جفا دیدہ ولی وفا میکند…
❣️بدان من نسبت به بندگانم از این پیرزن نسبت به پسرش مهربانترم…!!!
✨از رحمت خدا نا امید نشید سریع توبه کنید و برگردید که خداوند منتظر شماست…….☺️?❤️