?نقل میکنند :
شخصی به مرحوم علامه طباطبایی عرض کرد : با این پدر و مادرهای پر توقع چه کنیم!؟ ایشان فرمودند: «غیبت پدر و مادرها را نکنید»
?آیت الله فاطمی نیا :
?جوان عزیز اگر عروج می خواهی ، می خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی ، برو درستش کن . دل مادر و پدر را شکستی برو درستش کن. از خانه شروع کنید.
امام خامنه ای :
?آن فریادی که در دلها اثر میکند؛ جوامع را عوض میکند؛ دشمن را حقیقتاً میترساند و راه را واقعاً روشن میکند، فریادی است که از روی ایمان و از دلِ با تقوا و از انسان عاملِ صالح ناشی شده باشد؛ همانطور که در انقلاب اسلامی ایران مشاهده شد. پس،خودسازی، مقدّمه و شرط اساسی برای دیگرسازی و جهانسازی و ایجاد_تحوّل و پیمودن راههای دشوار است.
۱۳۷۱/۱/۱۶
?رهبر انقلاب نقل میکنند ماه رمضان ۱۳۹۰(قمــری) در زندان از راه رسید. با فرا رسیدن این ماه، دلم غرق شادی شــد؛ چون از کودکی این ماه را دوست میداشتم. هنگام افطار فرا رسید، اما چیزی برای من نیاوردند. نماز را خواندم. لحظات شادیآور سر سفره افطار در کنار خانواده، با سماوری که در برابر ما میجوشید، در خاطرم گذشت. خوردنیهای سبک مخصوص افطار را به یاد آوردم؛ بویژه ماقوت مختص خود را(غذای معروف مشهدیها که ظاهراً مختص خود آنها است) به یاد آوردم؛ که از هر غذایی برای افطار، آن را بیشتر دوست میداشتم. این «ماقوت» از آب و نشاسته و شکر تهیه میشود و به شیوه خاصی آن را میپزند. همسر من نیز در پختن آن، همانند پختن سایر غذاها، بخوبی وارد است. ناگهان به خود آمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم. شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شــده را در ذهنم برانگیخت. شاید تنهایی بود. به هر حال باید صبر کرد. نیم ساعت پس از مغرب، یک فنجان چای به دست آوردم. مدتی بعد شــام آوردند، که به خاطر نامرغوبی، دل بدان رغبت نمی کرد. اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم. در سحر هم مابقی آن را با اکراه خوردم، زیرا این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوعتر شده بود. نخستین روز بر این منوال گذشت. روز دوم، نگهبــان اطلاع داد که چیزی برای شــما فرستاده شــده. آن را گرفتم و باز کردم، دیدم انواع غذاهایی که در افطار به آنها میل دارم، در چند بشقاب برایم فرستاده شده اســت. این غذاها برای چند نفر کافی بود. همسرم آن را آماده ساخته بود و توانسته بود به زندان برساند. همچنین در همان روز، از منزل برایم وســایل تهیه و صرف چای آوردند. لذا افطاری خوشــمزه و مطبوعی بود که به قــدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم. این کار هر روز تکرار شد.
? کتاب خون دلی که لعل شد
اگر قرار است ما یک مقدار از دین را متعهدانه بپذیریم، یک مقدارِ دیگرش را نپذیریم و خودمان را مومن بدانیم، اگر یک چنین بناییست، بگذارید اول معاویه را مومن بدانیم، چون معاویه هم همین جور بود.
کتاب :طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن