?کارت بانكيم رو به فروشنده دادم و با خيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه، ولى در كمال تعجب، دستگاه پيام داد: “موجودى كافى نميباشد!". امكان نداشت، خودم می دونستم كه اقلا سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم.
?از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين بار پيام آمد: “رمز نامعتبر است".
?اين بار فروشنده با بيحوصلگى گفت:
آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد، پول نقد همراهتون هست؟
فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته…
?در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله ى فروشنده در سرم صدا ميكرد؛ “پول نقد همراهتون هست"؟
?خدايا…ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم مثلا عبادت هايى كه كرديم ، دستگيرى ها و انفاق هايى كه انجام داديم و …
?نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست و ما متعجبانه بگوييم: مگر میشود؟ اين همه اعمالى كه فكر مي كرديم نيک هستند و انجام داديم چه شد؟
?جواب بدهند: اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت!
كنار «بخل»
كنار «حسد»
كنار «ريا»
كنار «بى اعتمادى به خدا»
كنار «دنيا دوستى»
کنار …………..
?نكند از ما بپرسند: نقد با خودت چه آورده اى؟ و ما كيسههایمان تهى باشد و دستانمان خالى… .
?خدايا ! تو این ماه مبارک رمضان از تمام چيزهايى كه باعث از بين رفتن اعمال نيكمان میشود به تو پناه میبریم
التماس دعا…??
روزی مردی نزد پیامبر “ص” آمد
و عرض کرد: من تمام گناهان را انجام داده ام،
آیا راه توبه برای من هست؟
فرمود: آیا پدر و مادرت زنده اند؟
گفت: تنها پدرم زنده است.
فرمود: به پدر خود احترام و نیکی کن؛
تا خداوند تو را ببخشد.
وقتی که آن مَرد رفت،
حضرت به اطرافیانش فرمود:
«ای کاش مادرش زنده بود».
?بحارالانوار، ج71
⚀شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید میخواهم در قبر در پایم باشد.
⚁وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به عالم اظهار کرد.
⚂ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میتی را بجز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود!
⚃ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید…
⚄در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:
⚅ پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین و این همه امکانات و کارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم.
یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به تو هم اجازه ی بردن یک کفن بیشتر نخواهند داد.
پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست
افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبرخواهی برد همان اعمالت است.
?شیخ رجبعلی خیاط: اگر ما به قدر ترسیدن از یک عقرب از عقاب خدا بترسیم ، همه کارهای عالم اصلاح می شود …
هر روز سعي کنيد يک حديث از کتاب جهاد النفس «وسايل الشيعه » را مطالعه کنيد و سعی نماييد به آن عمل کنيد.
بعد از يک سال خواهيد ديد که حتما عوض شده ايد.
مانند دارويی که انسان مصرف کند و بعد از مدتی احساس بهبودی می کند.
آیت الله بهجت (ره)