09 اردیبهشت 1399                 
                                        
                        
            
            استادي با شاگردش از باغى ميگذشت… چشمشان به يک کفش کهنه افتاد. شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند. بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ..! استاد گفت چرا براى خنده… بیشتر »
                 1 نظر
            
        
                    18 فروردین 1399                 
                                        
                        
            
            آیت الله ممدوحی، از شاگردان علامه طباطبایی می گوید: مرحوم علامه می فرمودند: «پدر و مادرم را در سن کودکی از دست دادم و دو تا لَله[دایه] مرا بزرگ کردند؛ وقتی برای من استاد خصوصی گرفتند، استاد از من سئوالی کرد در جواب سئوال ماندم و استاد شکایت مرا به لَلِه… بیشتر »
                    10 فروردین 1399                 
                                        
                        
            
            روزی شخص نانوایی مردی با لباس کهنه و فقیرانه ای را دید که به طرف مغازش میآید..با خودش گفت حتما این فقیری است که می خواهد نانی را گدایی کند.وقتی آن مرد رسید گفت نان تمام شده،مرد از آنجا دور شد..دوست نانوا که آن مرد را از سر کوچه دیده بود به نانوا رسید و… بیشتر »
                    09 دی 1398                 
                                        
                        
            
             حدیث داریم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : « اَشرافُ أُمَّتی أصحاب اللّیل » ؛ « اشراف امت من نـماز شب خـوان ها هستند . »در دنـیا اشـراف چـه کـسانی هستند؟ آنهایی که خانه ی دو هزار متری دارند و ریاست و ماشین چه و چه … به اینها می… بیشتر »
                    28 بهمن 1396                 
                                        
                        
            
            استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم استاد پرسید: این که… بیشتر »