قال ابو عبدالله (عليه السلام):
لا تدع زيارة الحسين بن على عليهما السلام و مر أصحابك بذلك يمد الله فى عمرك و يزيد فى رزقك و يحييكء الله سعيدا و لا تموت الا شهيدا.
امام صادق (ع) فرمود:
زيارت امام حسين عليه السلام را ترك نكن وبه دوستان و يارانت نيز همين را سفارش كن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زياد كند و خدا تورا با سعادت زنده دارد و نميرى مگر شهيد.
وسائل الشيعه، چ 10 ص335
سيد بن طاووس عليه الرّحمه از محمد بن احمد بن داوود نقل كرده است كه مى گفت :
من همسايه اى داشتم كه او را على بن محمد مى گفتند. گفت كه من هر ماه يك مرتبه به زيارت امام حسين (ع ) مى رفتم . و چون سنّم بالا رفت و جسمم ضعيف شد مدّتى به كربلا نرفتم ، و بعد از مدّتى پياده روانه شدم ، و در مدّت چند روز به كربلا رسيدم ، زيارت كردم و نماز خواندم و چون به خواب رفتم ديدم كه حضرت امام حسين (ع ) از قبر بيرون آمده و به من مى گويد:
چرا مرا جفا كردى ؟ و قبل از اين به من نيكوكار بودى !
گفتم اى سيّد جسمم ضعيف شده است و پايم بى قوّت شده است و در اين وقت ترسيدم كه آخر عمر من باشد چند روز راه آمده ام تا به زيارتت رسيده ام و روايتى از شمابه من رسيده است مى خواهم از شما بشنوم ، فرمود: بگو!
گفتم كه روايت مى كنند كه شما فرموده ايد: هر كه به زيارت من آيد در حيات خود من او را بعد از وفاتش زيارت مى كنم .
فرمود: كه بلى من گفته ام و اگر او را در آتش جهنّم بيابم از آتش او را بيرون مى آورم .
بحارالانوار ج 101 ص 16 - المستدرك ج 2 ص 324.
فلسفه قيام
«إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَ لا بَطَرًا وَ لا مُفْسِدًا وَ لا ظالِمًا وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى(صلى الله عليه وآله وسلم) أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ أَنْهى عَنِ المُنْكَرِ وَ أَسيرَ بِسيرَةِ جَدّى وَ أَبى عَلِىِّ بْنِ أَبيطالب»
من از روى خودخواهى و خوشگذرانى و يا براى فساد و ستمگرى قيام نكردم، بلكه قيام من براى اصلاح در امّت جدّم مىباشد، مىخواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به سيره و روش جدّم و پدرم على بن ابيطالب عمل كنم.
باز محرم رسید، ماه عزای حسین
سینهی ما میشود، كرب و بلای حسین
كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه
تا كه بگیرم صفا، من ز صفای حسین
(فرارسیدن ایام ماه محرم را تسلیت می گوییم)
تک تیراندازمان را صدا کردم با دست سنگری را نشانش دادم و گفتم آنجاست…آن عراقی را بزن.
اسلحه اش را برداشت از دوربین اسلحه نگاه کرد..نشانه گرفت .
نفسش را حبس کرد.انگشت اشاره اش را گذاشت روی ماشه…یک دفعه دیدم انگشتش را از روی
ماشه برداشت و اسلحه را پایین آورد
چند لحظه بعد دوباره نشانه گرفت و شلیک کرد
گفتم چرا دفعه ی اول نزدی؟
گفت: داشت آب میخورد….