عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مَشْيُ الْمُسْلِمِ فِي حَاجَةِ الْمُسْلِمِ خَيْرٌ مِنْ سَبْعِينَ طَوَافاً بِالْبَيْتِ الْحَرَامِ.
امام صادق عليه السلام فرمود: حركت مسلمان در مسير بر آوردن حاجت مسلمان ديگر از
هفتاد طواف خانه خدا بهتر است.
منبع:
المؤمن، ص: 52. حسين بن سعيد كوفى اهوازى
از اولیاء الهی، از جمله ملّا حسینقلی همدانی بیان می فرمایند: اینکه می گوییم «أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِباد» وقتی دست خودش سپردی، او هم که بصیر است می داند ما چیزی نداریم، پرورشش میدهد و در حد کرامتش آن را بالا می برد.
«یا کریمُ یا رب» او پرورش دهنده است، آن رب ودود با کرامتش پرورش می دهد؛ چون به کریم سپردی، «أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ» به خدا تفویض امر شده است، همینطور این عمل بالا می رود.
می گوید: چقدر این عملت را بخرم؟ می گویم: من قیمت نمی گذارم، هرچه شما کرم داری، اصلاً خودت شریکی. می گوید: من شریکم، باید در شأن خودم بگویم این عمل اینقدر ارزش دارد.
منبع : شهر خبر
معلم قرآن: امام راحل(ره)قرآن را گواه بر اعمال خود می دانست و در راه عمل به آن سر از پا نمی شناخت.
محدثه حاجی کریمی، معلم قرآن که در حرم مطهر امام راحل(ره)حضور یافته، در گفت و گو با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت امام خمینی ایشان را نمونه ی کامل فردی که عمل به قرآن و سنت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را سرلوحه ی کار خویش قرار می داد، دانست و اظهار کرد: امام راحل زمانی که مشاهده کرد اسلام به خطر افتاده و در حال فراموشی است، علَم قیام و انقلاب را برافراشت و در برابر بی عدالتی ایستاد.
وی تاکید کرد: کاری که امام خمینی(ره) انجام داد برای خدا بود و مسلما خداوند او را به بالاترین درجات انسانی رساند.
این معلم قرآن بیان کرد: برای من بسی افتخار است که در جلسات قرآنی که برگزار می کنم همواره یاد و نام امام راحل در کنار ائمه معصومین آورده می شود و برای شادی روح ایشان و شهدا دعا می کنم.
در باشگاه کشتی بودیم. آماده میشدیم برای تمرین. ابراهیم هم وارد شد. چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان آمد.
تا وارد شد بیمقدمه گفت: ابرام جون، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده! تو راه که میاومدی دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف میزدند!
بعد ادامه داد: شلوار و پیراهن شیک که پوشیدی، ساک ورزشی هم که دست گرفتی. کاملاً مشخصه ورزشکاری!
به ابراهیم نگاه کردم. رفته بود تو فکر. ناراحت شده بود. انگار توقع چنین حرفی را نداشت.
جلسه بعد تا ابراهیم را دیدم خندهام گرفت. پیراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جای ساک ورزشی لباسها را داخل کیسه پلاستیکی ریخته بود! از آن روز به بعد اینگونه به باشگاه میآمد!
بچهها میگفتند: بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی! ما باشگاه مییایم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم. بعد هم لباس تنگ بپوشیم، اما تو با این هیکل قشنگ و رو فُرم، آخه این چه لباسهائیه که میپوشی!
ابراهیم به حرفهای آنها اهمیت نمیداد. به دوستانش هم توصیه میکرد که: اگر ورزش برای خدا بود، میشه عبادت؛ اما اگه به هر نیت دیگهای باشه ضرر میکنین.
توی زمین چمن بودم. مشغول فوتبال. یکدفعه دیدم ابراهیم در کنار سکو سریع رفتم به سراغش. سلام کردم و با خوشحالی گفتم: چه عجب، اینطرفا اومدی؟!
مجلهای دستش بود. آورد بالا و گفت: عکست رو چاپ کردن!
از خوشحالی داشتم بال درمیآوردم، جلوتر رفتم و خواستم مجله را از دستش بگیرم. دستش را کشید عقب و گفت: یه شرط داره! گفتم: هر چی باشه قبول.
گفت: هر چی بگم قبول میکنی؟
گفتم: آره بابا قبول. مجله را به من داد. داخل صفحه وسط، عکس قدی بزرگی از من چاپ شده بود. در کنار آن نوشته بود: «پدیده جدید فوتبال جوانان» و کلی از من تعریف کرده بود.
کنار سکو نشستم. دوباره متن صفحه را خوندم. حسابی مجله را ورق زدم. بعد سرم را بلند کردم و گفتم: دمت گرم ابرام جون، خیلی خوشحالم کردی، راستی شرطت چی بود؟
آهسته گفت: هر چی باشه قبول دیگه؟
گفتم: آره بابا بگو، کمی مکث کرد و گفت: دیگه دنبال فوتبال نرو!!
خوشکم زد. با چشمانی گرد شده و با تعجب گفتم: دیگه فوتبال بازی نکنم؟! یعنی چی، من تازه دارم مطرح میشم!!
گفت: نه اینکه بازی نکنی، اما اینطوری دنبال فوتبال حرفهای نرو. گفتم: چرا؟! جلو آمد و مجله را از دستم گرفت. عکسم را به خودم نشان داد و گفت: این عکس رنگی رو ببین، اینجا عکس تو با لباس کوتاه ورزشیه! این مجله فقط دست من و تو نیست. دست همه مردم هست. خیلی از دخترها ممکنه این رو دیده باشن یا ببینن.
بعد ادامه داد: چون بچه مسجدی هستی دارم این حرفها رو میزنم؛ و گرنه کاری باهات نداشتم. تو برو اعتقادات رو قوی کن، بعد دنبال ورزش حرفهای برو، تا برات مشکلی پیش نیاد.
منبع:
کتاب سلام بر ابراهیم – ص 39
زندگینامه و خاطرات پهلوان بیمزار شهید ابراهیم هادی
به گزارش سرویس دینی جام نیـوز،از امام صادق(ع) نقل شده است : «هنگامی که خداوند تعالی به قائم اذن خروج دهد، بر فراز منبر رفته مردمان را به خود دعوت مینماید. ایشان آنان را به خدا قسم داده و به حق خود و اینکه در میان آنان بر اساس سنت و کردار رسول خدا(ص) رفتار نماید، فرا میخواند. پس خداوند جل جلاله جبرئیل(ع) را میفرستد تا آنکه نزد او رسیده بر حطیم فرود میآید و میگوید: به چه چیزی دعوت میکنی؟
قائم(ع) نیز به او خبر میدهد، پس جبرئیل میگوید: من اولین کسی هستم که با تو بیعت میکند، دست بگشا، و دست امام را مسح میکند. سیصد و بیش از ده مرد هم آمده و بیعت میکنند. ایشان در مکه میماند تا آنکه ده هزار تن یاران کامل شوند و آنگاه رهسپار مدینه میشود.» (ارشاد/363)
همچنین تفسیر عیاشی از امام صادق(ع) روایت می کند: «همانا نخستین کسی که با قائم(ع) بیعت میکند جبرئیل است که به صورت پرندهای سفید نزد او فرود آمده بیعت میکند. آنگاه یک پا را بر بیتالحرام و دیگری را بر بیتالمقدس گذارده با صدایی رسا که همه خلایق آن را میشنوند ندا میدهد: أَتَی أَمْرُاللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ، امر خدا فرا رسید پس در آن شتاب نکنید.»
باشگاه خبرنگاران جوان