در پاسخ این سوال باید چند نکته متذکر شد :
اولا: از آتش خلق شدن ابلیس و سایر جنیان، بدین معنا نیست که آنها عین آتش هستند بلکه جسمشان از آتش خلق شده است چنان چه از خاک خلق شدن انسان بدین معنا نیست که جسم انسان عین خاک باشد بلکه همان گونه که می دانیم آدمی [به غیر از حضرت آدم علیه السلام]، از نطفه خلق شده و بدن او از گوشت و خون و استخوان است. اما خلقت نطفه نیز به خون بر میگردد و خون از مواد غذایی تأمین میشود و مواد غذایی نیز از خاک به دست میآید. لذا خداوند کریم در یک آیه میفرماید همه را «نه فقط حضرت آدم (علیه السلام) را » از خاک آفریدم (1)و در آیهی دیگری میفرماید که از نطفه آفریدم.(2)
ثانیا: آتش دوزخ که از نوع آتش کبری است، با آتش دنیا که وجود مادی اجنه از آن است بسیار متفاوت است. آتش دنیا هرچه سوزنده باشد جسم و بدن انسان را میسوزاند اما روح را نمیسوزاند چون روح مجرد و بدون جسم است اما آتش برزخ و قیامت نه تنها جسم برزخی را میسوزاند بلکه روح و روان را هم میسوزاند لذا قرآن کریم می فرماید: نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ (3) الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ (4) آتش جهنم ، آتش برافروخته خداوند است که بر دلها غلبه می یابد.
ثالثا: عذاب الهی متنوع و متعدد است و همانگونه که گفته شد عذاب الهی فقط جسمانی نیست که اشکالی به عذاب شیاطین بشود و ممکن است که عذاب شیاطین از نوع عذاب روانی باشد.
نتیجه اینکه خلق شدن جسم جنیان و ابلیس از آتش، موجب مصون بودن آنها از عذاب جهنم نمی شود.
پی نوشت:
1. وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ (سوره الحجر، آیه 26).
2. أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِّن مَّنِیٍّ یُمْنَى(سوره القیامه، آیه 37).
3. قرآن کریم، سوره الهمزة، آیه 6 .
4. قرآن کریم، سوره الهمزة، آیه 7.
توجه و اهتمام به محیط زیست در منطق امام علی(علیه السلام) از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است، که در ابتدای خلافت ارزشمند و با برکت خود خطاب به مسلمانان این چنین بیان می دارد: «از خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا كنید، زیرا داراى مسئولیت هستید حتى نسبت به زمین ها و حیوانات».
از جمله مسائل مهم و ارزشمندی که در فرهنگ گفتاری امیر المومنین علی (علیه السلام) و آموزه های اسلامی مورد توجه قرار داشته مباحث مرتبط با محیط زیست است. بی توجهی به محیط زیست و تخریب مظاهر طبیعت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روحی آحاد جامعه دارد. زیبایی های موجود در طبیعت از جمله مظاهر قدرت و زیبایی خداست، که توجه و تدبر در آنان به طور مستقیم موجبات نزدیکی و شناخت و معرفت نسبی نسبت به خالق هستی را برای افراد جامعه فراهم می کند، از این رو خدای متعال در آیات قرآن کریم توجه بندگان را به زیبایی و مظاهر طبیعی دنیا جلب می نماید:
«فساد هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است، كم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیایى كه از حد اعتدال خارج مى شوند، تصور مى شود».
«وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ كُلِّ شَیْ ءٍ مَوْزُونٍ؛[سوره حجر، آیه19]
و زمین را گستردیم و در آن كوه هاى ثابتى افكندیم و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم». و همچنین خدای متعال در قرآن کریم علاوه بر حفظ محیط زیست، انسان را به ساختن و آباد کردن زمین فرا خوانده است. «هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فیها؛[سوره هود، آیه 61] اوست كه شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت».
توجه و اهتمام به محیط زیست در منطق امام علی(علیه السلام) از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است، که در ابتدای خلافت ارزشمند و با برکت خود خطاب به مسلمانان این چنین بیان می دارد:
«اتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ إِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم ؛[1]
از خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا كنید، زیرا داراى مسئولیت هستید حتى نسبت به زمین ها و حیوانات».
امام علی (علیه السلام) در این حدیث روشنگرانه به خوبی وظایف و مسئولیت های مختلف اخلاقی و انسانی را حتی نسبت به مکان ها و جنبندگان و حیوانات مشخص می فرماید؛ کما اینکه در تعریف محیط زیست نیز محققان عناصری از محیط و جنبندگان موجود در زیستگاه را شامل دانسته اند. به هر حال این حدیث ارزشمند وظایف انسان ها را در برخورد با طبیعت و جنبندگان موجود در آن مشخص می کند تا اینکه افراد بر اساس هوای نفس و خواسته های زیاده طلبانه برخورد ننمایند، بلکه شایسته و لازم است، قانون تقوای الهی را حتی با حیوانات مراعات کنند.
بی توجهی به محیط زیست و تخریب مظاهر طبیعت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روحی آحاد جامعه دارد
سیره و روش امام علی(علیه السلام) نسبت به آبادانی تا به جایی اهمیت دارد که در نامه ارزشمند خود به مالک اشتر نخعی اهمیت آن را بیشتر از گرفتن مالیات معرفی می فرماید: «وَلیَکُن نَظَرُک فی عِمارَةِ الأرضِ أبلَغَ مِن نَظَرِکَ فی استِجلابِ الخَراجِ لأِنَّ ذلِکَ لایُدرَکُ إلّا بِالعِمارَةِ؛[2] امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر فرمودند: باید توجّه تو به آباد کردن زمین بیش از توجّه به گرفتن خراج باشد؛ زیرا آن (خراج) جز در نتیجه آبادانی فراهم نمی آید».
رعایت حقوق حیوانات و حسن برخورد با آنها
از جمله راه های نگهداری و حفظ محیط زیست، حفظ گونه های حیوانی موجود در طبیعت و رعایت حقوق آنها ست. در فقه شیعی حفظ گونه های حیوانی از آنچنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که اگر شخص بر تشنگی حیوانی که خونش محترم است، بترسد واجب است برای نماز تیمیم کند و آب را به مصرف وضو نرساند، و آب را به آن حیوان برساند.[3]
نمونه بارز این عدالت و حسن برخورد با حیوانات را به وضوح می توان در سیره و سخنان امام علی(علیه السلام) مشاهده کرد:
حضرت بر تغذیه حیوانات و سیراب كردن و استراحت دادن به آنها این چنین سفارش می فرماید: «بَیْنَ نَاقَةٍ وَ بَیْنَ فَصِیلِهَا وَ لَا یَمْصُرَ لَبَنَهَا فَیَضُرَّ [فَیُضِرَّ] ذَلِكَ بِوَلَدِهَا وَ لَا یَجْهَدَنَّهَا رُكُوباً وَ لْیَعْدِلْ بَیْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِی ذَلِكَ وَ بَیْنَهَا وَ لْیُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ وَ لْیَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظَّالِعِ وَ لْیُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ وَ لَا یَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ وَ لْیُرَوِّحْهَا فِی السَّاعَاتِ وَ لْیُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَ الْأَعْشَابِ حَتَّى تَأْتِیَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ بُدَّناً مُنْقِیَاتٍ غَیْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مَجْهُودَاتٍ لِنَقْسِمَهَا عَلَى كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص فَإِنَّ ذَلِكَ أَعْظَمُ لِأَجْرِكَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِكَ إِنْ شَاءَ اللَّه؛[4]
بین شتر و بچه شیر خواره اش فاصله نیندازد، و آن قدر شیرش را ندوشد كه به بچّه او زیان رسد، شتر را با سوارى گرفتن خسته و درمانده نكند، و در دوشیدن شیر و سوارى گرفتن بین آن شتر و شترهاى دیگر مساوات را رعایت نماید، باید زمینه استراحت حیوان خسته را فراهم كند، و آن شترى را كه به پایش آسیب رسیده و از حركت ناتوان شده آرام و آهسته براند، و آنها را به آبگاه هایى كه شتران بر آن عبور مى كنند وارد سازد، و از كناره راه هاى علف دار به به جاده هاى بى گیاه نبرد، و ساعاتى به آنان استراحت دهد، و باید آنها را كنار آب هاى كم و گیاهان بیابان واگذارد، تا به اذن حق چاق و استخوان دار و پر مغز نزد ما آیند، نه رنجیده و خسته، تا آنها را به فرمان قرآن و روش پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) تقسیم كنیم، كه این عمل باعث بزرگى اجر توست، و به رشد و هدایتت نزدیك تر است، اگر خدا بخواهد».
«بخورید از روزیهاى پاكیزه اى كه به شما داده ایم و در آن طغیان نكنید، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى كند!»
عدم فساد، زیاده روی و اسراف در برخورد با طبیعت
با دقت و تأمل در آیات قرآن کریم می توان یک قاعده زیبای قرآنی در برخورد با طبیعت را استخراج کرد، عدم زیاده روی و برخورد مسرفانه یکی از راهکارهای زیبا برای دوستداران طبیعت است. «کُلُوا مِن طَیِّباتِ وَ لا تَطغَوا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبِی وَ مَن یَحلِل عَلَیهِ غَضَبِی فَقَد هَوَی؛[سوره طه، آیه81] بخورید از روزیهاى پاكیزه اى كه به شما داده ایم و در آن طغیان نكنید، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى كند!». خدای متعال در خصوص عدم فساد در زمین این چنین می فرماید «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها؛[سوره اعراف، آیه 56] و در زمین پس از اصلاح آن فساد نكنید». «فساد به هر گونه تخریب و ویرانگرى و خروج از اعتدال اطلاق می شود کما اینکه راغب اصفهانی در مفردات خود این چنین بیان می دارد، الفساد خروج الشی ء عن الاعتدال قلیلا كان او كثیرا، و یضاده الصلاح، و یستعمل ذلك فى النفس و البدن و الاشیاء الخارجة عن الاستقامة:[5] فساد هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است، كم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیایى كه از حد اعتدال خارج مى شوند، تصور مى شود».
معنای فساد در طبیعت نیز به معنای تخریب و از بین بردن مظاهر طبیعی و خدادادی است، که خدای متعال عاملان آن را دوست نمی دارد کما اینکه باری تعالی در این خصوص می فرماید: «وَ إِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الأرضِ لِیُفسِدَ فِیهَا وَ یُهلِکَ الحَرثَ والنَّسلَ وَاللهُ لا یُحِبُّ الفَسَادَ؛[سوره بقره، آیه 205]
(نشانه آن، این است كه) هنگامى كه روى برمى گردانند (و از نزد تو خارج مى شوند)، در راه فساد در زمین، كوشش مى كنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود مى سازند (با اینكه مى دانند) خدا فساد را دوست نمى دارد».
منابع:
[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص242، خ167.
[2]. همان: ص436.
[3]. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام: ج5، ص114.
[4]. نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص382.
[5]. مفردات ألفاظ القرآن: ص636.
قلم را برداشتم تا برایش بنویسم از این مصیبت و گرفتاری و راهی نشانم دهد، راهی که بتوانم خدا را در حالات معنوی ام حس کنم ؛ هر چند او در همه حال حضور دارد و این من هستم که غائبم ؛ خواستم لذت مناجات با محبوب را درک کنم و راهم را بسوی او هموار کنم .خواستم تا از این بلا نجات پیدا کنم . همان بلایی که خیلی ها در عصر و روزگار ما گرفتار آن هستند .
روزی حضرت موسی بن عمران(ع) در راه به جوان بی ادبی برخورد کرد. آن جوان در کمال وقاحت و بی شرمی گفت:
«ای موسی! من آنچه را خدای تو گفته به جا بیاور، انجام نخواهم داد و آنچه را که امر کرده ترک کنم، به جا خواهم آورد. از طرف من به او بگو که تو هم به هر نحوی می خواهی مرا عقوبت کن.» حضرت موسی(ع) از او صورت برگرداند و به راه خویش ادامه داد تا این که روزی در حال مناجات، خداوند متعال به او فرمود: «ما پیغام آن جوان را که به تو داده بود تا به ما برسانی شنیدیم گرچه تو شرم داشتی که آن پیغام را به ما برسانی. از طرف ما نیز این پیام را به آن جوان برسان و به او بگو ما تو را به عقوبتی مبتلاساخته ایم که بالاتر از آن تصور نیست. اما اکنون درد آن را درک نمی کنی. روزی درد آن را می فهمی که راه گریزی برایت نیست.
حضرت موسی(ع) عرض کرد: پروردگارا! من آن جوان را بسیار سرحال و خرسند دیدم و در او هیچ گونه گرفتاری مشاهده نکردم. خطاب شد: ای موسی! هر گاه من به بنده ای غضب کنم، بزرگترین عقوبتی که به او می کنم، آن است که لذت عبادت خود را از او می گیرم تا در اثر عدم لذت از عبادت ،عبادت مرا ترک کند و مستحق عقوبت دائم و خلود در آتش جهنم شود و این جوان را به چنین عقوبتی مبتلانموده ام، ولی اکنون متوجه نیست و به زودی متوجه خواهد شد.
و حالا ما در این بلا و عذاب الهی گرفتاریم و غوطه ور اما نمی فهمیم و از این خواب ، بیدار نمی شویم . بلایی که بزرگترین است و عمیق ترین سقوط .
خواستم تا راهی نشانم دهد و از این بلا بیرون بیایم . گفت : همه ی راهها در خودت خلاصه می شود . در زبانت ، در چشمت ، در گوشت .
هر حرفی را هر وقت و هر جا می زنی در حالی که هیچ فایده ای برایت ندارد . حرفهای پوچ و بی فایده ، سد راهی می شود برای فهمیدن لذت مناجات با محبوب . علاوه بر این ، کلمه به کلمه ی حرفهایت ، ثبت می شود[1] و قیامت و حشر و نشرت را سخت و سنگین می کند و این تویی که باید برزخت را ، همان راه طولانی و سخت را ، با کوله بار سنگینی از پوچ ها حمل کنی .
چشمت را باز میکنی و هر چیزی را نگاه میکنی و فکری به حال دلت نمیکنی ،حتی اگر نگاهت حرام را هم لمس نکند ، باز هم خیلی چیزها را نباید نگاه کنی ؛ خیلی از کتاب ها را نباید بخوانی . مگر قلب صاف و ساده ات چقدر ظرفیت دارد که آن را با هر چیز ندیدنی پُر کنی ، همین است که وقتی الله اکبر نماز را میگویی، تازه به یاد بیچارگی های خودت می افتی و چیزهایی را که فراموش کرده بودی ، در نمازت پیدا میکنی.
بگذر از این همه ندیدنی ها تا دلت صاف و ساده بماند . مگر نشنیدی که امیر بیان فرمود : القلب مصحف البصر [2] دل ، کتاب چشم است ، هرچه را نگاه کنی ، در دلت ضمیمه می شود و تو به هنگام خلوتت با معبود ، فکر و ذکرت می شود آنچه در دلت انبار کرده ای .
هر چیز بی ارزشی را گوش می کنی و توجهی به اینکه ظرف دلت با گوش کردن به چیزهای بی ارزش یا کم ارزش پُر می شود ،نداری . عزیزم ! ورودی های دلت را نگه دار تا خروجی آن که لذت حضور در بارگاه محبوب است را لمس کنی .
نویسنده:انسان جاری.
منبع:
[1] ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب و عتید(سوره ق ، 18)
[2] نهج البلاغه ، حکمت 409
آیت الله جوادی آملی: در کتاب های فقهی ما نذر و یمین رایج است اما عهد خیلی کم است، خیلی از بزرگان رساله عهد داشتند، آن قدر ذات اقدس اله لطیف است که فرمود با من عهد ببندید، رساله عهد در فقه همین است، منتهی معمولٌ به ما نیست، برای درمان بیماری یا شبیه آن نذر می کنیم اما عهد نداریم ،که با خدا عهد ببندیم یک طرف ما باشیم و یک طرف او با او معاهده کنیم، عهد مثل نذر یمین حکم فقهی و کفاره دارد.
خیلی از بزرگان رساله عهد داشتند؛ عهد کردم که دگر گوش به ناحق نکنم، عهد کردم که دگر وقتم را تلف نکنم، عهد کردم حرف بی جا نزنم، عهد کردم همیشه نماز اول وقت بخوانم، عهد کردم تا ممکن است نماز را به جماعت بخوانم، عهد کردم نماز شبم ترک نشود، عهد کردم که قصه نخوانم، مگر این ذهن ظرفیت چه قدر مطلب دارد؟ یک طلبه بخواهد محققانه درس بخواند و شب بخواهد سریال و فیلم نگاه کند. ذهن مگر جای چند مطلب دارد؟ آخرشب هم خسته است و یک مروری به کتاب می کند، این محقق نمی شود، قصص اولیا علم است اما داستانهایی که پیام علمی ندارد چرا انسان وقت خود را صرف کند؟ مگر ذهن چقدر ظرفیت دارد که هر روزنامه ای را بخواند! بزرگان رساله نوشتند که عهد کردیم حرفهای غیر علمی نگوییم، عهد کردیم حرفهای غیر علمی نشنویم، نوشته های غیر علمی نخوانیم، بالاخره با رعایت اینها انسان محقق می شود، خدای متعال هم می فرماید این ها را بخوان «اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ».
منبع:
http://almortaza.blog.ir/category/%D8%A2%D8%AF%D8%A7%D8%A8-%D8%B7%D9%84%D8%A8%DA%AF%DB%8C/
این مرجع تقلید ظهر امروز در دیدار جمعی از دانش آموزان مدرسه هاجر قم، اظهار داشت: انسان در محیط خانواده، مدرسه و اجتماع تربیت می شود؛ اگر هریک از این امور رسالت خود را درست انجام دهند، انسان، تربیت اسلامی می شود.
وی به جایگاه حقوق والدین در اسلام اشاره کرد و افزود: هرکدام از والدین و فرزندان بر یکدیگر حقوقی دارند و نباید حقوق یکدیگر نادیده گرفته شود.
آیت الله مکارم شیرازی افزود: انسان در محیط خانواده، مدرسه و اجتماع تربیت می شود؛ اگر هر یک از این امور رسالت خود را درست انجام دهند، انسان تربیت اسلامی می شود و اگر هر کدام از این امور کوتاهی کنند انسان درست تربیت نخواهد شد.
وی بیان داشت: ان شاء الله هر سه محیط رسالت خود را در نظام جمهور اسلامی به درستی انجام دهند تا با همکاری هم انسانهای سالمی تربیت شوند و بتوانند به نظام و انقلاب خدمت صادقانه انجام دهند.
این مفسر قرآن کریم اظهار داشت: معصوم(ع) فرموده اند« اگر والدین و معلم به دانش آموز یک بسم الله یاد دهند، خدای متعال بهشت و برائت از جهنم را به او عطا خواهد کرد».
آیت الله مکارم شیرازی گفت: از جمله حقوق فرزند بر والدین، انتخاب نام نیکو، تعلیم قرآن و تربیت کردن براساس آموزه های دین است.
وی افزود: در حالات امام حسن و امام حسین(ع) آمده است که این دو بزرگوار با اخلاق عملی، رفتار و کردار درست، محبت، عطوفت و مهربانی، مرد میانسال را نصیحت کردند و باعث هدایت او شدند.
این مرجع تقلید بیان داشت: برای اجرای امر به معروف و نهی ازمنکر در جامعه بهترین راهکار، بیان از روی ادب و احترام است.
منبع: