زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا میکند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقاتهایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمیخواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبتاند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود.
در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیدهها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافتهاند، به محضر آن حضرت شرفیاب شوند.
البته این شرفیابی میتواند متفاوت باشد، برخی حضرت را میبینند ولی نمیشناسند؛ گروهی میبینند و میشناسند و حضرت هم با آنان سخن میگوید؛ برخی او را میبینند و میشناسند و اجازه مییابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوتها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است.
در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را میشناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد.
منبع:
سخنان ایت الله بهجت درباره امام زمان
(بنده يك دوست و هم اتاقي دارم كه نماز نمي خواند؛ سوال من اين است كه با وجود اين كه تقريبا به يك اندازه در درس خواندن تلاش مي كنيم ولي او به مراتب از من در كسب نمره موفق تر است و بسيار خوش شانس و خوش اقبال بوده و هميشه با غرور مي گويد: خدا با من است. حال سوال من اين است؛ چگونه اين فردي كه نه مقيد به نماز است، نه مقيد به روزه و واجبات است و از ارتكاب بعضي معاصي كه بنده مرتكب نمي شوم ابايي ندارد. پس چرا از من موفق تر است؟)
در اين باره گفتني است؛ موفقيت تحصيلي و پيشرفت هاي مادي به طور معمول مرهون تلاش و استعداد انسان است. چه بسا اين فرد از استعداد و دقت بيش تري بهره مند باشد. بنابراين در هنگام مقايسه بايد توجه داشته باشيم كه در شرايط مساوي با بهره هوشي مساوي و وقت كاري يكسان به نتيجه گيري اقدام كنيم.
بديهي است كه هرگاه دو نفر با بهره هوشي و دقت و زمان يكسان، تلاشي را آغاز كنند به طور بديهي فردي كه از عوامل معنوي نيز بهره مند باشد از شرايط مناسب تر و آرامش بيش تر نيز برخوردار خواهد بود. متاسّفانه گاهي در هنگام مقايسه يك نفر با هوش بيش تر و با تلاشي بيش تر با يك نفر ديگر كه مذهبي است اما هوش و تلاش كم تري دارد مقايسه مي شود، در حالي كه اگر امكانات و شرايط مساوي باشد به طور حتم جوانان مؤمن، با انگيزه و پشتكار بيش تر خواهند بود و موفقيت هاي آن ها چشمگير است چنان كه اكنون در برخي پروژه هاي جهاد دانشگاهي يا صنايع مختلف هسته اي، هوا-فضا و …، نمونه هاي فراواني از جوانان مذهبي و تحصيل كرده و داراي رتبه هاي خوب علمي و تخصصي ديده مي شود.
علاوه بر اين كه در زندگي بايد به ادامه و پايان راه نيز انديشيد. كساني كه موقعيت دارند اگر آلوده به گناه شوند به طور معمول رفته رفته موفقيت هاي آن ها كم مي شود، امّا كساني كه علاوه بر تحصيل و تلاش زندگي پاك دارند روند رو به رشد را طي مي كنند. خداوند متعال مي فرمايد:«إنّ اكرمكم عند الله أتقيكم» تقوا، عمق دين است. اگر تقوا داشته باشيد رستگار خواهيد شد. اين يك قانون تخلف ناپذير است. خداوند در سوره شمس 11 بار قسم ياد مي كند تا بفرمايد كه« قد أفلح من زكّيها» همانا كسي كه تزكيه (و تقوا)[پيشه] كرد رستگار مي شود. مفهوم آن اين است كه انسان بي تقوا كه اهل غيبت، بد دهاني و…. است، نماز نمي خواند و روزه نمي گيرد، قطعاً رستگار نخواهد شد مگر اين كه از اين مسير اشتباه برگردد.
علاوه بر اين موفّقيّت هاي دنيوي نشانه محبوب بودن نزد خداوند نيست. در سوره«زخرف» به تمامي كساني كه ممكن است موفقيت هاي مادي را به عنوان معيار دوري و نزديكي افراد به خدا قرار دهند چنين پاسخ مي دهد:
«وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَٰنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ * وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ * وَزُخْرُفًا ۚ وَإِنْ كُلُّ ذَٰلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۚ وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ * وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ * وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ»؛
«اگر (تمكّن كفّار از مواهب مادي) سبب نميشد كه همه مردم امت واحد [در جهت گمراهي] شوند، ما براي كساني كه به (خداوند) رحمان كافر ميشدند خانههايي قرار ميداديم با سقف هايي از نقره و نردبان هايي كه از آن بالا روند! * و براى خانه هاى آن ها درها و تخت هايى (زيبا و نقره گون) قرار مى داديم كه بر آن تكيه كنند.* و انواع وسائل تجملى، ولى تمام اين ها متاع زندگـى دنياست و آخرت نزد پروردگارت از آن پرهيزگاران است. * هر كس از ياد خدا روي گـردان شود شيطانى را به سراغ او مى فرستيم تا همواره قرين او باشد.* و آن ها (شياطين) اين گروه را از راه خدا باز مى دارند، در حالى كه گمان مى كنند هدايت يافتگان حقيقى آن ها هستند.»[1]
پي نوشت :
[1]- زخرف (43)، آيات 33 تا 37:
كتاب پرسش ها و پاسخ هاي نماز، سيد حسن موسوي (مركز تخصصي نماز)
امام صادق(ع) می فرمایند:
عَلَیکَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى کُلِّ خَیرٍ.
جوانان را دریاب، زیرا که آنان سریعتر به کارهاى خیر روى می آورند.
کافى، ج 8، ص 93، ح66
داستان حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم از جمله داستان هایی است که نکات ریز و ظریف بسیاری در آن نهفته است از جمله آیه 98 این سوره و این موضوع که چرا حضرت یعقوب علیه السلام در خواست پسرانش برای طلب مغفرت را به تأخیر انداختند؟
آیه 98 سوره یوسف قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ. یعقوب (علیه السلام) در این جمله فرمود: بزودى برایتان استغفار مى کنم.
فرزندان یعقوب افتادند، دست به دامن پدر زدند و گفتند پدرجان از خدا بخواه که گناهان و خطاهاى ما را ببخشد چرا که ما گناهکار و خطاکار بودیم. اما پدر درخواست آنان را به تأخیر انداختند، با رجوع به تفاسیر این آیه، به نکات قابل تأملی رسیدیم که توجه بدان خالی از لطف نیست.
علت به تأخیر انداختن دعا
در تفسیر نمونه علامه طباطبایی برای این امر دو دلیل را ذکر کرده و می فرمایند: علت اینکه استغفار براى فرزندان را تاخیر انداخت شاید این باشد که تا نعمت خدا با دیدار یوسف تکمیل گشته دلش به تمام معنا خوشحال گردد، و قهراً تمامى آثار شوم فراق از دلش زایل شود،آنگاه استغفار کند، ودربعضى اخبار هم آمده که تاخیر انداخت تا وقتى که در آن وقت دعا مستجاب مى شود.(تفسیر المیزان/ج11/ص336)
دو شرط اساسی در دعا
این آیه دو شرط اساسی دعا را در بر دارد:
اوّلاً، در موضوع دعا زمینه موجود باشد، تا درخواست و طلب به مورد و به صلاح صورت بگیرد.
و ثانیاً، حال قلبى و معنوى دعا کننده مساعد و موافق دعا و توجّه باشد، نه محجوب و گرفته و آلوده.
و چون این دو شرط موجود شد: از لحاظ نتیجه جاى تردیدى نخواهد بود، زیرا هرگز إمساک و بخلى در طرف پروردگار متعال متصوّر نباشد، و او ذاتاً رحمان و رحیم است. (تفسیر روشن، ج12، ص: 102)
اوقات مناسب جهت راز و نیاز علامه طباطبایی در بحث روایی، روایات موجود در ذیل این آیه را بیان می دارند که در این روایت آنچه مورد توجه است ساعات و زمان مناسب برای دعا است.
در فقیه به سند خود از محمد بن مسلم از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که در ذیل گفتار یعقوب به فرزندانش، که فرمود: سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی فرموده: استغفار را تاخیر انداخت تا شب جمعه فرا رسد.
در این معنى روایات دیگرى نیز هست. و در الدر المنثور است که ابن جریر و ابى الشیخ، از ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه) روایت کردهاند که فرمود: اینکه برادرم یعقوب به فرزندان خود گفت:
” بزودى برایتان از پروردگارم طلب مغفرت مى کنم” منظورش این بود که شب جمعه فرا رسد.
و در کافى به سند خود از فضل بن ابى قره از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده: بهترین وقتى که مى توانید در آن وقت دعا کنید و از خدا حاجت بطلبید وقت سحر است، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود که: یعقوب به فرزندان خود گفت: سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی و منظورش این بود که در وقت سحر طلب مغفرت کند.
در این معنى روایات دیگرى نیز هست از جمله الدر المنثور از ابى الشیخ و ابن مردویه از ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت کرده که شخصى از آن جناب پرسید : چرا یعقوب استغفار را تاخیر انداخت؟ فرمود: تاخیر انداخت تا هنگام سحر فرا برسد، چون دعاى سحر مستجاب است. (ترجمه المیزان، ج11، ص: 346)
علاوه بر موارد ذکر شده، این آیه کوتاه قرآنی سیزده پیام را در دل خود جای داده است که در تفسیر نور اینگونه بیان شده است:
1) ظلم، مایه ذلّت است. روزى که برادران، یوسف را به چاه انداختند، روز خنده آنان و ذلّت یوسف بود و امروز به عکس شد.
2) براى آمرزش گناهان، توسّل به اولیاى خداوند جایز است. «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا»
3) دعاى پدر تأثیر ویژهاى دارد. «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا»
4) براى توبه هیچ گاه دیر نیست. «اسْتَغْفِرْ لَنا»
5) اعتراف به گناه و خطا زمینه آمرزش است. «إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ»
6) براى دعا، ساعات خاصّى اولویّت دارد. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»
7) دعاى پدر در حقّ فرزندان، اثر خاصّى دارد. «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»
8) پدر نباید کینه توز باشد و لغزش فرزندان را در دل نگه دارد. «أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»
9) به هنگام اقرار خلافکار، او را ملامت نکنید. هنگامى که گفتند: «إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ» ما خطاکار بودیم. پدر گفت: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»
10) گناهکار را به مغفرت الهى امیدوار کنیم. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی»
11) در استجابت دعا و توسّل به اولیاى الهى صبور باشیم. «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»
12) حضرت یعقوب از حقّ خویش گذشت و براى حقّ الهى وعده دعا به فرزندان داد. «أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی»
13) لطف خداوند، شامل بزرگترین گناه و گناهکاران نیز مى شود. «هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» با اینکه دو نفر از پیامبران الهى مورد آزار و اذیّت چندین ساله قرار گرفته اند، باز امید بخشایش از او مى رود. (تفسیر نور، ج6، ص: 159)
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 45 تا 47 سوره مبارکه «نحل» به گناهان افراد و مجازاتهای الهی اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرْضَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لایَشْعُرُونَ * أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ * أَوْ یَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّف فَإِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ؛ آیا توطئهگران از این ایمن گشتند که ممکن است خدا آنها را در زمین فرو برد، و یا مجازات (الهى)، از آنجا که انتظارش را ندارند، به سراغشان آید؟! یا به هنگامى که (براى کسب مال و ثروت افزون تر) در رفت آمدند، دامانشان را بگیرد در حالى که قادر به فرار نیستند؟! یا به طور تدریجى، با هشدارهاى خوف انگیز آنان را گرفتار سازد؟! چرا که پروردگار شما، رئوف و رحیم است». (نحل/ 45 تا 47)
انواع مجازاتها در برابر انواع گناهان!
قرآن، در بسیارى از بحثها، مطالب استدلالى را با مسائل عاطفى چنان به هم مىآمیزد، که برترین اثر را در نفوس شنوندگان داشته باشد، آیات فوق، نمونهاى از این روش است.
آیات گذشته یک بحث منطقى در زمینه نبوت و معاد با مشرکان داشت، ولى آیات مورد بحث به تهدید جباران و مستکبران و گنهکاران لجوج مىپردازد، و آنها را به انواع عذابهاى الهى بیم مىدهد.
نخست مىگوید: «آیا این توطئهگرانى که براى خاموش کردن نور حق به انواع نقشههاى شوم متوسل شدند از عذاب الهى ایمن گشتند، که ممکن است خداوند هر آن آنها را در زمین فرو ببرد»؟! (أَ فَأَمِنَ الَّذِینَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ أَنْ یَخْسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأَرْضَ).
آیا بعید است: زمین لرزه وحشتناکى رخ دهد، پوسته زمین بشکافد و دهان باز کند، آنها و همه زندگانیشان را در خود فرو برد، همانگونه که در تاریخ اقوام، کراراً اتفاق افتاده است؟!
جمله «مَکَرُوا السَّیِّئاتِ» به معنى توطئه چینى و نقشهکشى براى مقاصد شوم و رسیدن به هدفهاى نادرست است، همانند توطئههایى که مشرکان براى خاموش کردن نور قرآن، و نابود کردن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و اذیت و آزار مؤمنان مىچیدند.
«یَخْسِفُ» از ماده «خسف» (بر وزن وصف) به معنى پنهان گشتن و مخفى شدن است، لذا پنهان شدن نور ماه در زیر سایه زمین را «خسوف» مىنامند و چاه «مخسوف» به چاهى مىگویند، که آب در آن پنهان گردد، و نیز پنهان شدن انسانها و خانهها را در شکاف زمین (شکافى که بر اثر زلزلهها پدید مىآید) «خسف» مىنامند.
و اضافه مىکند: «یا این که هنگامى که آنها در حال غفلتند عذاب الهى از همانجا که انتظارش را ندارند به سراغشان بیاید» (أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لایَشْعُرُونَ).
«و یا به هنگامى که آنها براى کسب مال بیشتر و در آمد فزونتر در رفت و آمد هستند، عذاب دامانشان را بگیرد» (أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ).
«در حالى که قادر به فرار از چنگال عذاب نیستند» (فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ).
همانگونه که سابقاً هم گفتهایم «مُعْجِزِیْن» از ماده «اعجاز» به معنى ناتوان ساختن است، و در این موارد به معنى فرار کردن از چنگال عذاب و مقاومت در برابر آن مىباشد.
و یا این که: مجازات الهى یک مرتبه به سراغشان نیاید بلکه «به طور تدریجى و ضمن هشدارهاى پى در پى، آنها را گرفتار سازد»؟ (أَوْ یَأْخُذَهُمْ عَلى تَخَوُّف).
امروز همسایه آنها گرفتار سانحهاى مىشود، فردا یکى از بستگانشان گرفتار حادثهاى و روز دیگر بعضى از اموالشان نابود مىگردد، و خلاصه هشدارها یکى بعد از دیگرى به سراغ آنها مىآید اگر بیدار شدند، چه بهتر، و گرنه، مجازات نهایى آنها را فرو خواهد گرفت.
دلایل تدریجی بودن برخی عذابها
تدریجى بودن عذاب و مجازات در این گونه موارد، براى آن است که: هنوز احتمال هدایت در این گروه، وجود دارد، و رحمت خداوند اجازه نمىدهد که با اینها همچون سایرین رفتار شود «زیرا پروردگار شما رئوف و رحیم است» (فَإِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ).
جالب توجه این که: در آیات فوق، سخن از چهار نوع مجازات به میان آمده است: نخست خسف و فرو رفتن در زمین.
دوم مجازات غافلگیرانه، از آنجایى که انسان انتظار آن را ندارد.
سوم عذابى که به هنگام تلاش و کوشش در جمع مال به سراغ انسان مىآید.
و چهارم مجازات تدریجى.
مسلّماً که هر یک از این چهار نوع مجازات، تناسب با نوعى از گناه دارد، هر چند همه آنها در مورد: الَّذِیْنَ مَکَرُوا السَّیِّئاتِ: «آنها که توطئههاى شوم مىچینند» وارد شده است، زیرا مىدانیم همه کار خدا بر طبق حکمت و تناسب استحقاقها است.
مفسران تا آنجا که ما دیدهایم در این زمینه سخنى ندارند، ولى چنین به نظر مىرسد: مجازات، نخست مخصوص آن گروه از توطئهگرانى است که در صف جباران و مستکبران خطرناکند همچون قارونها که خداوند چنان آنها را از اوج قدرت پائین مىکشد و بدرون خاک و اعماق زمین فرو مىفرستد که مایه عبرت همگان گردد.
نوع دوم ویژه توطئه گرانى است که در عیش و نوش و هوسهاى سرکش خود غرقند، ناگهان عذاب الهى دامانشان را از آنجا که انتظار ندارند مىگیرد.
نوع سوم مخصوص دنیاپرستان زراندوزى است که شب و روز در «تقلب» و تلاشند که از هر طریق و با هر جنایتى که ممکن است بر حجم ثروت خود بیفزایند که خداوند آنها را در همان حال که سرگرم جمع ثروتند گرفتار عذاب مىکند.
و اما مجازات نوع چهارم از آن کسانى است که: طغیان و توطئه و گناهشان به آن حدّ و پایه نرسیده است که راه بازگشتى براى آنان وجود نداشته باشد.
در اینجا خداوند از طریق «تَخَوُّف» (هشدار و تهدید) آنها را کیفر مىدهد یعنى نخست با حوادث دردناکى که در اطراف آنها به وقوع مىپیوندد به آنها بیدار باش مىدهد، اگر بیدار شدند و وضع خود را اصلاح کردند چه بهتر و گرنه آنان را در کام عذاب فرو مىۀبرد.
بنابراین ذکر رأفت و رحمت خداوند، به عنوان یک علت مربوط به گروه چهارم است که هنوز تمام پیوندهاى خود را از خدا نبریدهاند و همه پلها را پشت سر خود ویران نساختهاند.