حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:
صحَّةُ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ.
حضرت امیرالمومنین علیه السلام:
تندرستى، از کمبود (یا نبودن) حسد به دست مى آید.
وسایل الشیعه ج ۱۱ ص ۱۹۴
امام علی علیه السلام می فرمایند:
قلیلٌ تَدومُ عَلَیهِ، أرجى مِن کَثیرٍ مَملولٍ مِنهُ؛
عمل اندک که بر آن مداومت ورزى، از عمل بسیار که از آن خسته شوى امیدوار کننده تر است.
نهج البلاغة : حکمت ۲۷۸
ابو هارون مکفوف مى گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:
اى ابو هارون! همانا خداوند به خودش سوگند خورده که هیچ خائنى همسایه او نباشد. گفتم: خائن کیست؟ فرمود: کسى که درهمى را از مؤمن دریغ بدارد و یا چیزى از امر دنیا را از او باز دارد. گفتم: از خشم خدا به خدا پناه مى برم، پس فرمود: همانا خداوند بر خودش سوگند خورده که سه دسته را در بهشت خود ساکن نکند: کسى که سخن خدا را رد کند یا سخن پیشواى هدایت را رد کند و یا حق شخص مؤمن را منع کند.
مى گوید: گفتم آیا از اضافه مال خود به او بدهد؟ فرمود: از جان و روانش به او بدهد و اگر مسلمانى نسبت به او از جان خود دریغ کند، از او نیست و شریک شیطان است.
شیخ صدوق ره مى گوید: دادن جان و روان عبارت است از: استفاده از مقام وموقعیت به هنگامى که مؤمن به کمک او نیازمند باشد و آن این است که در برآوردن نیازهاى او کوشش کند.
توبه و استغفار اولیاى الهى و معصومان نیز مرتبه اى بالاتر دارد. آنان چون مستغرق در ذات جمیل الهى اند و توجه به مقام ربوبى - که کمال مطلق است - دارند، وقتى به خود و اعمال خویش مى نگرند؛ با تمام عظمت و بزرگى آن اعمال، آنها را در برابر عظمت بى نهایت الهى بسیار کوچک و مایه سرافکندگى و شرمندگى مى بینند. مانند آنکه مهمترین دارایى اش مقدارى آب گل آلود بود و آن را براى سلطان هدیه برد و چون فر و شکوه شاهى را بدید از آنچه آورده بود سخت شرمسار و سرافکنده گردید.
آرى امام على(علیه السلام) همان عبادتى را که افضل از عبادت ثقلین است در برابر جمال و جلال الهى، برگ سبز درویش مى بیند و سر به زیر مى افکند و این خود یکى از عالى ترین مراتب عبودیت مطلقه و فناى فى الله است. از طرف دیگر امام راحل در کتاب «آداب الصلاه» در شرح حدیث نبوى «لیغان على قلبى و انى لاستغفرالله کل یوم سبعین مره» فرموده اند: روبه رو شدن با برخى مانند ابوجهل ها و ابوسفیان ها موجب کدورت مى شدند و بر قلب پیامبر(صلی الله و علیه آله) زنگار مى زدند.
از این رو حضرتش براى زدودن این زنگار استغفار مى فرستد. از این رو مى توان گفت استغفار براى اولیاى الهى بیشتر جنبه دفع دارد و براى ما جنبه رفع دارد؛ یعنى ما استغفار مى کنیم تا لغزش هایى که مرتکب شده ایم بخشیده شود و آنها استغفار مى کنند تا نلغزند و اصلاً گناه سراغ آنها نیاید علاوه بر اینکه نفس استغفار، براى ایشان عبادت است. آن بزرگان با عبادت و اطاعت درجات عصمت خویش را شدت مى بخشند لذا استغفار و توبه در بالا رفتن درجات عصمت آنها دخالت دارد.
در اينكه ميان اسراف و تبذير چه تفاوتى است، بحث روشنى در اين زمينه از مفسران نديده ايم، ولى با در نظر گرفتن ريشه اين دو لغت چنين به نظر مى رسد كه وقتى اين دو در مقابل هم قرار گيرند (اسراف ) به معنى خارج شدن از حد اعتدال ، بى آنكه چيزى را ظاهرا ضايع كرده باشد، و يا غذاى خود را آنچنان گرانقيمت تهيه كنيم كه با قيمت آن بتوان عده زيادى را آبرومندانه تغذيه كرد. در اينجا از حد گذرانده ايم ولى ظاهرا چيزى نابود نشده است .
اما (تبذير) و ريخت وپاش آنست كه آنچنان مصرف كنيم كه به اتلاف و تضييع بيانجامد مثل اينكه براى دو نفر ميهمان غذاى ده نفر را تهيه ببينيم ، آنگونه كه بعضى از جاهلان مى كنند و به آن افتخار مى نمايند، و باقيمانده را در زباله دان بريزيم و اتلاف كنيم.
ولى ناگفته نماند بسيار مى شود كه اين دو كلمه درست در يك معنى به كار مى رود و حتى به عنوان تاكيد پشت سر يكديگر قرار مى گيرند.
على (عليه السلام ) طبق آنچه در نهج البلاغه نقل شده مى فرمايد: الا ان اعطاء المال فى غير حقه تبذير و اسراف و هو يرفع صاحبه فى الدنيا و يضعه فى الاخرة و يكرمه فى الناس و يهينه عند الله : (آگاه باشيد مال را در غير مورد استحقاق صرف كردن ، تبذير و اسراف است ، ممكن است اين عمل انسان را در دنيا بلند مرتبه كند اما مسلما در آخرت پست و حقير خواهد كرد، در نظر توده مردم ممكن است سبب اكرام گردد، اما در پيشگاه خدا موجب سقوط مقام انسان خواهد شد.
منبع:
تفسير نمونه ج12 ص97